درس خارج فقه استاد محمدعلی بهبهانی
1402/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله61؛ فروعات فقهی؛ فرع اول؛ مصداق دوم: جهیزیه؛ مطلب دوم؛ تبدیل جهاز به جهاز دیگر
عرض کردیم برخی از مسائل باید در متن فقه ما تدوین شود، از استفتائات در متن فقه بیآید، یکی این مسائل تبدیل جهاز است، اصلاً احکام جهاز را خیلی بحث نکردند، این بحث مطلب دوم حکم جهاز بود، حکمش خمس وقت تبدیل جهاز بود، برای تبدیل جهاز در استفتائات موارد متعددی ذکر شده که ما چهار مورد را ذکر کردیم:
مورد اول: این است که جهاز دختری را برای دختر دیگر میگذارد، جواب مختصری اعلام دادند و ما عرض کردیم باید مفصلتر جواب داد، بحث این را کردیم.
مورد دوم و سوم و چهارم را میخوانیم:
تبدیل الجهاز ببیعه و شراء جهاز آخر
جهاز فروخته میشود و جهاز دیگر خریداری میشود.
جهيزيه كه براى اولاد تهيه مىكنند مىفرماييد خمس ندارد، چنانچه قبل از ازدواج بعضى از آنها را بفروشند و چيز ديگرى براى جهيزيه بخرند به مجرد فروش پول آن بايد تخميس شود يا خير؟
بعض الأكابر: لابدّ من تخميسه. [1]
بايد تخميس شود (خیلی سخت میشود اگر با این دید پیش برویم، خیلی مردم مورد ابتلاء هستند، جهیزیه را خریداری کرده مثلاً یخچال خریده و قدیمی شده حال میخواهد عوض کند، تا یخچال را میفروشد تا یخچال دیگر خریداری کند میگویند: باید خمس بدهی، این مؤونۀ زندگی شخص است، مؤونۀ زندگی را وقتی شخص فروخت اصلاً نباید خمس تعلق بگیرد، شما میگویید: خمس تعلق میگیرد تازه با اینکه میخواهد به جهاز دیگر تبدیل کند، اینجا تبدیل جهاز به جهاز است و نباید قائل به خمس شوید، بعض الاکابر قائل به این مسئله شدند و بعضالاساطین و آقای سیستانی قائل به عدم وجوب خمس هستند).
التحقيق في الجواب: لا يتعلّق به الخمس في مفروض السؤال.
الدليل على ذلك: عدم وجوب الخمس بالمؤونة بعد الاستغناء عنها.
ما میگوییم: در مفروض سوال خمس تعلق نمیگیرد و استدلال ما در این مسئله همان نکتهای است که عرض کردیم ما جهاز را که شخص زودتر خریداری میکند، مؤونۀ زندگی میگیریم، چون ما در مؤونه مصرفشدن را شرط نکردیم، بلکه عرض کردیم مؤونه چیزی است که الان باید خریداری کند و لو از آن استفاده نکند، این مؤونۀ شخص است و برای دختر باید بدهد این ملک شخص است و تا وقتی به دختر هدیه نکرده ملک شخص است، این جهیزیه را خریداری کرده و برای دختر خریده ملک خودش هست، مؤونه است و میفروشد و اشکالی هم ندارد.
مبنای بعض الاکابر این بوده که وقتی خانه را هم فروخت، خانهای که میخواهد عوض کند، تا خانه را فروخت و پول دستش آمد میفرمودند: باید خمس را بدهد، استدلالشان به این بود که میفرمودند: این پولی که دست شخص آمد این پول را که نمیخواهد استفاده کند، از خانه استفاده میکرد و الان پول دست شخص آمد و باید خمس را بدهد. تا پول دست شخص میآمد میگفتند: باید خمس را بدهد، فرصت نداشت دیگر خانۀ دیگر خریداری کند، لذا وکلای ایشان میفرمودند: شخص خانۀ دیگر را خریداری کند، خانه را بفروشد و پول را نگیرد، به جای اینکه پول را به حساب شخص واریز کند مستقیم به حساب کسی که خانه را خریده واریز کند، تا پول دست شخص نیآید، این راهی بود که وکلاء اجرا میکردند.
در این مسئله سه مبنا وجود دارد: برخی از اعلام مثل آقای گلپایگانی نظرشان این نبود که همانموقع خمس تعلق بگیرد، میفرمودند: خانه را فروخته و پول دستش آمده مثل پول جدیدی است که دستش آمده، اما تا سر سال فرصت دارد و همانموقع نباید خمس بدهد، این مبنا به نظر ما قابل قبولتر است. چون خانه را فروخته و تا سر سال خمسی فرصت دارد، مقلدین آقای گلپایگانی به این صورت میگفتند. مقلدین بعض الاکابر تا فروختند و پول دستشان آمد خمس تعلق میگرفت و همانموقع باید خمس میداد.
اما این معنا ندارد تازه اگر بخواهد خمس تعلق بگیرد تا سر سال خمسی باید صبر کند، اما مسلّم فائده نیست اصلاً این را نمیتوان ملتزم شد، امّا به نظر آقای گلپایگانی فائدهای دست شخص آمده اما تا سر سال خمسی فرصت دارد.
ما میگوییم: این دو مبنا را قبول نداریم، فائده نیست که بگویید: تا سر سال فرصت دارد، این شخص خانه را فروخته و این خانه مؤونه بوده، آقای بهجت میفرمایند: این پول خانه است وقتی فروخت و پول دستش آمد باید این را تبدیل با خانۀ دیگر کند و در آن ساکن شود، لذا برخی از مردم خانه را میفروختند و تا میخواستند خانۀ جدید خریداری کنند و کارهای خانه را انجام دهند سال خمسی میگذشت، آقای گلپایگانی میفرمودند: این مثل فائده است و خانۀ جدید خریداری نکرده و ساکن نشده و پول دستش مانده باید خمس بدهد، اما آقای بهجت میفرمودند: سال دوم هم خمس ندارد، بعد هم اگر خانه را خریداری نکرد باز اشکالی ندارد چون پول را برای خرید خانه کنار گذاشته خانه را فروخته، این فائده هم نیست، بلکه پول مؤونۀ شخص است لذا هیچ اشکالی ندارد و حرف آقای گلپایگانی را هم نمیپذیریم و میگوییم: اصلاً خمس ندارد.
پس مبنا را عرض کردیم، مبنای ما این است که خانه مؤونۀ فعلی است و زمانیکه فروخت و پول دستش آمد باز خمس تعلق نمیگیرد، سر سال هم که رسید باز خمس تعلق نمیگیرد.
تبدیل جهاز البنت بمؤونة أُخری
السؤال (22): إذا استعملنا الأشياء المعدّة لجهاز ابنتنا في المؤونة بعد انقضاء الحول، فهل يجب فيه الخمس؟
مورد تبدیل جهاز دختر به مؤونۀ دیگر
اگر لوازمى كه بهعنوان جهيزیۀ دخترمان كنار گذاشتهايم پس از گذشت سال به مصرف مؤونه خود برسانيم، پرداخت خمس آن لازم است؟
یخچال برای دختر خریداری کرده بود و دو سال قبل خریداری کرده بود و سال گذشته بود خمس تعلق نمیگرفت چون به عنوان جهاز است، حال بعد از دو سال یخچال خانه سوخت و قابل استفاده نیست، بعد یخچالی که برای جهاز بود را استفاده میکند، تا میخواهد استفاده کند برخی میفرمایند: این هم خمس دارد، هم به مبنای بعض الاکابر هم مبنای بعض الاساطین میفرمایند: خمس دارد، به مبنای ایشان شخص حق ندارد جهیزیه را برای خودش استفاده کند، نفروخته، یخچال را گذاشته بود و همه میفرمودند: خمس ندارد الان هم تبدیل به مؤونه کرد، این خیلی مورد ابتلاء است که جهیزیه را برای دختر میگذارند و وقتی نیاز دارند استفاده میکنند، تا میخواهد خودش استفاده کند، بزرگان میفرمایند: خمس تعلق میگیرد، درحالیکه این جهیزیه بود و الان هم استفاده کرده و لازم داشته، از جهیزیه رفع ید کرده و استفاده کرده، طبق مبنای این بزرگواران میفرمایند: خمس دارد اما ما میگوییم: خمس ندارد.
جواب المحقق السيد الشيري الزنجاني: وإذا ظننتم أنه لا بدّ من تخصيصها لتحضير الجهاز، ولكن زالت الحاجة إليها، فإن صارت مؤونة قبل حلول السنة فلا خمس فيها. [2]
اگر فكر مىكردهايد براى تهیۀ جهيزيه، كنار گذاشتن آن مورد نياز است، ولى نياز برطرف شده باشد، چنانچه قبل از يک سال مؤونه شود خمس ندارد.
«ولکن زال الحاجة الیها» ایشان در فرض سوال این را آوردند در حالی که این فرض نیاز نیست، در سوال این بود که ممکن است حاجتش برطرف نشده یعنی هنوز برای جهاز میتوانست استفاده کند اما چون خودش نیاز داشته استفاده کرده و بعد برای دختر خریداری میکند، پس این فرض «هذا الفرض غیر مذکور فی سوال المستفتی»، اصلاً در سوال مستفتی بیان نشده.
التحقيق في الجواب: لا يجب الخمس في مفروض السؤال احتاج إليها قبل حلول الحول أو بعده.
الدليل على ذلك: إن الجهاز إذا تعارف إعداده صار مؤونة فلا يخرج بالاستغناء عنه، عن المؤونية فبطریق الأولى یجوز یصرفه في المؤونة و لا تصدق علیه الفائدة.
ما میگوییم: چه حاجت برطرف نشود چه حاجت برطرف شود، فرقی ندارد و ایشان این فرض را اضافه ذکر کردند، آقای سیستانی هم قائل به عدم وجوب خمس هستند که مقابل بعض الاساطین و بعض الاکابر است. مبنای ما هم این است که اینجا مسلم خمس ندارد، چه محتاج به آن بشود یا نشود چون این برای شخص مؤونه شده بود.
دلیل: جهاز را همین که کنار گذاشت مؤونۀ فعلیه هست و لو مصرف نشده، و به استغناء از جهاز، از مؤونیت خارج نمیشود، وقتی که از مؤونیت خارج نشده و الان هم صرف در مؤونه کند به طریق اولی اشکال ندارد، این از مؤونیت خارج نشده، وقتی چیزی مؤونه شد مثلاً طلا هست یا ماشین است، حتی اگر فروخت و پول دستش آمد چون سابقاً مؤونۀ شخص بوده، فائده بر آن صدق نمیکند.
برخی از قائلین به وجوب دلیلشان این است که استعمال اینها در غیر جهاز دختر کاشف در این است که جمع جهاز برای مؤونه نبوده، لعل مبنای قائلین این است، بعض الاساطین هم همین را میگویند. تا حالا که به عنوان جهاز دختر نیت کرده بودند و از الان به بعد یخچال را استفاده میکنند میگویند: تا استفاده کرد این کشف میکند از اینکه از اول جهاز دختر نبوده، پس این دو سال که در خانه به عنوان جهاز بوده خمس به آن تعلق گرفته بود، میخواهند بگویند: کاشف از این است که جهاز نشده است، ما آن حکم که میگفتیم خمس ندارد مربوط به جهاز دختر بود اما در اینجا جهاز نشده و چون جهاز نشده خمس به آن تعلق می گیرد، به این دلیل میگویند: خمس تعلق نمیگیرد.
به نیت جهاز خریداری کرده بود و دو سال در خانه نگاه داشته بود، اگر از اول جهاز نبود و دو سال یخچال را خریداری کرده و در خانه نگاه داشت، خمس به آن تعلق میگیرد، اگر جهاز نبود خمس به آن تعلق میگرفت، اما این شخص به نیت جهاز دختر خریداری کرده و دو سال در خانه نگاه داشته، بعد که یخچال خودش سوخت از این استفاده کرد، جهاز در مؤونۀ خودش مصرف شده، این انصراف از جهاز است، نه کشف از اینکه از اول جهاز نبوده، اگر کشف کند از اینکه از اول جهاز نبوده بنابراین اشتباهی به این، جهازِ دختر میگفته است؟ یعنی شخص از اول میگفته این جهاز دختر نبوده و مثل یخچال اضافهای است که خریداری کرده و سر سال خمس به آن تعلق میگرفت، در حالی که این حرف غلط است و این انصراف است.
انصراف غیر کشف از جهاز نبودن است، یعنی قبلاً جهاز بود و به نیت دختر خریداری کرده است، برای مصرف جهاز خریداری کرده و جهاز دختر بود، هم در سال اول جهاز بود و هم در سال دوم جهاز بود، این را برای دختر خریداری کرده است چون برای دختر خریداری کرده خمس نداشته است، کشف از اینکه جهاز نبوده، نمیشود، این انصراف است نه کاشفیت، مثل معامله نیست که معامله انجام داده بعد کاشف باشد از اینکه معامله از اول باطل بوده، مسئله به این صورت نیست.
بعض الاساطین ظاهراً در ذهنشان این است که این کاشفیت دارد که از اول جهاز نبوده در حالی که اینجا جای کاشیفیت نیست بلکه جای انصراف است، شخص به نیتی خریده که مؤونۀ فعلی بوده و باید خریداری میکرد، اگر خریداری نمیکرد به تعبیر اینها عرف میگوید: چرا برای دخترت جهاز خریداری نکردی، این را عرض کردیم مؤونۀ شأنی نیست در مؤونۀ شأنی نمیشود گفت خمس ندارد، اینجا مؤونۀ فعلی است، شارع که فرموده خمس بعد از مؤونه است آیا مؤونۀ شأنی را فرموده یا مؤونۀ فعلی؟ مؤونۀ فعلی را مسلم گفته است، پس جهازی که شما فتوا میدهید که خمس نمیگیرد، مؤونۀ فعلی است یعنی واقعاً به عنوان جهاز دختر خریداری کرده و مؤونۀ فعلی هم شده و خمس ندارد، یعنی حتی اگر فروخت مؤونۀ فعلی را فروخته است اگر غیر این را بگویید فتوای قبلی شما غلط در میآید، اگر گفتید: جهاز دختر مؤونۀ فعلی نیست پس چرا خمس به آن تعلق نگرفت؟ تصور شما این است که مؤونۀ فعلی است، جهاز دختر را و لو صرف نکند باید الان خریداری کند و وقتی خرید مؤونۀ فعلی او میشود، وقتی هم که فروخت مؤونۀ فعلی را فروخته، وقتی رفع ید کرد از مؤونۀ فعلی رفع ید کرده و منصرف شده، اینجا مسئلۀ کاشفیت نیست که بگویید: کشف کرد از اول جهاز نبوده پس خمس تعلق پیدا میکند، روی این حساب ایشان فرمودند: خمس تعلق میگیرد، دو سال به عنوان جهاز دختر خریداری کرده و فرض کنید هنوز نیاز داشته باشد، و ممکن هم است نیاز نداشته باشد و بخواهد نوع جدید خریداری کند، اما واقعاً ممکن است نیاز داشته باشد کما اینکه در مفروض سوال گفت: در مؤونۀ خودم مصرف کردم، یخچال را برای خودش استفاده کرده، کشف اینکه جهاز نبوده غلط است، بلکه بالفعل جهاز بوده و بالفعل مؤونۀ فعلیه بوده منتهی اسم این را نمیگویند: از اول جهاز نبوده بلکه میگویند: از اول جهاز بوده اما نیت انصراف پیدا کرد از چیزی که جهاز بوده رفع ید کرده، تا الان جهاز بوده خمس نداشته و الان هم که در مؤونه استفاده کرده باز خمس ندارد.
اینکه بگویید: خمس تعلق میگیرد را نمیتوانیم بپذیریم، مشکل این است که اینها معنای کاشفیت را گرفتند که از اول جهاز نبوده ما میگوییم: این کاشفیت معنا ندارد و جهاز بوده، هیچوقت موردی که چیزی بالفعل عنوانی را داشته انصراف پیدا کردید نمیشود گفت از اول این نبوده، بلکه از اول بوده و به نیت جهاز خریداری کرده، واقعاً جهاز دختر بوده و این را به عنوان جهاز دختر خریده است و الان رفع ید کرده است، وقتی رفع ید کرد اگر همانموقع در مؤونه مصرف کرد خمس تعلق پیدا نمیکند.
از مورد سوم که عرض کردیم مورد چهارم هم مشخص میشود.
پس مبنای بعض الاساطین و بعض الاکابر که در این مورد فرمودند: خمس واجب است، ما قبول نداریم و میگوییم: این مؤونه است و حتی با استغناء از آن باز بر عدم خمس باقی میماند، حتی اگر رفع ید شود و مؤونه نشود باز خمس ندارد چه برسد به اینکه مؤونه شود، آنکه مؤونۀ فعلیه بوده و رفع ید شود صدق فائده نمیکند، مثلاً ماشین را فروخته که نیاز نداشته آیا این فائدۀ جدید است؟ عرف به این مورد که نمیگوید سود برده است، لذا خود صاحب عروه هم میفرمایند: مؤونهای که از آن بی نیاز شده اختلاف است و خیلی از بزرگان میگویند: مؤونهای که از آن رفع ید شود خمس ندارد حتی خود بعض الاساطین هم میفرمایند: خمس ندارد، طلا را فروخته چون نیاز ندارد باز خمس تعلق نمیگیرد، پول در دست مانده همین که پول مانده خمس تعلق نمیگیرد.
تبدیل الجهاز ببیعه لسدّ الدیون
فروش جهاز برای اینکه بدهی را بدهد (این هم همان مبناست اگر شما میگویید: جهاز است چرا کاشفیت را میگویید که بگوییم درست نیست؟)
فردى مقدارى از جهيزيّۀ دخترش را جمعآورى كرده و كنار گذاشته است. پس از چهار سال هنوز دختر ازدواج نكرده كه وى نياز پيدا مىكند مقدارى از آن را بفروشد و بابت قرض خود بدهد. آيا پس از فروش آن مقدار، خمس آن مقدار به وى تعلّق مىگيرد؟
جواب المحقق البهجت: في مفروض السؤال لا يجب الخمس. [3]
در فرض سؤال خمس ندارد.
اما بنابر نظر بعض الاساطین و بعض الاکابر در اینجا باز وجوب خمس هست چون بعض الاکابر تا فروخت میفرمودند: خمس را باید بدهد، بعض الاساطین هم فرمودند: اگر میفروخت و جهاز میخرید میگفتیم خمس ندارد اما وقتی فروخت تا دیون را بدهد در این صورت میگوییم خمس دارد.
التحقیق في الجواب: لا یجب الخمس في ثمن بیع الجهاز و إن مرّت علیه سنة و لم یسدّد به الدیون.
الدلیل علی ذلک: أنّ ما صدق علیه عنوان المؤونة لا یخرج بالاستغناء عنه أو استعماله في مؤونة أخری.
ما میگوییم: جهاز واقعاً جهاز بوده و اینها رفع ید از جهاز است کاشفیت از اینکه جهاز نبوده معنا ندارد.
بله یک فرضی میتوانیم کنیم که کاشف شود اما فرض دیگری غیر فرض ماست، فرض کنیم که شخص اشتباهی فکر میکرده این جهاز است، بله در این مورد میشود اما مسئلۀ ما این نیست، کاشفیت در اینجا معنا ندارد، در برخی موارد مثلاً شخص در جایی میرود و قصد ده روز میکند، بعد میفهمد که ده روز نبود و اشتباه کرده است، کشف میشود که از اول اشتباه کرده است، فکر کرده ده روز اینجا است، این غیر انصراف است یک وقت یک جا بود و یک نماز چهار رکعتی خواند بعد منصرف شد آیا این انصراف را میتوان گفت کاشف از این است که نمیخواست ده روز در اینجا بماند؟ خیر واقعاً میخواست ده روز بماند دو مسئله فرق دارد، نظیر این مورد شخص مشهد مسافرت رفته و بلیط برگشت را هم گرفته است و از اول هم قصد کرده است که برای ده روز بعد بلیط برگشت بگیرد، وسط کار که دو روز بود منصرف میشود، اما اینجا نماز قبلی صحیح است تا آخر هم که مشهد هست و تا قبل ده روز میخواهد برود باز هم نماز تمام است، چون انصراف پیدا کرد ، این مورد انصراف است، آیا میتوان گفت کاشف از این است که شخص ده روز در اینجا نبوده است؟ کاشف از عدم اقامت ده روز است؟ خیر این انصراف است کاشفیت در موردی است که شخص بلیط را خریداری کرده بود مثلاً برای یک شنبه خریداری کرده و گاهی این پیش میآید که تصور میکند ده روز است، مثلاً نه روز بوده است فک میکرد ده روز است، در این مورد میگویند: تا فهمید به این صورت نیست که تا نیت کرده بگوییم انصراف، خیر از اول نیت نه روز را داشته، نیت ده روز نداشته است و کشف خلاف شد، این کشف خلاف است، انصراف حکمش با کشف خلاف فرق میکند.
جهیزیه هم به این صورت است و انصراف از جهیزیه با کشف خلاف فرق میکند، یک وقت شخص چیزی خریده و در خانه فکر میکند برای دختر کنار گذاشته، اول که خریداری کرده بود برای خودش خریداری کرده بود، اما بعد وقت محاسبۀ خمس اشتباهی میگوید: این را برای دخترم کنار گذاشتم و خمس ندارد، بعد کشف خلاف میشود که برای خودش خریداری کرده بود این کشف خلاف است، اما وقتی واقعاً برای دختر خریداری کرده و منصرف شده اسم این را نباید کشف خلاف گذاشت، پس در ده روز باید این را بگویید که شخص منصرف میشود آیا میگویید: کشف خلاف است؟ که شخص نماز را اشتباهی خوانده باشد؟ خیر کشف خلاف نیست و کشف خلاف غیر انصراف است. مورد کشف خلاف با مورد انصراف جداست لذا ما مبنایی که آقای بهجت فرمودند: اینجا خمس ندارد، ما همین مبنا را داریم.
لذا در جواب میگوییم: پول فروش جهاز خمس ندارد اگر چه سال بر آن بگذرد و دیون را پرداخت نکند.
این مورد هم چند مسئله دارد:
زنی مقداری جهیزیه به خانۀ شوهر برده است در صورتی که بعض از آن جهیزیه را در بین سالی که به خانه شوهر رفته استعمال نکرد (دوازده ماه از اینکه خانۀ شوهر آمد استفاده نکرد برخی هم سال خمسی ندارند چون درآمد ندارند، برخی وسائل در خانه میآورند ولی استفاده نمیکند یک سری موارد را در خانه میآورد و از کارتن هم در نمیآورد)، آیا باید خمس آن را بدهد یا خیر؟ آیا خمس بر مرد است یا بر زن؟
جواب المحقق الخوئی: فی بعض استفتائاته: إذا کان الجهاز ضروریاً عرفاً بحیث یعدّ فقدانه نقصاً له فلا خمس فیه. [4]
و له جواب آخر أدرجناه فی الهامش. [5]
اگر داشتن آنها عرفاً ضروری باشد و نداشتن آن نقص حساب شود، خمس ندارد و لو استفاده نکرده باشد خمس ندارد.
این همان مبنایی است که آقای بهجت فرمودند، در استفتائات قدیم آقای خوئی این است، یک بزرگواری بود که این استفتائات را از آقای خوئی میگرفته و چاپ میکرده، در استفتائات بعدی یک مقدار تفصیلات را مفصل تر بیان کردند که در هامش آمده.
المحقق السيد الشبيري الزنجاني: أما المستلزمات التي لا بد من وجودها كالبطانية وبعض أدوات المطبخ، وفي وقت الحاجة لا يستطيع قضاء حاجته بطريقة أخرى دون الإضرار بكرامته، فلا خمس عليها. وإلا ففيه الخمس، وهو على عاتق المرأة. [6]
لوازمى كه داشتن آن لازم است مانند پتو و برخى وسائل آشپزخانه، و در زمان حاجت عرفاً نتواند نيازش را از طريق ديگر بدون هتک حيثيت برطرف كند یعنی یک وقت حاجت دارد و میتواند از همسایه بگیرد اما برای او زشت است، برای دختر عیب است که وسائل نداشته باشد و حیثیت او از بین میرود شأن او پایین میآید، اگر بخواهد از راه دیگر استفاده کند عیب است یا پتو نداشته باشد برای او زشت است این حقارت برای دختر است، یعنی شاید بتواند از همسایه بگیرد اما حیثیت او از بین میرود میخواهیم بگوییم: بدون اینکه هتک حیثیت شود راهی دیگر ندارد بخواهد از همسایه پتو بگیرد هتک حیثیت میشود، راه دیگری ندارد جزء اینکه هتک حیثیت شود و شارع هم به هتک حیثیت راضی نیست در این صورت میفرمایند خمس ندارد.
در غير اين صورت خمس دارد و بر عهدۀ زن است یعنی در این صورتها خمس ندارد و در غیر این صورت خمس دارد یعنی اگر چیزی باشد که غیر از حاجات عرفیه باشد، مثلاً حاجت عرفیه را میتواند از راه دیگر تهیه کند، مثلاً در ظرف دیگر درست کند برای او مشکلی ندارد روی این مبنا خمس مواردی که لازم ندارد را باید بدهد، چیزی بود که حاجت عرفیه داشت و راه دیگر نداشت، پلوپز نیست برایش فرق ندارد اصلاً نیاز نداشته و در قابلمه غذا پخت میکند و هیچ هتک حیثیت پیش نمیآید، در این موارد مثل پلوپز که هتک حیثیت پیش نمیآید و راه دیگر دارد، ایشان میفرماید: خمس دارد، اما اگر مثل قابلمه یا پتو است و این را دیگر باید داشته باشد، در این موارد لوازمی مثل پتو و برخی از وسائل آشپزخانه را میفرمایند: خمس ندارد ایشان این تفصیل دارند، بین وسائل منزل دو نوع تفصیل قائل شدند این جواب ایشان بود.
آقای خوئی هم در جواب فرمودند: اگر جهاز ضروری عرفی باشد، به گونهای که فقدانش نقص باشد، در پلوپز به این صورت نیست و جزء ضروریات عرفی نیست و نقص حساب نمیشود، مثل اینکه از حرف آقای خوئی بر میآید که در پلوپز خمس دارد، اما در قابلمه خمس تعلق نمیگیرد تفصیل آقای زنجانی هم مثل این است منتهی شاید فرقی بین این دو باشد، آقای خوئی هم قید زدند که فقدانش نقص حساب شود، اما عنوان ضروریت عرفیه را آوردند، ضروریت عرفیه شاید یک مقدار کار را شدیدتر از عبارت آقای زنجانی کند.
بعض الاعلام یعتقدون بتعلق الخمس بکلّ ما لم یستعمل و حانت سنته الخمسیة.
برخی مطلقاً قائل هستند که باید خمس بدهد، هر چه که از وسائل از خانه استفاده نشد مؤونه نشد چون در مؤونه صرف را شرط میدانند و میگویند: باید خمس بدهد.
و یستفاد ذلک من خلال نظریات أستاذنا المحقق البهجت.
التحقيق في الجواب: إن تحضير الجهاز بمجرّد أن أصبح مؤونة في السنة التي جمع فيه لا يخرج عن المؤونية بعد الزواج و عدم الانتفاع به.
الدليل على ذلك: إذا کان الجهاز محتاجاً إلیه في ما بعد، فلا تخرج عن المؤونیة.
اگر آن چیزی که ضرورت عرفیه نیست اما جهاز است، در جهاز بودن ضروریت عرفیۀ دختر را که نمیگیرد، و لو ضرورت عرفیه نباشد و لازم هم نباشد، اما مطابق شأن شخص هست و آن را خریداری میکند، روی مبنای عدم تمکن ذکر کردیم که متعارف است مثلاً پلوپز را خریداری کند برخی میگویند: اگر خریداری نکند نقص حساب میشود اما برخی این را نمیگویند، ولی عرفاً این را میگیرند و استفاده هم میکند، جزء حاجات عرفیه هست اما نه حاجات عرفیهای که اگر نخرید نقص باشد.
برخی نقص را از باب حرج میگیرند، بعض الاساطین هم مسئلۀ شأن را از باب حرج گرفتند، برخی میگویند: شأن ملاکش عرف است و برخی میگویند: شأن چیزی است که اگر نداشته باشد برای او حرج است، از باب حرج میگویند. ما میگوییم: از باب حرج نیست بلکه از باب شأن است و شأن عرفی است که خریداری کند، اگر شأن عرفی است در مبنای تعارف شما میگفتید: از پنج سال قبل میتوانست خریداری کند و لو استفاده نشود، اگر تا یک سال بعد هم استفاده نشد باز خمس ندارد، در حد تعارف باشد اشکال ندارد، در تعارف چطور اگر زودتر خریداری کند اشکال ندارد، در جهیزیه آن چیزی که دختر به حسب ظاهر جزء حاجات عرفیه هست اگر پنج سال زودتر خریداری کند گفتید: خمس ندارد، ما میگوییم: روی مبنای تعارف اگر یک سال بعد هم ماند خمس ندارد گاهی لازم نیست حتماً سر سال استفاده کند، این به عنوان حاجات عرفیه هست و خمس ندارد.
بنابراین نمیخواهیم بگوییم حتماً از ضروریات عرفیه بوده باشد.