درس خارج فقه استاد محمدعلی بهبهانی
1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله61؛ فروعات فقهیه؛ فرع اول؛ مصداق نهم
جلسۀ قبل در مورد یک مطلب مهم بحث کردیم که قصد قربت در واجبات بود، قصد قربت در خمس لازم هست یا خیر؟ و مقتضی چیست؟ بعضاً تصور میکردند که اگر قصد قربت در خمس واجب باشد (و ما هم قائل بودیم واجب است و خمس جزء عبادات است)، معنایش این است که اگر خمس را بدون قصد قربت داد عمل باطل است و دوباره باید خمس بدهد، تصور برخی به این صورت بود، مثل نماز که اگر قصد قربت نداشت نماز باطل میشود.
اما ما عرض کردیم این حرف را قبول نداریم، نماز یک عبادت محض است و وقتی در آن قصد قربت نکرد، نماز که باطل میشود مربوط به عبادت محض بودن است، اما در خمس یک امر وضعی و تکلیفی است، اگر شخص آنچه که در مالش هست، از حق امام و سادات را داد اما قصد قربت نداشت، امر وضعی را انجام داد، حین اعطاء باید قصد قربت میکرد، اما انجام نداد وقتی انجام نداد شخص تکلیفش را انجام نداده اما در مالش امر وضعی نیست، این نکته، نکتۀ مهمی بود.
یک بحثی را آقای خوئی در زکات مطرح کرده بودند و در خمس هم همین اعتقاد را دارند، خیلی به جا بود که این بحث در خمس هم بیآید، ایشان قصد قربت را در عزل شرط میدانند اما قصد قربت در اعطاء نیست، در موقعی که حصه را میخواهد به امام بدهد نیست، قصد قربت در اینجا معتبر نیست، لذا شخص وقتی که میخواهد خمس را جدا کند، آن عبادتی که در آن قصد قربت بود در دید آقای خوئی آن که زکات و خمس را درست میکند، به عزل کردن است، همین که از مالش جدا کرد این خمس دادن است و قصد قربت معتبر است، اما وقتی میخواهد به دست امام برساند این تکلیف ارسال است و قصد قربت نمیخواهد، این کلام آقای خوئی است و در کتاب الزکات مطرح کردند و در کتاب الخمس هم فرمودند: خمس بدل از زکات است وقتی خمس بدل از زکات باشد همان احکام را دارد.
لا نسلّم أنّ الزکاة المفروضة المأخوذ فیها قصد القربة و هکذا الخمس فقط نفس الإفراز و العزل بل الفریضة إیتاء الزکاة، کما یستفاد من الآیة الشریفة و الروایات الواردة عن الأئمّة( و الظاهر من ذلک هو أنّ وجوب الزکاة الذي أخذ فیها قصد القربة هو إیصال الزکاة إلی أئمّة أهلالبیت(:
ما این حرف آقای خوئی را قبول نداریم و الا حرف دقیقی زدند، یعنی بین عزل و ایصال مبلغ خمس به امام، فرق گذاشتند، قصد قربت را در عزل معتبر دانستند، چون عزل است که وقتی انجام داد خمس را جدا کرده است، ما میگوییم: آنچه از ادله میفهمیم این نیست که شخص عزل را قربة الی الله انجام دهد این از عبادات بزرگ است، که پول را از مال جدا کند، ما این را قبول نداریم، ما از روایات این را میفهمیم که این مهم است و مسئلهای است به عنوان ایصال حق امام به امام، ایتاء زکات، این مهم است، در روایات روی ایتاء زکات تاکید شده است، در آیۀ شریفه روی ایتاء زکات تاکید شده است، ایتاء زکات یا آن که در روایت آمده بود و خود شما استدلال کردید و فرمودید: عزل کافی نیست و باید به دست امام برساند و الا حق تصرف کردن ندارد، این را شما فرمودید، آقای بهجت فرمودند: عزل کافی است اما شما آقای خوئی فرمودید: خیر باید به دست امام برساند، آیات و روایات را که بررسی میکنیم، چیزی که جزء فرائض حساب کردند جدا کردن زکات است، آنکه جزء فرائض حساب کردند رساندن زکات است، این را آوردند و از رساندن زکات، ایصال به فقیه فهمیده نمیشود و در باب خمس هم خود شما فرمودید: عزل کافی نیست «حتی یصل الینا حقنا»، این ایصال مهم است که ایصال همان رساندن است، در زکات ایتا میشود و در خمس ایصال میشود (این باید متن فقه میشد و فقهاء باید روی این بحث میکردند آقای خوئی کار جدید و زحمت جدیدی انجام داده بودند، این در کتاب الخمس درج نشده بود و همه از باب کتاب الزکاة بحث میکردند، در کتاب الزکات هم نظر آقای خوئی این بوده که فقط قصد قربت در عزل کافی است).
ما میگوییم: این را قبول نداریم قصد قربت در ایتاء الزکات است، روی تعبیر ایتاء الزکات در روایت باید دقت شود، حال مسئلۀ افراض لازمۀ آن است، برخی میگویند: لازمۀ آن است، و برخی میگویند: کانه جزءش است، وقتی شخص میخواهد ایتاء الزکات کند و خواست ایصال حق امام کند، مرحلۀ اول این است که جدا کند که عزل میشود، مرحلۀ دوم: رساندن به دست امام است که این ایصال میشود، در زکات هم مرحلۀ اول این است مال زکوی را از مال خودش جدا کند و عزل کند، مرحلۀ دوم ایتاء الزکات است و رساندن به دست فقیر است، دو مرحله دارد وقتی دو مرحله دارد اگر شارع فرمود قصد قربت در هر دو لازم است و نمیگوییم: فقط در عزل قصد قربت لازم است، آقای خوئی فرمودند: فقط در عزل لازم است، ممکن است کسی به ذهنش بیآید، که ایتاء الزکات آن رساندن و دادن است، اصلاً در عزل لازم نیست، ما میگوییم: در عزل هم لازم است، عزل را به اذن امام انجام میدهد و الا شخص حق افراض ندارد، چطور شد که به شخص اجازه دادند که عزل کند، این را میگویند: به اجازۀ امام است اعلام از روایات استفاده کردند با اینکه حق امام با اموال مشاع است و شخص حق نداشته جدا کند، باید وکالت بگیرد و جدا کند، پول و مال امام با ملک شخص مخلوط است به نحو اشاعه، اما از روایات بر میآید که ائمه( این را اجازه دادند که از مالش جدا کند، بر اساس این اجازه وقتی این را جدا کرد، این خمس را داده و مالش مخمس است، اما فقط جدا کردن کافی نیست، فریضه این است که به دست امام برساند، لذا در آن روایات هم فرمودند: مادامی که شخص ایصال حق امام را نکرده حق تصرف در این مال را ندارد، یعنی کانه این افراض مشروط است، فرمودند: تصرف در مال جائز نیست و هیچکس حق ندارد در مال غیر مخمس تصرف کند تا اینکه حق امام را برساند، یعنی این افراض را در صورتی قبول دارند که به دستشان برساند، نه اینکه جدا کند و کنار بگذارد، حق تصرف در مال را ندارد، عزل اگر بدون رساندن به امام باشد، باز هم نمیتواند در مال تصرف کند، و لو به حسب ظاهر جدا کرده است، اما نمیتواند در مال خودش تصرف کند، افراضی که به دست امام برسد آن را قبول داریم، لذا ما عزل را جزء مراحل ایصال میدانیم.
ایصال دو مرحله دارد؛ اول: به اذن امام از مال خودش جدا کند و دوم: بعد به دست امام برساند. چرا مقابل فرمایش آقای خوئیاین حرف را میزنیم: در ادله بیان میکنیم.
اول کتاب الخمس مطرح میکنند که خمس از عبادات است و قصد قربت در آن معتبر است، قصد قربت هم -خلاف آقای خوئی که فرمودند: در عزل معتبر است و در ایصال معتبر نیست- در عزل و ایصال معتبر است، به این دلیل:
ما قبول نداریم که زکاتی که مفروض است، در آن قصد قربت است، خمس هم چنین نیست که نفس افراض و عزل باشد، بلکه فریضه ایتاء زکات است، کما اینکه مستفاد از آیۀ شریفه و روایات وارده از ائمه(این است، و ظاهر هم این است که وجوب زکاتی که در آن قصد قربت اخذ شده، ایصال زکات به ائمه( است.
آیۀ شریفه میفرماید: الآیة: ﴿رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ [1] ﴾ یک نکته را عرض کنیم، در خیلی از موارد اقامۀ نماز و ایتاء زکات را کنار هم آوردند و این نکته دارد، چون در اینجا سه عبادت ذکر شده، اقامۀ صلاة برخی تعبیر کردند که دلیل اینکه اقامۀ صلاة را کنار ایتاء زکات میآورند اعمالی که انسان انجام میدهد دو حیثیت است، یک حیثیت ربط به خدا دارد که اقامۀ نماز است، یک حیثیت نسبت به خلق دارد که ایتاء زکات است، لذا این دو را کنار هم میآورند، یعنی تمام اعمال چه اقامۀ صلاة که شخص را با خدا مرتبط میکند، چه آن موردی که مرتبط با خلق میشود در اینجا هم خداوند متعال فقط نفرمودند: زکات را جدا کنید، بلکه ایتاء زکات است.
در روایات هم چنین است:
الروایة الأولی: صحیحة سفیان بن السمط
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ ... فَقَالَ: الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِي عَلَيْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَان...[2]
و الروایة صحیحة عندنا، لجلالة جمیع الرواة إلا سفیان بن السمط فإنّ و إن لم یوثّق صریحاً و لکن روی عنه ابن أبي عمیر من مشایخ الثقات و کما أنّه روی عنه بعض الأجلّاء.
ما مرسلات صدوق را قبول داریم و اینجا به لفظ "قال" است، اگر به این لفظ هم نبود باز ما قبول داشتم، اگر به این لفظ باشد به نظر بعض الاساطین معتبر است.
محمد بن یحیی از احمد بن محمد از علی بن حکم انباری (همه از اجلاء هستند) از سفیان بن سمت (این شخص از کسانی است که این ابی عمیر از او نقل کرده است و در کتب رجال توثیقی مستقیم از او نیست، اما از اشخاصی است که ابن ابی عمیر مستقیم از او نقل کرده است، جدا از اینکه برخی از اجلاء هم از او نقل کردند، مثل همین روایت که علی بن حکم از او نقل کرده است، پس مهم از این جهت که جزء اشخاصی است که ابن ابی عمیر مستقیم از او نقل کرده است، ما ایشان را از ثقات حساب میکنیم، لذا روایت صحیحه است: «الاسلام هو الظاهر... و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة»
الروایة الثانیة: صحیحة سلیمان بن خالد
وَ قَالَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ لِلصَّادِقِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الْفَرَائِضِ الَّتِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ مَا هِيَ قَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ إِقَامُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ- وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةُ فَمَنْ أَقَامَهُنَّ وَ سَدَّدَ وَ قَارَبَ وَ اجْتَنَبَ كُلَّ مُنْكَرٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ. [3]
صحیحۀ سلیمان بن خالد است که در این عبارت تعبیر این است «عن الفرائض الذی» در روایت قبلی اسلام ظاهری بود اما در اینجا تعبیر فرائض میکنند، یعنی آنکه بر شخص واجب است و فریضه شده «...و اقام الصلاة الخمس و ایتاء الزکاة» رساندن زکات واجب است، از ایتاء زکات این بر میآید، که به عزل ایتاء زکات تعبیر نمیشود، اگر عزل کند این فریضه را انجام نداده است، آنچه که فریضه است و قصد قربت در آن اخذ شده است، ایتاء زکات است.
در ذهن آقای خوئی خود زکات است و میفرمایند: وقتی عزل کرد زکات مجزی شد، قبلش هم زکات بود این که خاص مستقل از مال پیدا کند این را آیا میخواهید ملاک بگیرید؟ قبلش هم زکات بود فقط مشاع بود، اما بنابر اقوال مختلف که برخی میگویند: کلی در معین بود که در خمس هم این را داریم، کلی در معین با اشاعه فرق دارد، کسانی که میگویند کلی در معین است، وقتی به مال خمس تعلق گرفت میگویند: مصرف کن و اشکال ندارد و از مال استفاده کن فقط به یک پنجم باقیمانده که رسیدی حق نداری استفاده کنی، چرا کلی در معین است؟ شخص وقتی خمس به مالش تعلق گرفت دیگر لازم نیست به مرجع زنگ بزند و دستگردان کند یا اجازه بگیرد که به ذمه بگیرد، اینها لازم نیست وقتی کلی در معین گرفتند میتواند در مال تصرف کند، در قسمت مال خودش تصرف کرده، لذا در چهار پنجم مال تصرف میکند و وقتی به یک پنجم رسید خمس را میدهد، اینجا متعین در مقدار مشخص میشود، اما وقتی اشاعه است یعنی زکات بوده، شخص که زکات را تعین نمیدهد، فقط جدا میکند، چطور وقتی شارع فرموده زکات فریضه است، منحصر در این کنیم که زکات مال مشاع بود و الان افراض کرد، فقط اینجا قصد قربت لازم است؟
این حرف آقای خوئی است و درست نیست، فقط از حالت مشاع درآمد و مستقل شد به این زکات نمیگویند، ایتاء زکات از فرائض است، دوباره در روایت بعدی که میخوانیم:
الروایة الثالثة: مرسلة الصدوق عن أمیر المؤمنین
وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ: إِنَّ أَفْضَلَ مَا يَتَوَسَّلُ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ... [4]
مرسلۀ صدوق از امیر مومنان: «کان امیر مومنان یقول» این از قال بالاتر است بعض الاساطین میفرمایند: مرسلات صدوق به لفظ روی قبول نیست، اگر به لفظ قال باشد قبول است، اما در اینجا "کان یقول" این از قال بالاتر است، یعنی قالهای مکرر از امیرمومنان داریم، تعبیر این است: «ان افضل ما یتوسل به المتوسلون الایمان بالله و رسوله و جهاد فی سبیل الله و کلمة الاخلاص و الفطرة و اقام الصلاة ... و ایتاء الزکاة فانها من فرائض الله عز و جل» اصلاً در خصوص ایتاء زکات به عنوان ایتاء زکات میفرمایند: از فرائض خداست، کانه در باب زکات توجه به رساندن و ایتاء است، این ایتاء تعبیرش با عزل صدق نمیکند.
الروایة الرابعة: مرسلة الصدوق
ورد في من لا یحضره الفقیه: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْفِطْرِ فَقَالَ: ... وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ أَمَرَكُمْ بِهِ مِنْ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْإِحْسَانِ إِلَى نِسَائِكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ و... [5]
مرسلۀ صدوق هم در خطبۀ امیر مومنان است که حضرت تعبیر فرمودند: «فیما فرض الله علیکم و امرکم به» امرکم به را هم آورده است، آنچه که فرض الله است و امرکم است «من اقام الصلاة و ایتاء الزکاة» این ایتاء به این صورت تعبیر شده است.
در بحث خمس هم وقتی تعبیر «حتی یصل الینا حقنا» را بیآوریم ما به این صورت استفاده میکنیم که به صرف جدا شدن کافی نیست، این ایتاء زکات تعبیر به فریضه شده و امر خدا به آن تعلق گرفته باید ایتاء زکات شود و با ایصال به حصۀ فقیه حاصل میشود.
علی ای حال، این روایات و آیه، با صرف عزل تکلیف ایتاء را انجام نداده است چون تصریح به ایتاء کرده است.
این مسئله تمام شد به مصداق بعدی میرسیم.
المصداق العاشر: ما يكون إعداده لما بعد الموت
یک نکته وجود دارد که خلاف مبنای آقایان است، مثل باب خمس که گفته بودند دوباره خمس بدهد و ما عرض کردیم لازم نیست، در اینجا هم این مشکل را داریم، در ذهن آقایان مؤونۀ حیات بوده است که این استثناء شده است، مؤونۀ زندگی استثناء شده است لذا میگویند: کفن خریداری کرده باید خمس را بدهد، قبلاً خریداری کرده است باید خمس بدهد، چون مؤونۀ زندگی استثناء شده و مؤونۀ ممات استثناء نشده است، مواردی که برای بعد مرگ است باید خمس بدهد، یک مسئلهای را هم ضمیمه کردند و گفتند: سال خمسی شخص مثلاً اول فروردین است، شش ماه مانده است و شخص از دنیا رفت حال مؤونه چه میشود؟ باید تا سر سال صبر کند بعد خمس را بدهد میگویند: خیر شخص از دنیا رفت و همین الان باید خمس را بدهد، درآمد امسال شخص چه مقدار بود؟ دویست میلیون فرضاً درآمد داشته این که گفتیم: تا سر سال صبر کند به این دلیل بود که شاید اینها را در مؤونه مصرف کند، این شخص که از دنیا رفته است و همین الان باید خمس را جدا کرد، چون این مال مؤونه نخواهد شد، مثل این حرف را در باب رأس المال بعض الاساطین میزدند که ما قبول نکردیم، بعض الاساطین میفرمودند: تا یک پولی را رأس المال قرار داد و از درآمد سال کنار گذاشت، هنوز سال خمسی هم نرسیده است اما این پول را جزء رأس المال گذاشت، تا برای رأس المال گذاشت همانموقع باید خمس را بدهد چون دیگر این را مؤونه نمیکند، ما باز در این مورد اشکال میکردیم.
اینجا این آقایان مؤونه را فقط مؤونۀ حیات میگیرند، وقتی هم که شخص وسط سال از دنیا رفت میگویند: دیگر این مؤونۀ حیات نخواهد شد بنابراین باید خمس درآمد امسال را باید بدهد، برای کفن هم میگویند: خمس تعلق میگیرد، هنوز یک بحثی است که هزینۀ کفن و دفن را از باقی مال جدا میکنند، برای همین اگر کسی از قبل خریداری کرد و تهیه کند، میگویند: خمس تعلق میگیرد.
کلی حرفشان درست است اما به این اطلاق درست نیست.
شراء الکفن لنفسه
آیا خمس به کفنی که شخص برای خودش خریداری کرده است و سال بر آن گذشته است، تعلق میگیرد؟
اگر شخص از سود كسب خود كفن تهيّه كند بايد خمس آن را بدهد.
كفن از مؤونه نيست در صورتى كه از مال مخمس خريده شده باشد خمس ندارد، و اگر از مال غير مخمّس خريده شده باشد فقط يک دفعه خمس او را بدهد كفايت مىكند.
خمس آن لازم است. اما اگر اصل آن متعلق خمس نباشد، ترقّى آن هم خمس ندارد (نه در اصل نه در ارتفاع قیمت).
اگر با مال مخمس خریده باشد خمس ندارد، اگر با ارباح وسط سال خریده باشد، بله درست است و کلی حرف را قبول داریم در این صورت بعد از گذشت سال خمس تعلق میگیرد، اما ارتفاع قیمت کفن خمس ندارد (حال برخی هستند که کفن خریداری میکنند، تبرک هم میکند خود این کفن را که خمس داد دیگر ارتفاع قیمت خمس ندارد، قبلاً ارزان خریداری کرده بود و الان گران شده است) مگر زمانی که بفروشد و در مؤونه مصرف نشود.
نکتهای در اینجا وجود دارد: