< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق هشتم: بیع سلم

 

طریق هشتم: بیع سلم (سلف)

یکی دیگر از راه‌های رهایی از ربا، بیع سلم است در این راه بانک می‌تواند به جای دادن وام ربوی به کارخانه‌ها با آن‌ها بیع سلم منعقد کند.

این راه بدینصورت است که وقتی کارخانه‌دار مثلاً می‌خواهد صد میلیارد وام بگیرد، بانک می‌تواند به دو صورت این کار را انجام دهد:

یک: صد میلیارد به او وام بدهد و بعد به صورت قسطی و در مدت چهار سال دویست میلیارد از او پس بگیرد. یا مثلاً در مدت دوسال صد و چهل میلیارد به صورت قسطی از او بگیرد. که ربا است.

دو: برای اینکه به ربا مبتلا نشوند بیع سلم منعقد کنند این روش یک خصوصیتی که دارد این است که بر اثر تورم در دراز مدت ارزش پول بانک کم نمی‌شود و این خیلی به نفع بانک است که در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد. اما بیع سلم را اینگونه منعقد می‌کنند که بانک ابتدا کارشناس می‌فرستد تا سود ده بودن این کارخانه و کالایی که تولید می‌کند و ... را بررسی کند بعد می‌گوید: من محصولات تو را خریداری می‌کنم، مثلاً کارخانه تولیدی یخچال است بانک می‌گوید: من محصولات یک یا دوسال آینده تو را الآن نقدی و با قیمتی کمتر از تو می‌خرم مثلاً اگر این یخچال‌ها را کارخانه ده میلیون قیمت گذاری کرده است بانک بابت هرکدام هشت میلیون نقدی می‌پردازد بعد به کارخانه وکالت می‌دهد که این محصولاتی که برای او تولید کرده است را به قیمت روز بفروشد و پول آن را به حساب بانک واریز کند. کارخانه، عمده‌فروش است و مشتری‌های خاص خودش را دارد که سالانه یا هر شش ماه از او به صورت عمده خرید می‌کنند، لذا بحث ضرر بانک منتفی است چون فرض این است که بانک قبل از دادن وام کارشناس فرستاده -کما اینکه فی الواقع در پروسه وام‌های سنگین بررسی کارشناسی را از سمت بانک‌ها شاهد هستیم- و سود ده بودن و مقدار فروش و تعداد مشتریان و... را بررسی کرده است و بعد از تأیید کارشناس و اطمینان از سود ده بودن اقدام به خرید این اجناس کرده است. اینگونه به صورت شرعی و بدون اینکه مبتلا به ربا شوند هم مشکل مالی کارخانه حل می‌شود، کأنه وام گرفته است و هم بانک به سود مد نظر خود و بلکه بیش از آن دست پیدا می‌کند و بر اثر تورم ارزش پولش کم نمی‌شود.

حالا شروط بیع سلم را بررسی کنیم ببینیم در این راه این شروط وجود دارد یا خیر؟

شروط بیع سلم

هفت شرط در بیع سلم اجناس وجود دارد[1] :

1.مبیع باید معلوم بوده باشد عرفاً، جنس و صفاتش معلوم باشد.

2. وزن مبیع یا کیل مبیع یا در صورتیکه معدود باشد عدد مبیع معلوم و معین باشد، یا چیز‌های که با مشاهده فروخته می‌شود، باید مشاهده شود، پس مبیع باید کاملاً مشخص باشد هم جنسش و هم مقدارش از حیث وزن یا کیل یا عدد، معلوم باشد و اگر از چیز‌هایی است که با مشاهده فروخته می‌شود، مشاهده شده باشد.

3. زمان تسلیم باید معلوم و معین باشد، کارخانه زمان‌بندی کرده و می‌گوید: در فلان زمان می‌دهم، زمان تولید مشخص است چون میزان کار کارخانه کاملاً تنظیم شده است، می‌گوید: مثلاً من روزی دویست یخچال تولید می‌کنم، در هفته فلان مقدار، در ماه مثلاً هزار و پانصد عدد تولید می‌کنم همه این‌ها مشخص است و از این جهات مشکلی نداریم.

4. مکان تسلیم مبیع باید مشخص باشد، از این جهت که، ممکن است یک جنسی در اینجا یک قیمت داشته باشد، در یک بلد دیگر قیمت دیگری داشته باشد، اگر در اینجا قرارداد ببندد و در یک شهر دیگر تحویل دهد فائده ندارد، چون در بلد دیگر قیمت متفاوت است، و هزینه حمل و نقل هم بر عهده طرف می آید لذا مکان تسلیم مبیع باید در قرارداد مشخص باشد.

5. بایع باید تمکن و قدرت تسلیم متاع را داشته باشد، مثلاً اگر زندانی باشد یا شرایطی داشته باشد که نتواند متاع را تسلیم کند، بیع باطل است.

6. این شرط بسیار مهم است: قبض تمام ثمن قبل افتراق متعاملین.

یک زمانی بانک، سکه پیش‌فروش می‌کرد می‌گفتند: بیع سلم است. بدینصورت بود که شخص الآن پول را می‌داد و به او می‌گفتند مثلاً چهار ماه دیگر بیا سکه‌هایت را بگیر، مردم هم استقبال کردند چون بازار ملتهب شده بود قیمت سکه افزایش پیدا کرده بود و بانک سکه را با قیمتی ارزانتر از بازار می‌فروخت تا قیمت بازار را بشکند و از التهاب بیشتر جلوگیری کند منتها بانک سکه نداشت لذا اقدام به پیش فروش کردن آن کرد و این برای شخص فرقی نمی‌کرد که الان تحویل بگیرد یا چهارماه دیگر چون بالأخره سکه و طلا با تورم ارزش خود را از دست نمی‌دهد بانک هم وقتی حواله سکه به من تحویل داد دیگر نمی‌تواند بگوید سکه را نمی‌دهم، تعهد دارد و وقتی گفته سکه به تو فروختم باید سکه تحویل دهد. لذا شخص مثلاً ده عدد، بیست عدد یا... خریداری می‌کرد خیالش راحت بود، می‌گفت: پول را دادم و ده سکه خریداری کردم و بعداً به من سکه تحویل خواهند داد حواله‌ای داشت که به اسم خودش بود و شخص دیگری هم نمی‌توانست این حواله را بگیرد، همان‌موقع می‌دانست پول را تبدیل به طلا کرده نه بخاطر تورم و کاهش ارزش پول خوف داشت و نه برای نگهداری آن چون فعلاً نزد بانک بود لذا شدیداً مورد استقبال قرار گرفت چون به نفع‌شان بود.

و اینکه گفتیم بانک هم به نفعش است که به جای پرداخت وام ربوی به کارخانه‌دارها از راه بیع سلم کار را پیش ببرد، به همین جهت بود. چرا که از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین ضررهایی که متوجه بانک‌ها شده بود این بود که بانک‌ها به عده‌ای وامهای کلان با اقساط بلند مدت پرداخت کرده بودند وقتی می‌خواستند پول را پس بگیرند ارزش آن یک دهم شده بود مثلاً ده سال قبل صد میلیارد به شخص وام داده‌اند الان پولی که دریافت ‌می‌کردند معادل ده میلیارد آن زمان است. ضررهایی به این بزرگی به خودشان و بیت المال وارد ساخته‌اند مثلاً عده‌ای وام کلان گرفته و با آن زمین خرید‌ند و یک کارخانه‌ای بنا کردند الآن اگر یک دهم زمین کارخانه را بفروشند می‌توانند کل بدهی خود به بانک را تسویه کنند چون قیمت زمین بالا رفته است. و یا یک شخصی وام گرفت و صنعت بسیار بزرگی را خریداری کرد و الآن با یک یا دو صدم سودش دارد قسط بانک را می‌پردازد. اینگونه و تا این حد بخاطر وجود یک نظام بانکی غلط، وام گیرنده‌ها کلی سود کردند و بانک‌ها متضرر شدند. حال یکی از راه‌هایی که جلوی این نظام بانکی غلط را می‌گیرد این است که به جای وام ربوی از بیع مرابحه استفاده و جنس را خریداری کند، این یخچال که قیمتش ده میلیون بود و او هشت میلیون بابت آن داده است ممکن است یکی دو سال بعد قیمتش سی میلیون شود، در اینصورت خیال بانک راحت است، ارزش پولش حفظ شده است. الآن بانک‌های خصوصی بیع سلم انجام می‌دهند چرا که به نفعشان است و نمی‌خواهند متضرر شوند و ارزش پولشان از بین برود اما در بانک‌های دولتی شاید به اینصورت نباشد، در بانک‌های دولتی برخی می‌خواهند اخلال کنند لذا می‌گویند: این‌کار‌ها و این راه‌ها عملی نیست، اتفاقاً عملی هست، منتها شما می‌خواهید وام بدهید و کار ندارید که با این سیستم غلط، دولت و بیت المال چه ضرر بزرگی می‌کنند.

پس بیع سلم این خصوصیت را دارد، که ارزش پول حفظ می‌شود. لکن یکی از چیزهایی که در این قرارداد باید رعایت شود این است که پول کامل دریافت شود، و آن زمان که شروع به پیش فروش سکه کردند پول را کامل نمی‌گرفتند مثلاً شخص اگر ده سکه می‌خواست پول شش سکه را نقداً از او می‌گرفتند و پول چهار سکه باقی مانده را هنگام تحویل سکه‌ها از او می‌گرفتند -اینگونه خیلی به نفع شخص بود یک امتیازی بود که به اشخاص می‌دادند، و پولشان ولو مدتی می‌خوابید لکن ضرر نمی‌کردند چون تبدیل به سکه طلا شده بود، پول نبود که ارزش آن کاهش پیدا کند.- لکن این قرارداد و اینگونه معامله کردن یک ایراد داشت و آن این بود که این بیع سلم بود وقتی ده‌ تا سکه می‌خواستند ولی پول شش سکه را می‌دادند چون بیع سلم است و باید پول آن همان اوّل دریافت شود، معامله نسبت به شش سکه که پول آن را دریافت کرده بودند صحیح بود و نسبت به ما بقی که در مثال ما چهار سکه بود معامله باطل می‌شد. چون پول آن را همان اوّل دریافت نکرده بودند. در واقع نسبت به آن چهار سکه نه مبیع و نه ثمن هیچکدام أخذ نشده بود و بیع کالی به کالی می‌شد که باطل است. لذا برخی گفتند: این چه معامله‌ای است؟ این معامله شرعاً باطل است، از فقها هم که استفتاء شد فرمودند این بیع باطل است. یک دفعه بانک شوکه شد، چون یک کار را به صورت کلان در سطح جامعه انجام داده بود و از مردم پول گرفته بود و الآن متوجه شدند که فقها این بیع را باطل می‌دانند.

عده‌ای از بانک‌ها بلافاصله بعد از اینکه استفتاء آمد که باطل است فوراً این قرارداد را جمع کردند یعنی متأسفانه بعضی تا این حد بدون نظم و بدون بررسی کار می‌کنند از قبل راحت می‌توانستند بررسی کنند و... ولی متأسفانه چنین نکردند و وسط انجام کار متوجه شدند که این معامله باطل است و بعد فوراً آن را جمع کردند. اما برخی دیگر از بانک‌ها اینگونه مسأله را حل نمودند و گفتند معامله باطل بوده، ربا که نبود، حرام که نبود، فقط بیع باطل بوده که ما از باب تعهد کار را پیش می‌بریم.

تعهد چیست؟ گاهی‌اوقات در بازار یک سری کارها را بر اساس تعهد و اطمینان انجام می‌دهند، مثلاً وقتی شخصی می‌گوید: یک جنسی را به تو به فلان قیمت می‌فروشم، دیگر خیال طرف مقابل -ولو پول آن را نداده باشد- راحت است. چون این شخص آدم قابل اطمینانی است. می‌گوید: این شخص به من گفته مثلاً خانه را پانصد میلیون به تو می‌فروشم، قولش قول است، حرفش اطمینان آور است، دیگر بعداً نمی‌گوید: هفتصد میلیون تومان. تعهد داده است، سر موعد پانصد میلیون را می‌دهم و خانه را می‌گیرم.

این تعهد است بانک مثل شخصی است که عموم مردم به این نوع تعهداتش اطمینان دارند، چون بانک نمی‌تواند خودش را در سیستم بین المللی خراب کند، شما سراغ ندارید بر خلاف تعهد عمل کرده باشد شاید در موارد نادر خلاف تعهد انجام داده باشد، اما عموماً طبق تعهدات عمل کرده است لذا شخص قطعاً مطمئن است که بانک بعداً نمی‌گوید: معامله باطل است و پول چهار سکه را پس بدهد، بلکه تعهد دارد، الان فرض این است که بانک تعهد داده به تحویل ده سکه و پول شش سکه را گرفته است الان شش سکه‌ای که از باب بیع سلم معامله کرده است درست است و نسبت به تحویل چهار سکه دیگر تعهد داشته است، عمل به تعهد که حرام نیست، فقط این چهارتا را هم می‌خواسته از باب بیع سلم تحویل بدهد لکن بیع سلم نسبت به این چهارتا باطل بوده است نهایت این است که برای انتقال این چهارتا یک معامله دیگری انجام می‌دهد مثلاً هنگام تحویل شش عدد را از باب بیع سلم تحویل می‌دهد و الباقی را دوباره در ضمن یک خرید و فروش دیگری به مشتری منتقل می‌کند. پس شش عدد را از باب بیع سلم تحویل می‌دهد و الباقی را از باب عمل به تعهدی که به شخص داده که ده سکه به او بدهد در موقع تحویل ضمن یک بیع دیگری به او منتقل می‌کند البته که این تعهد شرط ابتدائی است و لازم الإجرا نیست اما انجام آن هیچ محذور شرعی هم ندارد که عده‌ای از بانک‌ها جا زدند و فوراً بعد از فهمیدن بطلان بیع آن را جمع کردند. اما همان زمان برخی دیگر از بانک‌ها گفتند: معامله بیع باطل است. اما ما متعهد شدیم که به شما سکه بدهیم، تعهد ما باقی است و بعد هم سیستم نوشتاری را عوض کردند. متاسفانه چیز‌هایی که بدیهی است و باید بلد بوده باشند را بلد نیستند، از اول باید این را در قراردادها می‌نوشتید که مشکلی پیش نیاید. متأسفانه گاهی کارهای کلان را بدون فکر و بدون اینکه ده دقیقه تأمل کنند که به چه صورت انجام شود، انجام می‌دهند این مورد هم از همین موارد بوده است.

پس این شرط ششم خیلی شرط مهمی است اگر تماماً در بیع سلم ثمن قبض نشود معامله نسبت آن مقداری که قبض نشده باطل است.

7. در بیع سلم ربا پیش نیآید، اگر بیع سلم برروی خود جنس واقع شود -مثلاً صد تن گندم- و جنس هم مکیل و موزون بوده باشد و ثمن و مثمن از یک جنس باشند، نباید یکی از دیگری کمتر یا زیادتر باشد چون ربا می‌شود و بیع اشکال پیدا می‌کند.

طریق هشتم به پایان رسید، عرض کردیم این طریق بسیار خوب است و سخن کسانی که می‌گویند: قابل اجرا نیست را قبول نداریم.

واگر این شخص کارخانه‌دار جنس را به فروش نرساند یا... بانک می‌تواند اجناس را بگیرد و همانگونه که بعضاً خانه مردم را به مزایده می‌گذارد، یک کارشناسی را برای این کار گذاشته و اعلام عمومی کند و بعد این اجناس را هم به مزایده بگذارد و پس اینکه برخی می‌گویند این راه‌ها عملی نیست را نمی‌توانیم بپذیریم. اتفاقاً عملی است به نفع بانک هم هست که به جای پرداخت وام ربوی، محصول تولید شده کارخانه را خریداری کند. چرا باید به صورتی عمل ‌کنند که وام را بدهند بعد از مدتی که شخص تسویه می‌کند با افت ارزش وحشتناکی همراه باشد مثلاً صد میلیارد وام گرفته موقع تسویه ارزش پولی که پس می‌دهد نصف یا یک سوم ارزش پولی باشد که قبلاً وام گرفته است. مثلاً پنجاه میلیارد یا سی میلیارد شده باشد. سال‌ها بانک‌ها به اینصورت عمل کردند و به عده‌ای وام‌های کلان و دراز مدت دادند و ضررهای هنگفتی هم به بار آوردند چون ارزش پول افت کرد و در این میان سرمایه‌دار‌هایی بودند که چندتا از این وام‌های صد میلیاردی گرفتند و الآن برخی از آن‌ها در کشورهای عربی و خارجی هستند.

این راه تمام شد، ان‌شاء الله در جلسه بعد مباحث را ادامه خواهیم داد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo