< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /فصل دوازدهم: اساس نظام اقتصادی غیر ربوی؛ طریقه بیست و یکم: جعاله بر عملیات اقراض

 

مقدمه:

بحث ما در کلیت آن نظام اقتصادی اسلام، به عقود رسید. در نظام اقتصادی، حالا نمی‌خواهم تعریفش را کامل بحث بکنم، وقتی شما می‌خواهید نظام اقتصاد اسلام را بسنجید، اول باید نظام‌های اجتماع را بسنجید تا جایگاه نظام اقتصادی مشخص بشود. یک نظام‌هایی در بیرون هست که یک نظام اقتصادی، کل نظام اجتماعی است. آن نظام‌ها را باید سنجیم؛ فرض کنید نظام قضایی یک جامعه، نظام قانون‌گزاری یک جامعه، اینها نظام‌هایی است که خارج از اینجاست. نظام ارتش و قوای انتظامی جامعه، نظامات اجرایی که در جامعه است، وسط این نظامات جامعه ـ حالا این بحثش را بعداً عرض می‌کنم ـ یک نظام اقتصادی هست.

خود نظام اقتصادی در درون خودش شامل یک سری نظام‌ها می‌شود؛ مثلاً در بحث نظام اقتصادی جامعه، بحث مالیه که می‌گفتند که در تعبیرها می‌گویند «مالیه دولت»، مثلاً در صدر اسلام، مالیۀ حکومت چه بود؟ از چه راهی اموال را بدست می‌آوردند؟ خود نظام‌های درون نظام اقتصادی، یکی‌اش نظام بانکداری است و یکی‌اش نظام برنامه‌ریزی است برای اینکه اموال چگونه باید صرف بشود؟ همین که الآن یک وزارتخانه درست می‌کنند بنام وزارتخانه برنامه و بودجه که برنامه‌ریزی است. یک جایی نظام بانکداری درست می‌کنند، یک جا نظام برنامه و بودجه درست می‌کنند و نظام‌های مختلفی که در ضمن نظام اقتصادی ما هست.

یک نکته را عرض بکنم، نظام که می‌گوییم، در تعریف آن، نهاد را هم ذکر کردیم. مراد از نهاد، مؤسسات نیست؛ اعم است. حالا من کلّیتش را خدمت شما عرض بکنم، این نظامی که شما به عنوان نظام اقتصادی تعریف می‌کنید، یک اجزاء و افرادی دارد و یک ارتباطاتی بین اینها هست و یک اهدافی هم دارد که اینها همه در تعریف گنجانده می‌شود.

یک نکته دیگر هم عرض بکنم: در تعاریفی که برای نظام اقتصادی می‌آوردند، یک نظامی بوده و یک اجزائی بوده با یک ارتباطاتی که بین این اجزاء است در راستای سه تا مسئله: 1ـ تولید، 2ـ توزیع، 3ـ مصرف. یادتان هست که در تعاریف اقتصاددان‌ها در علم اقتصاد هم این سه تا بود. حالا در نظام اقتصادی هم این سه تا قید می‌آید؛ یعنی در بحث اقتصاد شما روی سه تا محور اساسی جلو می‌روید:

1ـ یک جنسی را تولید می‌کنید که خود بحث تولید را مفصل بحث کردیم در بحث اقتصادهای خُرد هم یادتان هست. در بحث تعاریف علم اقتصاد هم مفصل گفتیم.

2ـ توزیع؛ حالا من این را که تولید کردم چگونه توزیع کنم؟ این یکی از معانی توزیع است. حالا بعد درباره آن صحبت می‌کنم.

3ـ مصرف؛ مسئلۀ سومی هم که داریم این است که انسان‌ها می‌آیند آنچه که تولید شده را و توزیع شده و به دست آنها رسیده را مصرف می‌کنند که تعبیر استهلاک برایش بکار می‌برند. این هم نظام مصرف است.

این توزیع که اینجا ذکر شد را ما بجای توزیع کالا که فقط این را فکر کنیم یعنی توزیع کالا، می‌خواهیم یک مقدار بیشتر در موردش صحبت کنیم. اگر یادتان باشد، ما دو تا توزیع دیگر هم داریم که خیلی در علم اقتصاد مهم است؛ شما تولید را که انجام دادی، فقط توزیع کالا را نگو. این تولیدی که انجام دادی، یک درآمد داشتی، این درآمد را چگونه توزیع می‌کنی؟ این خیلی بحث مهمی است بین کارفرما و کارگر.

تولیدی که انجام دادی، سود دارد. درآمد را چطور توزیع می‌کنی؟ یعنی کارفرما چقدر حق دارد؟ کارگر چقدر حق دارد؟ این بحث بسیار بسیار مهمی است. آن بحث‌هایی که در نظام کمونیستی، نظام‌های سوسیالیستی اختلاف داشتند با نظام سرمایه‌داری می‌رفت در این توزیع درآمد تولید بین کارفرما و کارگر. آنها می‌گفتند این حرف‌ها نیست که شما داری می‌گویی، باید مساوی باشد. در نظام سرمایه‌داری یک تعریف دیگری دارد.

پس ما یک توزیع دیگری در اینجا داریم. وقتی که تولید را انجام دادید، دو تا توزیع داریم: یک توزیع درآمد که این یک بحث است. یک بحث علمی است و یک بحث دقیقی است و یک نظامی است و مکتب درست می‌شود. یک توزیع دیگری هم هست که توزیع کالا است. بحث توزیع کالا همان است که شما مثلاً می‌گویید: از تولید به مصرف ببریم که سعی کنیم یک جوری برنامه‌ریزی کنیم در جامعه‌مان که وقتی یک چیزی تولید شد، مستقیم به دست مصرف‌کننده برسد یا با کمترین واسطه، مثلاً از طریق تعاونی‌ها.

بعد بقیه نیروهای جامعه ما بجای اینکه این از آن مغازه بگیرد، آن هم از آن یکی بگیرد، آن هم از دیگری بگیرد، سه ـ چهار دست بگردد و جنس سه برابر یا چهار برابر و پنج برابر به دست شما برسد، بجای اینکه این چرخه را داشته باشد، اینها مشغول تولید یک چیز دیگری بشوند، چرا آنها می‌شوند واسطه و واسطه‌گری می‌کنند؟ این توزیع کالا برای این است که بهترین الگوی ما این است که واسطه‌گری‌ها که تمام کارشان بیهوده است و نه تنها بیهوده است باعث افزایش قیمت هم می‌شوند، اینها شغلشان را عوض بکنند و بروند تولیدی بزنند و یک کاری کنیم که با توزیع دقیق برسد به دست مصرف‌کننده. بعد هم یک الگوی مصرف هم برای مصرف‌کننده می‌گذارند که بهترین نحو الگوی مصرف که همین‌جوری یک چیزی که نیاز ندارد تهیه نکند، الگوی مصرف درست داشته باشد و از بین نبرد.

در جامعه، تقاضا و عرضه روی اصول خودش بچرخد و تقاضای بیهوده ایجاد نشود. این دو تا توزیع شده است؛ یعنی بعد از تولید یک توزیع درآمد شد و یک توزیع کالا شد و یک مصرف شد.

اگر یادتان باشد، آقای صدر یک توزیع را قبل از این هم مطرح کردند که ما هم اضافه کردیم. این سه تایی که اینها می‌گویند: تولید، بعد می‌گویند: توزیع، بعد می‌گویند: مصرف، یک چیزی در این وسط، قبل از آن اضافه شده است که خیلی بحث مهمی بود که این در نظام‌های اقتصادی خیلی بحث را نمی‌کردند. بود در بحث‌هایشان اما جزء این سه تا حساب نکرده بودند. آن چه بود؟ توزیع در ملکیت یا حق نسبت به منابع طبیعی بود. این بحث را مفصل در بحث فقه و اقتصاد ملاحظه فرمودید مال این است و الآن هم بعضی از این بزرگواران اقتصاددان‌هایی که دلسوز هستند می‌گویند بعضی از مباحث این قسمت را باید روی آن کار بشود که خدمت شما عرض می‌کردم؛ یعنی ما ملکیت منابع طبیعی را باید بحث بکنیم. الآن مفصل مراجعه می‌کنند همین چند وقت پیش شما گفتید که منابع طبیعی که بحث می‌کنیم یکی آب بود. الآن در بحث آب خیلی بحث جدی است در آینده و الآن هم بحث دارند و می‌گویند که در حوزه باید جواب بدهیم. مال آقای صدر را نگاه کرده بودم، دیدم چهار صفحه است که در فقه الاقتصاد، ما در حدود بیست صفحه بحث کردیم و حرف‌های علامه حلّی را آورده بودیم.

مسائل مورد ابتلایشان هم بود که فی الجمله در آنجا جواب داده بودیم و آن ملکیت منابع طبیعی بود. ملکیت هم مثل اینکه الآن آب از یک شهری به یک شهر دیگری می‌رود، این آب ملک کدام یک از اینهاست؟ الآن اینها می‌گویند که آقا گفته نگذارید این آب به آن شهر برود! از اصفهان نگذارید به یزد برود!

این بحث در فقه الاقتصاد، در همان قسمت آب است که وقتی مال این محلّه است، أولی است که در کلمات فقهاء هم هست و شما باید یک‌جوری فقهاء را جواب بدهید! این آب را می‌گویند که مال این منطقه است. اینکه می‌گویند بعضاً بعدها جنگ آب است، برای این بحث‌هاست. می‌گویند قبل از اینکه جنگ آب پیش بیاید، اینها را مطرح بکنیم که آب از یک مکانی به یک مکان دیگری می‌رود، این بحث منابع طبیعی است در اقتصاد.

من می‌گویم که این بحث منابع طبیعی را خارج از این سه تا نباید بکنیم. در کلمات بعضی از اقتصاددان‌های جدید هم هست که این را نباید خارج بکنیم. چرا؟ قبل از تولید، بحث منابع طبیعی است. اصلاً پایه است.

یک نکته را هم خدمت شما عرض بکنم که وقتی از اقتصاد صحبت می‌کنید، اسم منابع طبیعی را چه می‌گفتیم؟ ثروت‌های طبیعی. اصلاً ثروت همین است. در فرانسه بجای اینکه بیایند مثلاً پشتوانه پول را در زمان‌های قدیم، طلا قرار بدهند، شاید در حدود دویست ـ سیصد سال پیش زمین را پشتوانه قرار دادند که این بحث را قبلاً عرض کرده بودم. اصلاً مبنای پول و پشتوانۀ پول است. این بحث زمین خیلی مهم است.

آب بحثش بسیار مهم است. بحث زمین را الآن بعضی از اقتصاددان‌ها یادتان باشد که بزرگواران می‌گفتند که شما یک لجنه‌ای درست بکنید، شما یک گروهی باشد، ما هم یک گروهی باشیم و بحث زمین را انجام بدهیم. شما مجدداً بحث زمین را بگویید که این را دوباره فی الجمله بعضی از قسمت‌هایش را مطرح کرده بودیم، چون مالکیت زمین بسیار بحث مهمی است. خلط‌هایی که شده بود؛ بحث انفال، ملکیت دولت، ملکیت عموم مسلمین، اینها بحث‌هایی بود که گفتم باید مفصل در موردش صحبت بشود.

خلاصه اینکه این را هم اضافه کردیم به این بحث نظام. حالا کاری به تعریف نظام اقتصادی نداریم، این را بعداً مفصل‌تر صحبت می‌کنیم، چون قبلاً هم صحبت کردیم در همان اول فقه الاقتصاد هم فی الجمله نوشتیم آنچه که نظام اقتصادی را درست بکند از اجزائش هم چه اجزاء خارجی باشد چه اجزاء اعتباری باشد. بله، واقعاً نظام اقتصادی، نهاد در آن به معنای مؤسسات نیست؛ اما نهادهایی می‌خواهد، یعنی یک سری نهادهایی می‌خواهد، مثل سازمان بازرسی می‌خواهد در مسائل اقتصادی. برنامه و بودجه می‌خواهد. نظام بانکداری و نظام پولی می‌خواهد. خود نظام پولی باز غیر نظام بانکداری است، اما بعضی آن را جزء نظام بانکداری حساب می‌کنند. نظام پولی را در ضمن نظام بانکداری می‌شمارند؛ در حالی که نه! نظام پولی باید به تعبیر بعضی مستقل از نظام بانکداری بحث بشود و اصلاً خود بحث نظام پولی غیر از نظام بانکداری است. بانک یک مؤسسه است و یک نهادی است که این پول را چاپ می‌کند، به ازاء آن صرافی‌هایی که در قدیم بودند.

نظام بانکداری جداست، نظام پولی هم جداست. اینها نظام‌های جدایی است. گفتیم که بعضی از اجزاء، اجزاء خارجی است و بعضی هم اجزاء اعتباری است؛ یعنی حتی نهاد را اعم می‌گرفتند و می‌گفتند رابطه‌هایی که برقرار می‌شود بین این اجزاء و بین آن انسانی که تولیدکننده است و آن انسانی که مصرف‌کننده است با تمام این اجزاء اقتصادی؛ یعنی با منابع طبیعی، با مسئله تولید، با مسئله توزیع و با مسئله مصرف، آن انسانی که این چهار امر روبروی او قرار گرفته است با یک نظام کلی اقتصادی، این رابطه بین هم این اجزاء وجود دارد و هم بین این انسان و این اجزاء وجود دارد.

یک سری از این رابطه‌هایی که شما در نظر می‌گیرد، رابطه‌های قراردادی می‌شود که رابطه‌های اعتباری می‌شود؛ یعنی قراردادهایی که هستند. ما الآن در آن نظام قرارداد بودیم که اعم از نظام بانکداری هم هست. نظام‌های قرارداد یعنی این بحث‌هایی که ما الآن می‌کردیم و تا اینجا رسیدیم، اینها مربوط به نظام بانکداری فقط نیست، در نظام بانکداری هم هست. الآن ما در بحث فقه الربا و البنوک که قدیم اینها را نوشته بودیم، اما می‌خواهم این را عرض بکنم که این قراردادها جزو اجزاء نظام اقتصادی است، ولی نه اجزاء خارجی آن، مثل بانک‌ها و مؤسسات مالی، نه! مربوط به اجزاء خارجی نیست، اینها اجزاء اعتباری است و مربوط به رابطه‌هاست. اجزاء اعتباری، رابطه‌ها را ایجاد می‌کند.

بعضی اشتباه می‌کنند و خود مسئله اجزاء را می‌گویند، بعد صحبت از رابطه بین اجزاء می‌کنند؛ در حالی که خود اینها قراردادهای اعتباری است. به یک اعتباری جزء اجزاء حساب می‌شود و به یک اعتباری بعضی رابطه را هم در آن ذکر می‌کنند، چون خود رابطه‌ها یک نوع رابطه‌های قلبی است و ما جزء اجزاء اعتباری حساب می‌کنیم و به عنوان رابطه نمی‌خواهیم ذکر بکنیم.

اینها اجزاء اعتباری نظام اقتصادی است. این اجزاء اعتباری نظام اقتصادی، بحث ما در عقود و قراردادهایی است که در نظام بانکداری هم لازم است و بانک هم با همین قراردادهای اعتباری کار بکند.

یک سری از بحث‌ها را ذکر کردیم، یعنی بحث بیع مطرح شد در ذهن شما باشد. اقسامی که ما برای بیع در اینجا ذکر کردیم، در این مبحث از طریق اول که ما با بیع شروع کردیم در این مسئله، تا طریق نهم که بیع بود. طریق دهم و طریق یازدهم و طریق دوازدهم، سه تا طریق داشتیم در مورد اقراض. نُه تا طریق بیع بود، یعنی قراردادهایی که اینها با بیع صورت می‌گرفت. سه نوع قراردادهایی که با قرض صورت می‌گرفت که آن را هم مطرح کردیم. بعد طریق سیزده و چهارده و طریق پانزده هبه بود. سه تا طریق برای هبه، نُه تا با دو تا سه تا، رفت روی پانزده.

طریق شانزدهم و طریق هفدهم، این دو تا صلح بود. طریق هیجدهم و طریق نوزدهم و طریق بیستم مضاربه بود که ما در اینجا سه تا مضاربه داشتیم. دو تا صلح و سه تا مضاربه داشتیم که در ضمن مضاربه تقریباً می‌شود گفت در مضاربه‌هایی که مطرح کردیم، تمام مباحث مهم آن کتاب البنک الاربوی مطرح کردیم اگر یاد شما باشد! مباحثی که در آنجا مطرح بود و نقدهایی هم ذکر کردیم. هم ابتکارات خوبی داشتند آقای صدر، اما گفتیم که طریقشان اشکالاتی هم دارد و نیاز به اصلاح دارد. ما سه تا مضاربه داشتیم که در این سه تا مضاربه‌ای که داشتیم، حرف آقای صدر را هم مفصل نقد کردیم در همان دورۀ اول که اینها را بحث کردیم در زمانی که قدیم بحث می‌کردیم، هم در دوره‌ای که چند سال پیش بحث کردیم، بحث مضاربه را که مفصل عرض کردیم که اینها یک اصلاحاتی می‌خواهد آن بحثی که در کتاب «البنک اللاربوی» بانک بدون ربا دارند.

یک نکته هم در این وسط بگویم حالا که این حرف را زدم، بنک لاربوی بعضی این قدر ربا برایشان مهم است و بانک را ربوی گرفتند، می‌گویند ذات بانک ربوی است. انگار که بانک یک هیکل خارجی دارد و یک ذات و جنس و فصل و اینها دارد! این یک امر اعتباری است. می‌گویند: ذاتش ربوی است و اصلاً بانک را برداریم و یک مؤسسه یا یک چیز جدیدی درست بکنیم. اصلاً حرف‌هایی می‌زنند که زشت است و اگر کسی از بیرون حوزه بشنود که یک نفر در حوزه این حرف را زده، افتضاح می‌شود.

آقای صدر بانک بدون ربا نوشت. بانک یک امر اعتباری است که می‌تواند بدون ربا انجام بشود. چرا تو اسمش را می‌خواهی تغییر بدهی؟ یعنی روی کلمه بانک حساسیت و آلرژی دارند! بانک باید اصلاح بشود. آقای صدر هم کتاب نوشت بانک بدون ربا. بانک باید اصلاح بشود، نه اینکه مثلاً ساختمان‌هایش را به هم بزنیم و از اول بسازیم که ذاتش باید از بین برود! این‌جوری نیست. اینها کلمات کسانی است که نه فلسفه بلد هستند نه اقتصاد بلد هستند و آبروی اقتصاد را هم می‌برند، مخصوصاً وقتی که به اسم حوزه این حرف را بزنند.

بانک لاربوی مباحثش در ضمن مضاربه آمد و مفصل ذکر کردیم و مرحوم آقای صدر هم بسیار زحمت کشیدند و یک راه‌هایی و اشکالاتی بود که با یک سری از راه‌ها باید اصلاح بشود.

رسیدیم به بحث جعاله؛ شش نوع جعاله داریم. بحث اول جعاله را مطرح کردیم که اوّلی‌اش این بود: جعالإ بدل مضاربه. یادتان هست که جعالۀ بدیل مضاربه را مفصل بحث کردیم؛ یعنی عین این سیستم که شما در بانک مضاربه را الآن به عنوان یک عقل شرعی دارید قرار می‌دهید و آقای صدر هم از این راه مضاربه جلو آمد و ما اصلاحاتی برایش نوشتیم، عین این قضیه، جعاله هم همین‌جور است. ما یک جعالۀ بدیل مضاربه داریم.

این جعالۀ بدیل مضاربه را مفصل بحث کردیم، ادله‌اش را تمام شد. چهار تا جعالۀ دیگر هم داریم. این چهار تا جعاله را ملاحظه کنید، یکی جعاله بر عملیة اقراض است. بر خود اقراض می‌شود جعاله قرار داد. این را باید ببینیم درست هست یا نه؟ آقای صدر به این ایراد دارد. جعالۀ بر عملیۀ اقراض؛ یعنی خود فعل اقراض را که شما انجام می‌دهید، آیا می‌شود بر آن جعاله قرار داد یا نه؟ این یک نوع قسم دوم برای جعاله است.

یک قسم سوم: جعاله بر فعل خارجی است. گاهی وقت‌ها در بانک‌ها جعاله قرار می‌دهند بر فعل خارجی. در قراردادها هست. منحصر در بانک هم نیست که عرض کردم ما الآن در نظام اقتصادی داریم بحث می‌کنیم، مثل ترمیم خانه. یک جعاله قرار می‌دهد برای ترمیم بیت که بحث این را بعداً می‌کنیم. یک وقت جعاله قرار می‌دهند که این را بعضی از اعاظم مراجع این جعاله را قبول دارند و می‌گویند: یک جعاله قرار بدهید، حالا بعضی وقت‌ها به عنوان جعاله و بعضی وقت‌ها به عنوان وکالت. جعاله بر عملیات بانکی. به بانک جعاله بدهید بجای اینکه به او سود بدهید، جعاله بدهید بر آن عملیات بانکی که انجام می‌دهد که آن عملیات بانکی، وکالت و ضمان و امثال این‌جور چیزهاست. حالا ضمانش مورد بحث بعضی از آقایان فقهاء است، اما جعاله بر عملیات بانکی است، این خودش یک قسم از جعاله است که حالا بحثش را بعد مطرح می‌کنیم.

یک جعاله داریم بر تسدید دین که آن را هم بعداً مطرح می‌کنیم که آن آخرین قسمش است. جعاله بر تسدید دین که خیلی بحث مهمی است.

آغاز طریق بیست و دوم

الآن در این نظام اقتصادی رسیدیم به بحث جعاله بر عملیۀ اقراض؛ یعنی بر خود اقراضی که بانک می‌خواهد بدهد، جعاله را برای آن قرار بدهیم. بعضی هم این‌جور گفتند که در پروسه و عملیاتی که شما در مسئله اقراض دارید، یعنی پول می‌دهید از بانک وام می‌گیرید، چند تا جهت و حیثیت هست: یک جهت، عقد قرض است به اعتباری که یک اعتبار عقلایی هم هست. هم شرعی است که شرع روی آن صحه گذاشته و هم عقلایی. این عقد قرض است. یک فعل اقراض است که بانک به شما قرض می‌دهد. براساس این قرارداد اقراضی که گفتیم قراردادی به عنوان قرض صورت می‌گیرد. یک مالی است که شما قرض گرفتید که یکی از طرفین عقد قرض است. مال را شما قرض گرفتی، شما دو تا طرف دارید که یک طرف مالی را قرض می‌گیرید.

یکی هم عوض قرض است که خیلی مهم است. چهارمی عوض قرض است؛ یعنی قرض را می‌گیرید و یک روزی هم باید پس بدهید. ضمان مثل بود. در عقد قرض می‌گفتیم که قرض ضمان مثل است. آنکه گرفتی را یک روزی باید پس بدهید. ضمان مثل روی دوش شماست. قرض گرفتی، باید یک روزی این را پس بدهی.

می‌گوییم که اگر ما یک جهت پنجمی اضافه کنیم به اسم جعاله و متعلقشان حیثیت دوم بوده باشد، یعنی بر آن عملیة اقراض، یعنی بگوییم: عمل اقراضی که صادر از آن شخص مقرض دائن شده، ما در آنجا روی آن جعاله قرار می‌دهیم به عنوان پولی که به بانک می‌دهیم برای اینکه این کار و این فعل اقراض را با لوازمش انجام بدهد. سودی به بانک نمی‌دهیم؛ پول می‌دهیم برای عملیات اقراض. اگر واقعاً این باشد! حالا نمی‌خواهیم جایی که سود است را بخواهیم حتماً بگوییم سود را به این برگردانیم، نه! اگر واقعاً در حد جعاله باشد درست است که این همه بحث دارند که بعضی از بانک‌ها یا بعضی از قرض‌الحسنه‌ها می‌گویند که ما این را به عنوان جعاله می‌گیریم! این جعاله بر عملیة اقراض است. بعد یک دفعه در وسطش یک درصدی مشخص می‌کنند. می‌گوییم: درصد که مشخص کردی، جعاله بر عملیة اقراض نیست. چرا؟ چون آن پولی که تو می‌گیری، درصد براساس چیست؟ براساس آن اصل پولی است که من گذاشتم، اینکه جعاله بر عملیات اقراض نیست.

یک دفعه می‌گوید که من حتماً باید چهار درصد بدهم! این چهار درصد از کجا درآمده است؟ یادتان هست قبلاً در بحث گفتیم که مال مسیحیت است. در مسیحیت هم چون ربا حرام بود، یهودی‌ها هم قید می‌زدند و می‌گفتند: بین خودشان و دیگران تقیید می‌زدند. آنها هم ربا را حرام می‌دانستند. در مسیحیت هم این مسئلۀ نهی از ربا بود. بعد هم گفتند که چهار درصد عیب ندارد که در تعالیم مسیحیت یک چیز من‌درآوردی است. اما آنها گفتند که چهاردرصد ربا نیست. وقتی گفتند چهاردرصد ربا نیست، این متأسفانه هم در بین ما هم یک‌جوری وارد شد! از تعالیم مسیحیت رفته در حرف اقتصاددان‌ها و از آنجا آمده بین ما که چهاردرصد ربا نیست!

بعضی این جعاله بر عملیات اقراض را همان چهار درصد قرار دادند؛ در حالی که این غلط است. کسی که ده میلیارد گذاشت با کسی که دویست هزار تومان گذاشت، شاید عملیات اقراض در آنها یکی است، آیا جعاله هم یکی در می‌آید؟! یک میلیون تومان با ده میلیارد تومان که این شخص دو هزار برابر بیشتر پول گذاشته است و بیشتر جعاله می‌گیرد، در حالی که عملیات اقراض آنها یکی است! این به عنوان جعاله بر عملیات اقراض نیست.

اما اگر جعاله واقعاً بر عملیات اقراض باشد و یک چیزی و مبلغی باشد متناسب با آن کاری که او انجام می‌دهد و در قرض‌الحسنه کار می‌کند؛ یعنی حساب می‌کند که من این مقدار هزینه انجام می‌دهم، نمی‌گوید چهاردرصد؛ بلکه یک مبلغی را می‌گوید که واقعاً با جعاله تناسب دارد، درصدی‌اش نمی‌کند، بلکه پولی را مشخص می‌کند که هر چقدر خواستی وام بگیری، ما این مقدار کار می‌کنیم و البته اگر وام کلان‌تر بخواهی بگیری و وام بیشتری باشد، ما طبیعتاً گاهی وقت‌ها باید هزینه‌های سنگین‌تری باید انجام بدهیم، اگر این باشد می‌تواند صورت بگیرد. این جعاله بر عملیات اقراض است که إن‌شاءالله در جلسه بعد در موردش صحبت می‌کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo