< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق بیست و چهارم: جعاله بر عملیات بانکی

 

مقدمه و خلاصۀ بحث های گذشته:

بحث ما در فقه الاقتصاد در اقسام جعاله بود؛ برای جعاله پنج قسم قابل ترسیم بود. قسم اوّل جعالۀ را که جعالۀ بدیل مضاربه بود سال گذشته مفصل مطرح کردیم. قسمی که بعد از جعالۀ بدیل مضاربه در موردش صحبت کردیم، جعالۀ بر عملیة اقراض بود که آقای صدر مطلقا آن را قبول نداشتند و ما گفتیم مطلقا قبول نداشتن آن درست نیست. چرا که اقراض در بانک و مؤسسات یک عملیاتی است که مالیت دارد و با آن اقراضی که طرف دست در جیب خودش می‌کند و پولی را به شخصی قرض می‌دهد فرق می‌کند لذا این موارد را نباید باهم خلط کرد. پس جعاله بر عملیة اقراض را هم قبول کردیم.

قسم بعد جعاله بر فعل خارجی مثل ترمیم بیت بود که این قسم را هم پذیرفته و گفتیم آن را رد نمی‌کنیم، منتها باید عین مصداقش را پیدا کنیم؛ یعنی بانک واقعاً در صدد درست کردن کلاه شرعی نباشد و واقعا قصد ترمیم را داشته باشد نه اینکه به صورت صوری قرار داد ببندد. اگر بستن این قرارداد واقعا به قصد ترمیم بیت باشد و شخص واقعا به جهت ترمیم بیت جعاله‌ای به بانک بدهد و یک شرکتی باشد که برای تعمیر کردن بانک با آن قرارداد ببندد و کار تعمیر را بر عهده بگیرد در اینصورت مشکلی نیست و بانک ها امروزه واقعاً هم می‌توانند این خدمات را ارائه بدهند، و به اینصورت قرارداد بستن کاری برایشان ندارد. پس اگر واقعا اینگونه باشد که مثلا بانک به جهت ترمیم بافت فرسوده متصدی ترمیم بیت شخص شده و به او وام بدهد و حقیقتا با اشخاص و شرکت هایی هم جهت ترمیم بیت قرارداد داشته باشددرست است حال اگر شخصی از بانک بخواهد که خودش متصدی ترمیم شود و به بانک بگوید درست است که روال کار شما چنین است که به من پول قرض داده و متصدی ترمیم بیت می‌شوید و برای آن یک جعاله‌ای أخذ می‌کنید اما من می‌خواهم خودم ترمیم بیتم را بر عهده بگیرم اگر امکان دارد من که الآن با شما قرارداد بستم و به عنوان جعاله این پول را به شما دادم، از شما میخواهم که خودم به جای فلان بنا یا فلان شرکت به وکالت از شما بیتم را ترمیم کنم در اینصورت می‌گویند: مانعی ندارد و این کار خالی از اشکال است. و ما هم این را قبول داریم منتها به شرطیکه چنین باشد که بانک مخیر باشد که او یا دیگری را برای این کار اجیر کند و یا اگر شخص از بانک خواست که خود بانک طبق قرارداد تعمیر را به عهده بگیرد بانک بپذیرد و اشخاص یا شرکت هایی را برای این کار داشته باشد نه اینکه به صورت قهری ترمیم بیت بر عهدۀ خود وام گیرنده بوده باشد. خلاصه بحث این شد که اگر شخص واقعا برای ترمیم بیتش جعاله کند و به بانک پول بدهد، بانک هم واقعا با یک شرکتی یا اشخاصی برای ترمیم قرارداد داشته باشد میتواند برای ترمیم بیت جعاله بگیرد اما اگر با شرکت یا اشخاصی قرارداد نداشته باشد، این مسلّم است که این قراردادها صوری است، یعنی بانک می‌خواهد به عنوان جعاله یک پول اضافه‌ای بگیرد وبِنایی بر ترمیم بیت هم ندارد. در واقع این همان سود بانکی می‌شود که ربا است و تنها اسم آن به شکل صوری تغییر کرده است این را نمی‌توانیم بپذیریم شرط پذیرش این راه این است که بانک بِناء بر ترمیم بیت را داشته باشد وجعاله را برای این کار بگیرد ولو خودش مستقیما انجام نداده و مثلا با یک شرکتی برای این امور قرارداد ببندد.

این هم گذشت و تمام شد.

الطریق الرابع و العشرون: الجعالة علی العملیة البنکیة من الوکالة و الضمان و غیرهما

قسم بعدی، جعاله بر عملیات بانکی است از وکالت و ضمان. آیا جعاله را می‌توانیم بر وکالت قرار بدهیم یا نه؟ شخص یک وقت می‌خواست جعاله را بر اقراض قرار بدهد، آقای صدر می‌گفت که این اقراض به نظر من مالیت ندارد! حالا شخص برای مسأله‌ای یک وکیل دادگستری می‌گیرد، وقتی او را وکیل می‌کند عملیات وکیل، مالیت دارد یا نه؟ در این طریق بانک می‌گوید که من از باب وکالت این کار را برای شما انجام می‌دهم و شما پول را از باب وکالت به من بدهید یا می‌گوید که من ضامن اموالی که شما سپرده کرده‌اید هستم و شما از باب ضمان شرعی به من پول بدهید.و یا اینکه بانک برای عملیاتی غیر از وکالت و ضمان بخواهد جعاله بگیرد آیا جعاله گرفتن برای این امور امکان دارد یا خیر؟ می‌گوییم بله می‌شود.

اما عملیاتی که بانک می‌تواند براساس آن جعاله بگیرد چیست؟

منها: الوکالة

من الوجوه التي یمکن للبنك أن یأخذ به المال من المودع الجعالة على الوکالة.

نستفید من ذلك لحلّ مشکلة الربا في المعاملات التجاریة و في البنوك و المصارف و معنی ذلك هو أنّ المودع يجوز له إيقاع الجعالة بأن تتعلّق بعقد الوکالة، كأن يقول: «من رضي و قبل وکالتي فله کذا»، فيكون جعالة تفيد فائدة الوکالة، کما قلنا إنّه یجوز إیقاع الجعالة بأن تفید فائدة المضاربة.

علاوه بر مسئلۀ اقراض که آنجا فقط قرض دادن بود، بانک می‌تواند به عنوان وکالت جعاله بگیرد. به این عنوان که در فلان کار وکیل شما شده است. یا مثلاً براساس ضمان جعاله بگیرد. یکی از وجوهی که «یمکن للبنک أن یأخذ به المال من المودع الجعالة علی الوکالة» این است که بر وکالت جعاله بگیرد.

«نستفید من ذلک لحلّ مشکلة الربا فی المعاملات التجاریة و فی البنوک و المصارف» چه در معاملات تجاری در خارج، چه در بانک‌ها، ما می‌توانیم از این راه یعنی جعاله بر عملیات وکالت استفاده کنیم یعنی جعلی را برای فعل وکالت شخص قرار دهیم، دقیقا مثل شخصی که وکیل شده منتها یکی وکیل در دادگستری است و یکی وکیل در امور دیگر است.

در اینجا شخص بانک را وکیل می‌کند تا یک کارهایی برای او انجام ‌دهد. حتی در بحث مضاربه هم ما مسألۀ وکالت را داریم که قبلا گذشت. اگر یادتان باشد، در تصحیح مضاربه مرحوم آقای صدر گفتیم که شخص باید به بانک وکالت بدهد؛ منتها وکالت در مضاربه کار شاقی نبود و عرفا مالیت نداشت که بخواهد یک پولی بابت آن بگیرد، چون وکالتش این بود که از طرف شما مقدار اضافه‌ بر آن مقدار سودی که باید طبق قرارداد به شما میداد را به خودش هبه کند.

اما یک وقت است که از شما وکالت می‌گیرد برای اینکه با پول شما قراردادهای شرعی ببندد مثلاً با یکی از آنها قرارداد مضاربه می‌بندد، با یکی از آنها مشارکت می‌کند، به یکی از آنها قرض می‌دهد، نقدا چیزی را بخرد و به یکی از آنها قسطی بفروشد و... . وکالت کسی که شما او را برای چنین کارهایی وکیل می‌کنید عرفا مالیت دارد چرا که مثلا بانک که وکیل شما شده بدون فکر و بررسی دست به این کارها نمی‌زند ابتدا بررسی می‌کند بعد کارشناس می‌فرستد تا ببیند این قرارداد مضاربه یا مشارکت یا ... که میخواهد منعقد کند به سودش است یا اینکه نه ضرر خواهد کرد. یا اگر خواست به کسی وام بدهد بررسی میکند کارشناس می‌فرستد که این کارخانه یا شخص توانایی پس دادن این پول را دارد یا ندارد؟ از او ضمانت هایی را طلب می‌کند تا پول شما از بین نرود پس این وکالت ارزش دارد. این وکالت مثل آن وکالتی که در عقد مضاربه بود، نیست. آن وکالت مثل آن اقراضی بود که شخص دست می‌کرد در جیبش و پول را در می‌آورد و قرض میداد که گفتیم مالیت ندارد.

«و معنی ذلک هو أنّ المودع یجوز له إیقاع الجعالة بأن تتعلّق بعقد الوکالة» جعاله را متعلق کند به عقد وکالت، مثل اینکه بگوید «من رضی و قبل وکالتی فله کذا»، مثل همان جا که می‌گفت: هر کس وکالت مرا قبول کند فلان مقدار به او می‌دهم، در کار دادگستری مثلاً برای یک پرونده شما به عنوان حق الوکاله به وکیل صد میلیون می‌دهی در بعضی پرونده‌های سنگین هم مثلاً یک میلیارد حق الوکاله می‌گیرند برای اینکه این پرونده را حل کنند.

اینجا هم بانک می‌گوید من وکالت می‌گیرم برای اینکه برای شما عقد شرعی انجام بدهم. کارشناس می‌گیرم، کارهای مختلف انجام می‌دهم، تحقیق می‌کنم که چگونه عقدهای مختلف را انجام بدهم «فیکون جعالة تفید فائدة الوکالة» این جعاله فایدۀ وکالت را دارد یعنی این شخصی که شما جُعل را به او می‌دهی، وکیل شما می‌شود. انگار این پولی که می‌دهید، بابت وکالتش است. «کما قلنا إنّه یجوز إیقاع الجعالة بأن تفید فائدة المضاربة»، پس اگر واقعاً بانک زحمت بکشد به عنوان یک شخصی که کاملاً آگاه است و کارشناس است و برای شما کارهایی انجام ‌دهد، می‌تواند بابت وکالتش در این امور از شما پول بگیرد.

و منها: الضمان

إنّ الجعالة قد تقع بإزاء الضمان الذي ضمنه البنك للمود

و لم نذکر الجعالة على المعاملات التجاریة مع الشرکات و المؤسّسات و المعامل و المصانع بل الدول و غیرها، لبیانها سابقاً في الجعالة التي هي بدیل المضاربة.

«إنّ الجعالة قد تقع بإزاء الضمان» گاهی وقت‌ها هم جعاله دربرابر ضمان قرار داده می‌شود که ما در فارسی ضِمان می‌گوییم و در عربی ضَمان درست است با فتحه خوانده می‌شود. «الذی ضمنه البنک للمودع»؛ یک وقتی خود بانک می‌آید برای شخصی سرمایه‌گذار ضمانت می‌کند و می‌گوید که من برای شما ضمانت می‌کنم. این هم بحث دارد که آیا بانک می‌تواند برای شما ضمانت کند یا نه و آیا بابت اینکه ضامن شده می‌تواند جعاله بگیرد یاخیر؟ باز اینجا را نیز قید می‌زنیم که نباید یک عقد الضمان صوری باشد چون عقد الضمان صوری مالیت ندارد. اما اگر واقعا قصد ضمان داشته و مثلا کارشناسی ‌کند که آیا من در اینجا ضامنش بشوم یا نشوم؟ و ... را در نظر می‌گیرد و بعد ضامن می‌شود.

این قیود خیلی مهم است؛ یعنی کسانی که با ما اختلاف نظر دارند، می‌گویند ما جعاله بر ضمان یا سایر عملیات بانکی را قبول نداریم چون این کارها مالیت ندارد و همان ربا است. باید به این کلمه «کارشناسی» دقت کرد وقتی این قبیل کارها یعنی وکالت و ضمان براساس کارشناسی و خبرویت باشد، ارزش مالی پیدا می‌کند؛ جدای از این خود همین ضامن شدن را بعضی می‌گویند که ارزش مالی دارد. و لذا ما می‌توانیم مثلاً جعاله قرار بدهیم برای آن حتی اگر یادتان باشد عقد بیمه را آقای صدر از راه دیگری درست می‌کرد یکی از راه‌هایی که عقد بیمه را درست می‌کردند این بود که می‌گفتند: عقد بیمه اینگونه است که شرکت بیمه ضامن شما می‌شود و شما از باب ضمان پول را به او می‌دهید.

خلاصه بحث بیمه این بود که برای تصحیح آن چهار راه داشتیم. یکی‌ از آنها عقد ضمان بود. خیلی از فقهاء معمولاً عقد بیمه را با هبه درست می‌کردند. بعضی با صلح درست می‌کردند. بعضی عقد مستقل حساب می‌کردند. راه چهارمش این بود که عقد ضمان باشد.

این ضمان به چه نحو بود؟ می‌گفتند که همان گونه که اگر کسی از شما جعالةً پول می‌گرفت و ضامن می‌شد، مانعی نداشت، شرکت بیمه هم اینگونه است که از شما پول می‌گیرد و ضامن می‌شود.

«و لم نذکر الجعالة علی المعاملات التجاریة مع الشرکات و المؤسّسات و المعامل و المصانع بل الدول و غیرها، لبیانها سابقاً فی الجعالة التی هی بدیل المضاربة» اینها را ما ذکر نکردیم چون قبلا در جعالۀ بدل از مضاربه به آن ها پرداختیم.

و اعلم أنّ للجعالة خصوصیتین:

الخصوصیة الأولى: هي أنّ الجعالة من الإیقاعات فلا تحتاج إلى القبول.

بعد می‌گویند که جعاله دو خصوصیت دارد: «و اعلم أنّ للجعالة خصوصیتین» خصوصیت اول جعاله این است که جعاله از ایقاعات است و احتیاجی به قبول ندارد. شما وقتی که جعاله را ایقاع می‌کنید، می‌گویید هرکس قبول کند که در این عقود شرعی از طرف من وکیل باشد، من این را به عنوان جعاله به او می‌دهم. بانک این مبلغ را به عنوان جعاله می‌گیرد که کار کارشناسی بکند و یک عقدی را منعقد کرده و یا به یکی وام بدهد.

الخصوصیة الثانیة: هي أنّها جائزة یجوز للجاعل الرجوع فیها قبل العمل.

ثمّ، إنّ مبلغ الجعالة و إن کان مجهولاً و لکن لا یضرّنا ذلك، فإنّ المودع یعطي ما زاد على المبلغ الذي یأخذه للبنك بعنوان الجعالة.

خصوصیت دوم این است که این جائز است «یجوز للجاعل الرجوع فیها قبل العمل»؛ شخصی که جعاله قرار می‌دهد، قبل از عمل عامل می‌تواند از جُعل خودش برگردد و بگوید که من قبلاً گفتم هر کس با وکالت و با کارشناسی برود کار بکند و برای من یک عقود شرعی ببندد، من این جعاله را به او می‌دهم اما میتوانم قبل از شروع عمل از آن برگردم.

یک نکته در اینجا داریم و آن این است که اگر مبلغ جعاله مجهول باشد، اشکالی پیدا نمی‌کند؟ شما می‌خواهید جُعل بدهید شاید مبلغش را ندانید حکمش چیست! «إنّ مبلغ الجعالة و إن کان مجهولاً و لکن لا یضرّنا ذلک» ما می‌گوییم که جعاله اگر مجهول باشد ضرری نمی‌رساند. مودع آنچه که زیادتر از آن مبلغی است که قرار است از بانک بگیرد را به عنوان جعاله به بانک می‌دهد. پس ممکن است مبلغ جعاله مشخص نباشد و این مشکلی را ایجاد نخواهد کرد. سه روایت در اینجا می‌خوانیم که هر سه صحیحه است.

و قد ورد نظیر ذلک فی روایات الجعالة:

مضمون هر سه روایت این است که یک شخصی می‌گوید که برو یک چیزی را بفروش مثلاً به دَه درهم، دَه درهمش را بده به من، هر چقدر بیشتر خواستی بفروشی بفروش و بقیۀ آن را برای خودت بردار. گاهی اوقات‌ شما اینگونه قرارداد می‌بندی؛ یعنی کأنّه یک جعاله‌ای است که مبلغ را مشخص نکرده اختیارش با شماست، تا ده درهمش را به خود این آقا می‌دهید، بیشتر از ده درهم هر چقدر فروختی، مال خودت باشد. این جعاله است. ممکن است یازده درهم بفروشی، ممکن است پانزده درهم بفروشی. اگر یازده درهم فروختی، جُعل شما یک درهم می‌شود. پانزده درهم اگر فروختی، جُعل شما پنج درهم می‌شود.

پس در جُعل لازم نیست مشخص باشد. شما ممکن است جعل را تحت یک عنوان کلی قرار بدهید، که آن عنوان کلی «مازاد علی عشرة دراهم» است در این صورت جُعل شما هرآنچه که مازاد از ده درهم است می‌شود یعنی هر چقدر بیشتر از ده درهم شد، مال خودتان می‌شود. گاهی اوقات جُعل را اینگونه قرار می‌دهند.

الروایة الأولی: صحیحة محمد بن مسلم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِأَنَّهُ قَالَ: فِي رَجُلٍ قَالَ لِرَجُلٍ بِعْ ثَوْبِي بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ فَمَا فَضَلَ‌ فَهُوَ لَكَ؟ فَقَالَ: لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ.([1] )

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ(اهوازی) عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى» همه از بزرگان اجلّاء هستند «عَنْ حَرِيزٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» اینها همه از محمد بن مسلم نقل کردند. این یک سند است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي رَجُلٍ قَالَ لِرَجُلٍ بِعْ ثَوْبِي هَذَا بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ» این لباس مرا به ده درهم بفروش «فَمَا فَضَلَ» یا بعضی «فَضُلَ» می‌خوانند! «فَهُوَ لَكَ» صحیح است. «فَقَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ» اشکالی ندارد.

الروایة الثانیة: صحیحة زرارة عن أبی عبدالله(علیه السلام)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‌ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ يُعْطَى الْمَتَاعَ فَيُقَالُ مَا ازْدَدْتَ‌ عَلَى‌ كَذَا وَ كَذَا فَهُوَ لَكَ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ. ([2] )

باز روایت بعدی «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ» اسناد شیخ طوسی هم به حسین بن سعید تمام است. «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ» از اجلّاء و از مشایخ ثقات است. «عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ» از اجلّاء است و هر دو از آن فقهای ستّه هستند «عَنْ زُرَارَةَ» از اصحاب اجماع هستند «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ يُعْطَى الْمَتَاعَ فَيُقَالُ» به کسی متاعی داده می‌شود، به او گفته می‌شود: «مَا ازْدَدْتَ عَلَى كَذَا وَ كَذَا فَهُوَ لَكَ» هر چه بیشتر از این مقدار بشود مال خودت. حضرت می‌فرمایند که «فَقَالَ لَا بَأْسَ» اشکالی ندارد. یعنی در جعاله رقم مشخص نبود، می‌گوید هر چقدر بیشتر شد مال خودت باشد. مثل اجاره نیست که باید الآن مقدار را مشخص کنی. مثل خرید و فروش نیست که بگوییم قیمت را باید مشخص کنی. در جعاله می‌تواند به این کیفیت باشد که برو بفروش، هر چقدر بیشتر شد مال خودت. در اینصورت وقتی که بیشتر فروخت مقدار مازاد برای خودش است.

وقتی می‌گویید که این را بفروش هر چقدر بیشتر شد مال خودت باشد،کأنّه شما دارید اول وکالت به او می‌دهید در فروش. این جعاله، هم در برابر وکالت در فروش است هم در برابر فعل فروش است، جعل هم این است که هر مقدار مازاد بر این مبلغ فروختی برای خودت باشد.

پس شخص هم وکالت دارد هم عمل فروش را انجام می‌دهد، و بابت هر دو هم جُعل می‌گیرد، میزان جُعل هم مشخص نیست. توانست بیست درهم بفروشد، ده تایش مال خودش می‌شود و اگر کمتر فروخت کمتر برمیدارد و اگر بیشتر فروخت بیشتر برمیدارد.

الروایة الثالثة: صحیحة زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام)

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‌ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَن‌ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ [عمران] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُعْطَى الْمَتَاعَ فَيُقَالُ لَهُ مَا ازْدَدْتُ‌ عَلَى‌ كَذَا وَ كَذَا فَهُوَ لَكَ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ بِهِ. ([3] )

باز این روایت سوم هم همین است «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَة عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُعْطَى الْمَتَاعَ فَيُقَالُ لَهُ مَا ازْدَدْتُ» درستش این است که «ما ازددتَ» باشد! «عَلَى كَذَا وَ كَذَا فَهُوَ لَكَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ» ایرادی ندارد.

این قسم از جعاله هم به نظر ما مشکلی نخواهد داشت. تا برسیم به آخرین قسم جعاله که یک مقدار بحث‌برانگیز است بنام «جعاله بر تسدید دین».

«و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین»

 


[1] ‌. الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص195.، کتاب المعیشة، باب بيع المتاع و شرائه‌، ح2: (رواه عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى مثله‌)؛ تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج7، ص53.، کتاب التجارات، باب4، ح31؛ وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص56، أبواب احکام العقود، باب10، ح1، ط آل البيت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo