< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1402/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /فصل دوم؛ تنبیه چهارم

 

الفصل الثاني: دوران الأمر بین الأقلّ و الأكثر الارتباطیین

التنبیه الرابع:دوران الأمر بین جزئیة الشيء و مبطلیته و بین شرطیة الشيء و مانعیته

إذا دار الأمر بین أن یكون الشيء جزءاً و أن یكون مبطلاً یتحقّق علم إجمالي إمّا بوجوب إتیانه و إمّا بوجوب تركه، و هكذا الأمر عند دوران الأمر بین شرطیة الشيء و مانعیته.

بحث ما در قاعده میسور تمام شد. رسیدیم به بحث تنبیه آخر که یک تنبیه مختصری است درباره دوران امر بین جزئیت شیء و مبطلیت آن یا شرطیت شیء و مانعیت آن؛ شما یک چیزی را در واجب می خواهید انجام بدهید، یکی از اجزائی که شما تصور می کنید یا یک چیزی که به عنوان شروط تصور می کنید احتمال برعکس آن را هم می دهید، این که می گویید جزء است لعلّ مبطل باشد، یا جزء است و یا مبطل است. کار خیلی سخت می شود. اگر جزء باشد واجب است و باید انجام بدهید، اگر مبطل باشد وقتی انجام بدهید عبادت شما از بین می رود و باطل می شود. اگر احتمال شرطیت را می دهید، اگر شرط است باید انجام بدهید اما در عین حال احتمال می‌دهید مانع نماز شما است، مانع تحقق صلاة است، اینجا باید چکار کرد؟ احتمال می دهیم جزئیت شیء را و احتمال می‌دهیم مبطلیت را. همان شیء ممکن است شرط باشد و ممکن است مانع باشد، اینجا باید چکار کرد؟

و البحث هنا یقع في صورتین:

الصورة الأولی

و هي أن لایكون للواجب المردّد في جزئیة الشيء له أو مبطلیته أو في شرطیته له أو مانعیته أفراد طولیة أو عرضیة، كما في الصوم المنذور في یوم معیّن إذا دار الأمر بین شرطیة شيء له و مانعیته، فإنّ للصوم فرداً واحداً و لایمكن الاحتیاط فیه بتكرار العمل و حینئذٍ لایمكن تحصیل الموافقة القطعیة كما أنّه لاتجوز المخالفة القطعیة أیضاً فلا مناص له من التخییر و الموافقة الاحتمالیة.

و الواجب الذي لا أفراد طولیة و لا عرضیة له قد یكون واحداً في ضمن واقعة واحدة مثل الصوم المنذور في یوم معیّن، و قد یكون متعدداً ضمن وقائع متعدّدة مثل نذر الصوم في أوّل كلّ شهر من شهور السنة و لا فرق في ذلك، فإنّ الحكم هو التخییر في كلّ من المثالین.

بحث دو صورت دارد، صورت اول را تعبیر می کنند به این که واجبی که مردد است در آن در جزئیت شیء یا مبطلیت، مبطلیت همان شیء یا مردد است این واجب در شرطیت یا مانعیت، افراد طولیه و عرضیه ندارد، مثل یک روزه ای که شما نذر کردید در روز معینی انجام بدهید، امر مردد شده است بین شرطیت یک شیئی برای آن یا مانعیت یک شیئی برای آن، فرض می کنیم روزه یک فرد واحد دارد، یعنی فرض کردیم افراد طولیه یا افراد عرضیه برای آن نیست، افراد طولیه مثل این که فرض کنید شنبه می تواند روزه بگیرد، یکشنبه می تواند روزه بگیرد، دوشنبه می تواند روزه بگیرد، اینها افراد طولیه هستند، گاهی وقت ها در یک عبادتی افراد عرضیه است، همین الان که می خواهم نماز را بخوانم می توانم این فرد را انجام بدهم، این فرد را انجام بدهم، در عرض واحد افراد دیگری را می توانم کنار خودم برای نماز خودم تصور کنم، افراد عرضیه.

یک وقتی است که در واجب می گوییم افراد طولیه و عرضیه نیست، یک صوم است، این یک صوم را می خواهیم ببینیم چکار کنیم. اینجا نمی شود تکرار کرد، احتیاط نمی شود کرد، لذا وقتی نمی شود تکرار کرد و یک فرد دارد، شما احتیاط به تکرار در اینجا نخواهید داشت، مشکلی که در این صورت اولی است این است که شما نمی‌توانید احتیاط کنید، صورت دوم این است که افراد طولیه و اینها را دارد، افراد طولیه و عرضیه را، شما می‌توانید احتیاط کنید، با احتیاط کردن می گویید دوبار می خوانم، مثل نمازی که جهت قبله را نمی دانستید و می گویید چهارتا می خوانم، اما اینجا مثل یک روزه است، امروز را من باید روزه بگیرم، هیچ راهی هم ندارم، این امری که من تصور می کنم یا شرط صحت روزه است یا مبطل روزه است، الان من در این گیر هستم مثلا فرض کنید؛ یک چنین چیزی در واجب پیش آمد من باید چکار کنم؟ صوم فرد واحد دارد، احتیاط در آن امکان پذیر نیست که شما عمل را تکرار کنید چون مربوط به امروز است، امروز که نمی توانم دوتا روزه بگیرم، یک روزه بیشتر نیست، مربوط به خصوص امروز است، تحصیل موافقت قطعیه نسبت به این حکم امکان پذیر نیست، بنده نمی توانم موافقت قطعیه داشته باشم، اینجا باید چکار کرد وقتی موافقت قطعیه امکان پذیر نیست؟

موافقت قطعیه ندارم کما این که اینجا مخالفت قطعیه هم نمی توانم داشته باشم، من نمی توانم بگویم یک کاری می کنم که حتماً مخالفت قطعیه شارع باشد، این هم نمی شود، در این عبادت موافقت قطعیه نمی توانم داشته باشم چون یک عملی است که نهایتاً پنجاه پنجاه است، وقتی پنجاه پنجاه شد موافقت احتمالیه است، مخالفت هم مخالفت احتمالیه است، موافقت قطعیه نیست، مخالفت قطعیه نمی توانم داشته باشم، ممکن نیست تحصیل موافقت قطعیه، کما این که مخالفت قطعیه هم خلاصه نمی توانم داشته باشم، اینجا باید تخییر باشد و به همان موافقت احتمالی اکتفا کنم.

حالا واجبی که افراد طولیه و عرضیه ندارد گاهی وقت ها یک واحدی است در ضمن واقعه واحدی، مثل این که شما می گویید من امسال گفتم مثلا اول ماهی که الان می آید روزه می گیرم، نذر کردم، یک نذر کردی در واقعه‌ واحده برای روزه ای که مربوط به یک روز خاص است. واقعه واحده، تکلیف واحد. اما گاهی وقت ها یک تکلیف متعددی است در ضمن وقایع متعدده، مثل این که شما نذر کردید روزه بگیرید اول هر ماهی از ماه های سال. ببینید تکلیف متعدد شد اما باز هم همه این تکلیف متعدد روز اول ماه است، دوباره اول ماه آینده دوباره همین مکافات را شما دارید، نمی دانید این امر در روزه ای که می خواهید بگیرید شرط شده است یا مانعیت است. هر دفعه این مسئله را خواهید داشت.

حالا بعضی ها مثال زدند در اینجا، بهرحال اینجا ظاهر امر این است که تخییر است، شما نمی دانید چکار کنید، پنجاه اینطرف، پنجاه اینطرف، هیچ کار دیگری هم نمی توانید انجام بدهید، احتیاط هم نمی توانید انجام بدهید، بعد هم خب امر مردد بین شرطیت یا مانعیت است، نمی توانیم یک طرف را رجحان بدهیم از طرف خودمان، بگوییم حالا همیشه انجام بدهیم، خب از آنطرف هم احتمال مانعیت آن است، یعنی وقتی پنجاه پنجاه است نمی‌توانم کار دیگری انجام بدهم، احتمال شرطیت است، احتمال مانعیت هم است، اینجا نمی دانم چکار کنم، وقتی نمی دانم چکار کنم، یکی از این دوتا است، ظاهر آن قاعده تخییر است.

و قد یمثّل لذلك بالصلاة في من كان له ثوب واحد متنجّس و لایتمكن من تطهیره فیدور أمره بین إتیان الصلاة عاریاً لمانعیة النجاسة عن صحّة الصلاة و إتیانها في الثوب المتنجّس لشرطیة الساتر في صحّتها، ثمّ إنّ الصلاة المردّد أمرها بین إتیانه مع الثوب و إتیانه بدونه قد تكون صلاةً واحدةً و هي في ما إذا تمكن بعد أدائها من تطهیر الثوب، و قد تكون متعدّدةً و هي في ما إذا لم‌یتمكّن من تبديل الثوب أو تطهیره مثل المحبوس في السجن الممنوع من الماء للتطهیر.

ثم إنّ الواجب في ما إذا كان متعدّداً في الفرض المذكور هل یكون التخییر فیه تخییراً بدویاً أو تخییراً استمراریاً؟

مثال می زنند به نمازی که شما در یک لباس واحدی می خوانید، یک لباس دارید و یکی بیشتر نیست، متنجس است و نمی توانید آن را تطهیر کنید، لباس دیگری هم ندارید، هیچی، یک جایی گیر افتادید، در بسته است، شما را محبوس کردند، لباس را هم نمی توانید آب بکشید؛ نماز را یا باید عاری بخوانید بخاطر مانعیت نجاست از صحت صلاة، با لباس بخوانم، از یک طرف می دانم این لباس ممکن است مانعیت داشته باشد، مانعیت ثوب؛ ببینید چطور می شود، ثوب نجس است، احتمال مانعیت می دهیم، خب از آنطرف هم احتمال می دهیم ساتر است، اگر من بدون لباس و عاری بخوانم شرط ساتر را انجام ندادم، این لباس شرط بود برای نماز چون ساتر بود، اما همین لباسی که ساتر بود چون نجس است مانع است، من ماندم خدایا من لباس را بپوشم یا نپوشم، وقتی می خواهم بپوشم ساتریت، شرط نماز ساتریت است، از یک طرف هم همین لباس جزو چیزهایی می شود که مانعیت دارد. خب خدا کدام یک را قرار داده است؟ خدا کدام یک را مقدم قرار داده است؟ من نمی دانم چکار کنم. اتیان در ثوب متنجّس بخاطر شرطیت ساتر در صحت، اینطرف را بگیرم یا آنطرف را بگیرم یا ترک کنم و لباس را نپوشم و عاری نماز بخوانم بخاطر این که ثوب نجس است بخاطر مانعیت آن، این مثال مردد است.

در اینجا گفتند وقتی شما مردد شدید، لباس نجس است، خیلی ها در این مسئله گیر می کنند، مثلا می بینید نمی تواند، شرائط شستن لباس را ندارد، جایی گیر افتاده است و آب ندارد، بدون لباس نمی تواند نماز بخواند، ساتر ندارد، با لباس بخواند مانعیت در آن است، واقعاً هم مانعیت است، مردد هستید بین این که اینجا با لباس بخوانید یا با لباس نخوانید. این مثال این مسئله است.

اینجا بعضی از اعاظم قائل به تخییر شدند و قاعده هم تخییر است، چون هیچکدام را شما بر دیگری نمی توانید ترجیح بدهید. الا این که کسی از ادله یکی از اینها را ترجیح بدهد بر دیگری مثل ساتریت را بر مسئله مانعیت ترجیح بدهد، یک دلیل می خواهد، دلیل نداشته باشیم گیر هستیم، چون دلیل بر مانعیت داریم، دلیل بر شرطیت هم داریم، شرطیت ساتر بودن؛ در اینجا گیر می کنیم.

این صلاتی که امر آن مردد است بین اتیان آن با ثوب یا اتیان آن بدون ثوب، گاهی وقت ها نماز واحد است وقتی که یا به تعبیری که «تمکّن بعد أدائها من تطهیر الثوب»، اما گاهی وقت ها متعدد است، «و هی فیما إذا لم یتمکّن من تبدیل الثوب أو تطهیره»، مثل محسوب در سجنی ممنوع از ماء برای تطهیر است، وقتی چنین شرائط پیش آمد کار مشکل می شود؛ اگر توانست تطهیر کند بعد اداء آن، این یک حرف است اما گاهی وقت ها نمی‌شود.

واجب وقتی متعدد شد در این فرض مثلا فرض کنید من الان یک بار تکلیف به نماز دارم، وقتی می گوییم تخییر، می گویید حالا در زندان افتاده است، می گوییم شما مخیّر هستید، یا در مثال روزه ای که عرض کردم یا در مثال این نماز، مثلا در آن روزه می گوید شرطیت دارد یا مانعیت دارد، دفعه اول یک طرف را انتخاب می کند، آیا دفعه دوم می تواند یک طرف دیگر را انتخاب کند یا نه؟ این بحثی که بعداً پیش می آید در تخییر که الان به شما گفتند، مثلا در این نماز گفتید من نمی دانم این لباس را بپوشم یا نپوشم، شروع می کنید با لباس نماز می‌خوانید، نماز ظهر و عصر را می خوانید، به مغرب و عشا که می رسید می گویید فعلاً تاریک است و بگذارید لباس را دربیاوریم، بدون لباس نماز می خوانید، می گویید ساتر نداریم، چکار کنیم؛ احتمال مانعیت می دهیم؛ می شود شما در نماز بعدی طرف دیگر را أخذ کنید؟ چون وقتی شما یک بار با لباس نماز خواندید و در نماز بعدی بدون لباس نماز خواندید قطعاً می دانید یکی از این دو نماز شما باطل است، مخالفت قطعیه را می دانید در طول زمان مرتکب شدید؛ می شود یا نه؟

قبلاً اگر یادتان باشد در بحث تخییر بدوی یا استمراری همین مسئله را گفتیم، مثل مسئله نماز جمعه و نماز ظهر است، یک هفته می آید نماز جمعه را انتخاب می کند، هفته بعد نماز ظهر را انتخاب می کند. بعضی ها می گفتند در تخییر خلاصه شما باید یک بار انتخاب کنید، نمی شود همینطوری هر هفته یک تخییری داشته باشید اما گفتیم قاعده این است که تخییر استمراری است، این هفته تخییر، آن هفته هم تخییر؛ می گفتند مخالفت قطعیه لازم می آید، می گفتیم مخالفت قطعیه در یک حکم نیست، شما در یک حکم مخالفت قطعیه ندارید، در این تکلیف خودتان تخییر را انجام دادید، در آن تکلیف خودتان هم تخییر را انجام دادید، حالا این که یکی از این هفته ها غلط باشد و مخالف باشد قطعاً، من که نمی دانم کدام یک است، من که خودم یک تکلیف را انجام ندادم، ببینید آن تکلیفی که می گویند مخالفت قطعیه در آن جایز نیست این است که شما یک تکلیف را انجام بدهید و نسبت به این تکلیف مخالفت قطعیه کرده باشید، شما نسبت به تکلیف واحد مخالفت قطعیه نکردید، هر دفعه مخیّر بودید، هر دفعه موافقت احتمالیه را انجام دادید، در طول زمان بدانید مخالفت قطعیه در یکی از اینها پیش آمده است، از آنطرف هم شما در نظر بگیرید اگر همیشه یک طرف را بگیرید یکدفعه می بینید تمام نمازهای شما مخالف واقع بوده است، پس شما همیشه پنجاه پنجاه هستید، آن مخالفت واقعیه ای که در طول زمان می دانید بعضی از تکالیف شما مخالف واقع بوده است، این ضرر نمی زند، چون بهرحال یا این مطابق با واقع است یا او مطابق با واقع است، در بحث تخییر استمراری قبلاً این را گفتیم.

قال بعض الأعلام مثل المحقّق الخوئي([1] ) بأنّ التخییر بدوي، فله أن یختار الفعل في جمیع الأیام أو یختار تركه كذلك و لایجوز له أن یأتي به في یوم و یتركه في یوم آخر لكونه موجباً للقطع بالمخالفة القطعیة و العقل حاكم بقبحها و لو كانت تدریجیة.

و لكن تقدّم([2] ) المناقشة في ذلك و قلنا بأنّ التخییر استمراري و لا محذور فیه في الوقائع المتعدّدة التدریجیة.

پس وقتی که واجب متعدد شد آیا تخییر در آن بدوی است یا استمراری است؟ گفتیم بعضی از اعلام مثل آقای خوئی قائل به تخییر بدوی شدند، این آقا باید فعل را در تمام ایام اختیار کند یا در تمام ایام ترک کند اما ما گفتیم این حرف را قبول نداریم، مناقشه کردیم و گفتیم تخییر استمراری است و محذوری در بقاء متعدد تدریجیه پیش نمی آید از جهت مخالفت قطعیه. این نسبت به صورت اول.

الصورة الثانیة

و هي أن یكون للواجب الذي تردّد أمره بین جزئیة شيء له و مبطلیته أو بین شرطیة شيء له و مانعیته، أفراد طولیة و حینئذٍ یتمكّن المكلّف من تكرار العمل و الاحتیاط. و بعبارة أخری: یتمكّن المكلّف حینئذٍ من العلم بالموافقة القطعیة بإتیان الواجب فإنّه یأتي به تارةً مع وجود هذا الشيء و أخری بدونه.

صورت دوم: این صورت دوم یک مقدار دقیق تر است. در صورت اول چاره ای نداشتید و می گفتید مسئله تخییر است و هیچ راهی هم ندارید. اما صورت دوم این بود که واجبی که امر آن مردد است بین جزئیت شیء یا مبطلیت یا بین شرطیت شیء و مانعیت، این افراد طولیه داشته باشد، شما تمکّن از تکرار عمل دارید، تمکّن از احتیاط دارید، مثل این که محبوس نیستید، می توانید الان بخوانید و مدتی بعد بروید دوباره نماز دیگری بخوانید، در نماز می توانید این کار را انجام بدهید، مثل همان نمازی که محبوس هستید، یک بار نماز را با ثوب بخوانید و یک بار بدون ثوب بخوانید، دو طرف را می توانید انجام بدهید. مکلف متمکّن است از علم به موافقت قطعیه به اتیان واجب، اینجا تارةً با وجود این شیء می خواند و تارةً بدون آن شیء می خواند. این ممکن است، افراد طولیه و عرضیه دارد. اگر اینطور باشد کار راحت تر است، شما می توانید موافقت قطعیه انجام بدهید.

خصوصیت این فرض این است که در این واجب در این فرضی که ذکر می کنیم موافقت قطعیه ممکن است، یتمکّن المکلف از این که علم داشته باشد به موافقت قطعیه. این فرض را باید چکار کنیم؟

قد اختلف الأعلام في هذه المسألة؛ فقال بعضهم مثل العلامة الأنصاري بعدم لزوم تكرار العمل بل یكفي إتیان الواجب بدون هذا الشيء كما أنّه یكفي إتیانه معه و معنی ذلك هو التخییر، و قال بعضهم مثل المحقق الخراساني و المحقق النائیني و المحقق الخوئي بلزوم تكرار العمل من باب الاحتیاط.

اینجا اعلام اختلاف دارند، بعضی ها مثل شیخ انصاری با این که موافقت قطعیه ممکن بوده است گفته است تکرار عمل لازم نیست، نه شیخ انصاری این است که تکرار عمل لازم نیست، این یک نظر است.

نظر دوم نظر بعضی از بزرگان است مثل مرحوم آقای آخوند خراسانی، مثل آقای نائینی، مثل مرحوم آقای خوئی به این که عمل را از باب احتیاط تکرار کنیم. گفتد تکرار را باید انجام بدهید، از باب احتیاط هم فرمودند.

بعد یک نکته ای است که آیا این تکرار عمل از باب احتیاط یعنی فتوا باید بدهیم به تکرار از باب احتیاط یا احتیاطاً تکرار کنیم؟ اینها دو نکته است. الان در اینجا انگار فتوا می دهیم به تکرار عمل از باب احتیاط؛ مسئله این مسئله نیست که ما احتیاط در تکرار داشته باشیم، نه، بلکه فتوا می دهیم به تکرار عمل از باب احتیاط. یعنی نظر ما این است، می گوییم قاعده این است، قاعده تکرار عمل است، پس بنابراین اگر احتیاط را هم گفتیم، اینجا این احتیاط از باب نظر قائلین است، قائلین نظر دارند در این مسئله به این که باید اینجا احتیاط صورت بگیرد. این از این مسئله، ببینیم نظر این بزرگان چیست.

فهنا نظریّتان:

النظریة الأولی: من العلامة الأنصاري([3] )

إنّ العلامة الأنصاري قال بأنّ مثال ذلك هو الجهر بالقراءة في ظهر الجمعة حیث قیل بوجوبه و قیل بوجوب الإخفات و إبطال الجهر، و أیضاً كالجهر بالبسملة في الركعتین الأخیرتین من الرباعية و أیضاً كتدارك الحمد عند الشك فیه بعد الدخول في السورة و قال: إنّ في هذه المسألة وجهین و وجّه القول بالتخییر الذي هو مختاره تارة بناء على ما ذهب إلیه من جریان البراءة عند دوران الأمر بین الأقلّ و الأكثر و أخری بناءً على ما ذهب إلیه بعض الأعلام من وجوب الاحتیاط في مسألة دوران الأمر بین الأقلّ و الأكثر، فقال:

بنابراین شیخ انصاری می فرمایند یک بار انجام بدهید، ظاهر آن هم این است که یعنی تخییر، می خواهید با آن لباس بخوانید و می خواهید بدون لباس بخوانید، وقتی خواندید تکلیف خودتان را انجام دادید، تکرار هم لازم نیست. ببینیم نظر شیخ انصاری چه چیزی بوده است که با تمام احتیاطی که شیخ انصاری دارند اما در اینجا فرمودند نمی خواهد عمل را تکرار کنید تا موافقت قطعیه داشته باشید. حرف خیلی حرف دقیق و مهمی است.

مرحوم شیخ انصاری، اول مثال بزنیم تا بعد ببینیم روی دوتا مبنا حرف را گفتند، خیلی دقت کنید. شیخ انصاری مثال زدند به جهر در قرائت در ظهر روز جمعه. در ظهر جمعه در مسئله جهر به قرائت بعضی ها قائل به وجوب شدند، بعضی ها قائل به وجوب اخفات شدند، درست نقطه مقابل این که در ظهر جمعه بعضی از آقایان می گویند جهر افضل است، نظر آنها این است اما احوط این است که اخفات بخواند. از یک طرف دلیل بر جهریت داریم و از یک طرف در مسئله دلیل بر اخفات هم داریم، بعضی های دیگر اینطور گفتند، اما بعضی ها نمی گویند او افضل است مثل جهر و اخفات احوط است، نه، این مسئله گیر است؛ مخیّر هستید، چرا؟ چون دلیل جهر دلالت بر وجوب جهر می کند، شما نماز ظهر جمعه را می خوانید دلیل بر وجوب داریم، باید جهر خوانده شود و از یک طرف دلیل بر حرمت هم داریم، نماز ظهر به نحو مطلق، دلیل داریم که اگر به جهر بخوانید نماز باطل است. جهری نماز ظهر را بخوانید نماز باطل است. الان در اینجا شما دچار مشکل می شوید. آیا شرط است جهریت یا مانع است از صلاة؟ در نماز ظهر جمعه، مسئله ای که شما هر هفته به آن مبتلا هستید، هر هفته شما به این مسئله مبتلا هستید، یعنی این صورت مسئله ای است که هر هفته ظهر جمعه شما به این مبتلا می شوید، این مسئله را ببینیم باید چکار کنیم، این یکی از مصادیق این مسئله است.

مصداق ها و مثال های دیگری هم دارد، مثل جهر به بسم الله در رکعتَین أخیرَتین در نماز چهار رکعتی، در رکعت سوم و چهارم یکی می خواهد بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید؛ ببینید دوتا فرض دارد، یک وقتی شما در نماز جماعت هستید، یک وقتی است که یک کسی به صورت تسبیحات اربعه حمد را می خواند؛ کسی که به صورت تسبیحات اربعه می خواند خب نخوان، برو همان تسبیحات اربعه را بخوان. اما وقتی که شما اقتدا کردید به امام جماعت، این بسم الله الرحمن الرحیم را می توانید جهری بخوانید یا باید این را هم اخفاتی بخوانید؟ خیلی از آقایان می فرمایند اخفاتی بخوانید، وقتی نماز جماعت می خوانید، رکعت سوم امام جماعت است ولی رکعت دوم یا اول شما است، خیلی ها مبتلا می شوند رکعت دوم آنها است، این بسم الله الرحمن الرحیم را اخفاتی بخوانید، نمی خواهد جهری بخوانید. یک وقتی در این مثال راه مفر دارد چون فتوا به این که بسم الله الرحمن الرحیم را باید حتماً جهری بخوانید که نداریم، خصوص مسئله، حالا مناقشه در مثال نمی کنم، اما خب مناقشه در مثال دارد؛ در اینجا شما راه مفر دارید، آرام بخوانید، راه مفر دارید، نهایت آن این است که بعضی ها گفتند استحباب است اما در مسئله نماز ظهر، حمد و سوره نماز ظهر، در آنجا واقعاً دوتا قول مقابل است، یکی می گوید واجب است و یکی می گوید مانع صحت صلاة است، اینجا مشکل جاری است، این مثال را هم گفتند.

همچنین مثال زدند به تدارک حمد وقتی که شما شک کردید در حمد و الان قل هو الله را می خوانید، می توانید دوباره حمد را بخوانید یا نه؟ بعضی ها گفتند اشکالی ندارد، چون شک کردید در حمد، حمد را بخوانید؛ بعضی‌ها می گویند اگر حمد را خواندید تکرار کردید و مانع است، تکرار را در اینجا مانع می دانند. اینها روی نظر خاص اینطور می شود، مطرح کردن این دو مثال، مثال اولی همان مثال اصلی این بحث است.

أمّا بناء على ما اخترناه من أصالة البراءة مع الشك في الشرطیة و الجزئیة، فلأنّ المانع من إجراء البراءة عن اللزوم الغیري في كلّ من الفعل و الترك لیس إلا لزوم المخالفة القطعیة و هي غیر قادحة، لأنّها لاتتعلّق بالعمل، لأنّ واحداً من فعل ذلك الشيء و تركه ضروريّ مع العبادة، فلایلزم من العمل بالأصل في كلیهما معصیة متیقّنة، كما كان یلزم في طرح المتباینین كالظهر و الجمعة.

ایشان گفتند این مسئله دو وجه دارد و قول به تخییر را که مختار ایشان است بنا بر دوتا مبنا تقریر کردند، یکی بر مبنای خودشان که قائل هستند در اقل و اکثر ارتباطی می شود برائت جاری کرد چون هرکدام از این دوتا یعنی چه شرطیت و چه مانعیت، هرکدام مشکوک است، شما نمی دانید اجزاء و شروط این واجب را که مطرح می کنید آیا در اینجا جهریت شرط است یا نه؟ در شرطیت آن شک دارید برائت جاری کنید. آیا این مانع است یا نه؟ در مانعیت آن هم برائت جاری کنید. می شود یا نمی شود؟ از باب برائت می توانید در هردو برائت جاری کنید. نظر شیخ انصاری روی این مصداق اقل و اکثر ارتباطی است، لذا تنبیه بحث اقل و اکثر ارتباطی قرار دادند.

در اینجا نسبت به جهریت در نماز جمعه شما نسبت به این که شرط است و واجب است، نسبت به وجوب و شرطیت این برائت جاری کنید، شک دارید، مصداق اقل و اکثر ارتباطی هست یا نیست؟ هست، اقل و اکثر ارتباطی است، شک دارید در شرطیت جهر. از یک طرف شک دارید در مانعیت جهر، خب نسبت به مانعیت آن هم برائت جاری کنید. روی این مبنا خیلی خوب می شود، روی مبنای شیخ انصاری. ببینید چرا شیخ انصاری قائل به تکرار عمل نشده است مثل آقای خوئی و آقای نائینی و آقای آخوند که بعد از ایشان آمدند؟ این اعاظمی که بعد از ایشان آمدند. چون شیخ انصاری اینجا کار را راحت کرده است، درست است که مخیّر است، تخییر بین شرطیت و مانعیت است، علم اجمالی هم دارد به این که این یا شرط است یا مانع است، علم اجمالی هم دارد، اما چرا گفته است یکی بخوانید کافی است؟ چون نسبت به شرطیت جهر گفته است علم نداریم، برائت جاری می کنیم، نسبت به مانعیت جهر هم می گوید علم نداریم، برائت جاری می کنیم، اقل و اکثر ارتباطی است، وقتی برائت جاری کرد نیازی به تکرار عمل نیست، می خواهید با جهر بخوانید یا می خواهید اخفاتی بخوانید، هردو درست است. چون اگر شما جهری خواندید و واجب باشد که به واجب خودتان عمل کردید، مانع باشد شک در مانعیت داریم برائت از مانعیت جاری کردیم. اگر اخفاتی هم خواندید، اگر جهر مانع بود که آن را رعایت کردید اما اگر جهر واجب باشد می گویید من که علم به وجوب آن نداشتم، من علم به وجوب جهر نداشتم، علم به شرطیت نداشتم، اقل و اکثر ارتباطی شد و برائت جاری کردم، وقتی برائت جاری کردید تخییر را انجام بدهید، تخییر را بابت این که علم اجمالی دارید که این یا شرط است یا مانع است؛ بهرحال شما نماز را یا باید جهری بخوانید و یا اخفاتی؛ در این فرض چیست؟ شما در این فرض راحت هستید، برائت را جاری می کنید و تکرار عمل هم دیگر لازم نیست. خیلی راحت، نظر شیخ انصاری این است.

همین حرف را شیخ انصاری بنا بر نظر کسانی که قائل به وجوب احتیاط هستند در دوران امر بین اقل و اکثر تقریر می کنند. ببینیم تقریب ایشان چیست. می گویند «بناءً علی ما اخترناه من اصالة البرائة مع الشک فی الشرطیة و الجزئیة»، اصالة البرائتة، مانع از اجرای برائت در اینجا (در هرکدام از این فعل و ترک)، ( برائت ) از لزوم غیری در هرکدام از این فعل و ترک، مانع، لزوم مخالفت قطعیه است، «و هی غیر قادحة»، چرا؟ می گویند بخاطر این که «لاتتعلّق»، این مخالفت قطعیه به عمل، چون هیچکدام از این فعل یا ترک ضروری نیست، بنابراین لازم نمی‌آید از عمل در این دوتا معصیت متیقّنه، شما یا جهری خواندید یا اخفاتی خواندید، هیچکدام معصیت متیقنه و مخالفت قطعیه نیست.

بله اگر یک کسی در نماز ظهر و عصر جمعه نه ظهر را می خواند و نه نماز جمعه را می خواند، هیچکدام را نمی‌خواند، اصلا نماز نمی خواند، این مخالفت قطعیه انجام داده بود اما وقتی شما نماز ظهر را خواندید، چه جهری بخوانید و چه اخفاتی بخوانید، مخالفت قطعیه ای لازم نمی آید، مخالفت قطعیه وقتی است که اصل عمل را ترک کنید، اما وقتی عمل را انجام دادید مخالفت قطعیه نیست، مخالفت احتمالیه و موافقت احتمالیه است، بنابراین هیچ اشکالی ندارید.

و بتقریر آخر: إذا أتی بالعبادة مع واحد منهما قَبُح العقاب من جهة اعتبار الآخر في الواقع لو كان معتبراً، لعدم الدلیل علیه و قبح المؤاخذة من دون بیان فالأجزاء المعلومة ممّا یعلم كون تركها منشأ للعقاب، و أمّا هذا المردّد بین الفعل و الترك فلایصحّ استناد العقاب إلیه لعدم العلم به.

به تقریری دیگر وقتی اتیان کرد به عبادت با یکی از این دوتا عقاب قبیح است یا جهری یا اخفاتی، عقاب قبیح است. چرا؟ از این جهت که شما اگر جهری خواندید و واقعاً اخفاتی بود می گفتید به من اخفاتی بودن نرسیده بود، برای من بیان نشده بود، شک داشتم؛ اگر واقعاً معتبر بود می گویید من اشکالی نداشتم، دلیل برای آن نبود و خلاصه نمی شود عقاب شود. چرا؟ چون بیان برای شما نیامده است، قبح عقاب بلابیان جاری است. پس بنابراین در این موارد ما برائت را جاری می کنیم و هیچ مشکلی هم نداریم، این از این جهت، پس خلاصه اگر من این عبادت را انجام دادم و مردد بودم بین فعل و ترک، یک طرف را انجام دادم، من نمی توانم عقاب شوم چون برای من بیان نشده بود، علم به یک طرف نداشتم، این نسبت به نظر شیخ انصاری است.

شیخ انصاری از هردو طرف راحت است، می گوید اگر دل من خواست با جهر می خوانم و اگر دل من خواست اخفاتی می خوانم چون نسبت به شرطیت برائت و نسبت به مانعیت هم برائت. عبادت من هم صحیح است و تکرار هم نمی خواهد. چون ظاهراً برائت را جاری کردم؛ درواقع کدام یک درست است، به من ربطی ندارد، از جهت ظاهری هم من برائت را جاری کردم پس عبادت من صد درصد صحیح است و اشکالی بر عبادت من نیست. این نظر شیخ انصاری است.

و أمّا بناء على القول بوجوب الاحتیاط عند دوران الأمر بین الأقلّ و الأكثر، فلأنّ وجوب الاحتیاط فرع بقاء وجوب الشرط الواقعي المردّد بین الفعل و الترك و إیجابه مع الجهل مستلزم لإلقاء شرطیة الجزم بالنیّة و اقتران الواجب الواقعي بنیّة الإطاعة به بالخصوص مع التمكّن، فیدور الأمر بین مراعاة ذلك الشرط المردّد و بین مراعاة شرط الجزم بالنیة.

اما بناءً بر قول به وجوب احتیاط در دوران بین اقل و اکثر. ایشان می فرمایند وجوب احتیاط فرع این است که وجوب آن شرط واقعی بقاء داشته باشد یعنی اگر واقعاً یک چنین شرط واقعی است ما بگوییم واجب است بر شما که مثلا اخفاتی بخوانید یا واجب است بر شما که جهری بخوانید، این شرط واقعی است، مردد بین فعل و ترک بودید، در حالی که در اینجا شرط واقعی برای ما واجب نیست ولو از باب احتیاط هم شما به این قائل شوید. شیخ انصاری که می گفت برائت جاری کنید و شرط واقعی ندارید؛ این می گوید بنا بر مبنای خودم برائت جاری کردم اما بنا بر مبنای کسانی که احتیاط می کنند، کسانی که احتیاط می کنند واقعاً معلوم نیست شرط واقعی چیست؛ از یک طرف مقابل این که احتیاط کنند و نماز را جهری بخوانند یک نکته دیگری است، بعد دوباره می خواهند یک بار دیگر اخفاتی بخوانند، احتیاط کنند و یک بار دیگر تکرار کنند؛ اگر بخواهند یک بار دیگر هم احتیاط کنند، لازمه آن این است که زمانی که می گوید الله اکبر، نمی داند این نماز او درست است یا آن یکی نماز او درست است، جزم در نیت ندارد، احتیاط کردن او به تکرار عمل باعث می شود هرکدام از این نمازها را که می خواند جزم در نیت نداشته باشد و از جهت شرطیت جزم در نیت خلاف احتیاط است، تکرار عمل از جهت شرطیت جزم در نیت خلاف احتیاط است.

این را ما قبول نداریم اما ایراد می کنند به آنها، حالا پس فردا شما می خواهید خیلی احتیاط کنید و دوبار بخوانید؛ خب خود دوبار خواندن شما خلاف احتیاط است، چون جزم در نیت ندارید نسبت به صحت عمل. این که بعضی‌ها می‌گفتند نیت وجه باید داشته باشید همین نمازی که من می خوانم تکلیف من است قربة إلی الله، الله اکبر، این را شما ندارید، جزم به نیت نخواهید داشت، جزم به نیت را هم بعضی ها گفتند شرط است. یعنی اگر شما بخواهید خیلی احتیاط کنید دوبار خواندن خلاف احتیاط است، چون هردو نماز شما فاقد جزم به نیت می شود، همه آنها احتمالی می شود، اصل الله و اکبر شما با تردید است که این نمازی که می خوانم درست است یا نه، اگر بخواهید خیلی احتیاط کنید این هم خلاف احتیاط است، این را چکار می کنید؟

پس بنابراین در اینجا امر مردد بین مراعات این مسئله است یا رد کردن مسئله شرط جزم به نیت، لذا همان یک بار بخوانید اولی است.

البته بنا بر مسلک قائلین به احتیاط ممکن است جواب بدهند ما شرطیت جزم در نیت را قبول نداریم، می خواهیم رعایت این را کنیم دوبار می خوانیم مثل نماز رو به قبله که چهاربار می خوانیم، جزم در نیت را قبول نداریم. کسانی که این مسلک را دارد، بنابر مسلک آنها می شود این را توجیه کرد که آنها نماز را تکرار کنند اما نیازی نیست، طبق مبنای شیخ انصاری اگر اینجا مجرای برائت است نیازی به تکرار نیست و خیال ما راحت است.

النظریة الثانیة: من المحقّق النائیني[4] و المحقّق الخوئي([5] )

إنّ الأمر في شخص الصلاة المأتي بها و إن كان دائراً بین المحذورین إلا أنّ الأمر لمیتعلّق به بالخصوص بل المتعلّق له هي طبیعة الصلاة بما لها من الأجزاء و الشرائط و المفروض تمكّن المكلّف من إیجادها كذلك و لما كان انطباقها على إحدی الصلاتین معلوماً إجمالاً و على كلّ منهما مشكوكاً فلابدّ من الجمع بینهما.

اما مرحوم آقای نائینی و آقای خوئی می فرمایند تکرار می کنیم. بیان عبارت اینها این است که امر در این نمازی که مأتی بها است و دائر بین محذورین هستیم اینطور است که به هیچکدام از اینها بخصوص تعلّق پیدا نکرده است، تکلیف تعلّق پیدا کرده است به طبیعت صلاة، بما لها من الاجزاء و الشرائط و فرض تمکّن مکلف است از ایجاد طبیعت نماز منتها انطباق آن بر یکی از این دو صلاة معلوم بالاجمال است، طبیعت نمازی که خدا به من انجام داده است یک بار با نماز جهری می خوانم، یک بار با نماز اخفاتی می خوانم، یکی از این دوتا طبیعتی است که خدا به من گفته است، من هم می توانم و قدرت دارم، مثل نماز رو به قبله که می خواستیم بخوانیم، مگر اینطور نبود؟ شما احتمال به چهار طرف می دادید و چهارتا نماز می خواندید، علم اجمالی داشتید یکی از اینها صحیح است، آقای خوئی هم می فرمایند اینجا مثل همانجا است، چهارتا نماز بخوانید؛ در اینجا که بین دوتا امر است دوتا نماز می خوانید، مگر رو به قبله را نگفتند چهارتا بخوانید، اگر می دانستید قبله اینطرف است می گفتند به دو طرف بخوانید، آن دو طرف ساقط می شود، خب اینجا هم یک بار با جهر بخوانید و یک بار با اخفات، علم اجمالی دارید که یکی از این دوتا صحیح است، چه اشکالی دارد؟ علم اجمالی دارید، تکلیف شما مشخص، امر به طبیعت صلاة شده است، به یکی از اینها که نشده است، به جهری یا به اخفاتی که نشده است، پس بنا بر علم اجمالی دوتا را بخوانید.

و بعبارة أخری: إنّ المأمور به هو الطبیعي و له أفراد طولیة، فالمكلّف متمكن من الموافقة القطعیة بتكرار العمل و من المخالفة القطعیة بترك العمل رأساً، فیكون العلم الإجمالي منجّزاً للتكلیف لا محالة، فیجب الاحتیاط و أمّا عدم التمكّن من المخالفة القطعیة في الفرد الخارجي لاستحالة ارتفاع النقیضین فهو لاینافي تنجیز العلم الإجمالي بعد تمكّن المكلّف من المخالفة القطعیة في أصل المأمور به و هو الطبیعة، إذ الاعتبار إنّما هو بما تعلّق به التكلیف لا بالفرد الخارجي.

فالمتحصّل أنّه إذا دار الأمر بین جزئیة شيء و مبطلیته أو دار الأمر بین شرطیته و مانعیته و تمكّن المكلّف من التكرار یجب علیه الاحتیاط حتّی یحصل القطع بالموافقة القطعیة.

به عبارت اخری می گویند مأموربه طبیعی است، افراد طولیه دارد، مکلّف متمکن از موافقت قطعیه است با تکرار عمل، می تواند مخالفت قطعیه کند و اصلا نماز نخواند، خیلی آدم خوبی باشد نماز هم نخواند اما می تواند موافقت قطعیه کند، هردو را انجام بدهد، احتیاط کند و موافقت قطعیه. علم اجمالی هم دارد که یکی از این دوتا صحیح است پس علم اجمالی منجّز تکلیف می شود و واجب است احتیاط. آقای خوئی از باب علم اجمالی گفتند دوبار بخواند. حالا بین این دوتا کدام یک درست است؟ علماء و صلحاء جواب بدهند. نماز ظهر و روز جمعه دوتا بخوانیم از باب علم اجمالی به تکلیف یا یکی بخوانیم مثل شیخ انصاری؟ روی مبنایی که قبلاً به شما گفته بودیم کدام یک درست است؟ مبنای شیخ.

اولاً علم اجمالی را ما می گوییم همه اطراف آن را نمی خواهد رعایت کنید، ثانیاً نوبت به علم اجمالی نمی رسد چون قبل از آن برائت را جاری کردید. علم اجمالی نسبت به تکلیف فعلی من دیگر نیست که یا این است و یا آن درست است، علم اجمالی دیگر اینجا مجرا ندارد. چرا؟ قبل از آن ما در اقل و اکثر ارتباطی در این بحث به سر و مغز خودمان می زنیم، تمام این جلد نهم را خواندیم، نصف آن هم تقریباً این اقل و اکثر ارتباطی بود، گفتیم قاعده برائت است، وقتی قاعده برائت بود هم نسبت به شرطیت برائت جاری کردید و هم نسبت به مانعیت برائت جاری کردید ولو در واقع می دانید یکی از این دوتا است، یا این شرط است و یا او مانع است، اما قبل از این شما برائت را جاری کردید، نوبت به این که علم اجمالی بیاید شما را مکلف کند نیست. نوبت به آن نمی رسد. بنابراین هیچ مشکلی شما در اینجا نخواهید داشت، مثل شیخ انصاری طبق آن نظری که گفته بودید یک نماز بخوانید و التماس دعا، دیگر نیازی به تکرار عمل هم نخواهید داشت. این نظر مرحوم آقای شیخ انصاری ظاهراً صحیح است، این را آخر کار بنویسید، روی قاعده حرفی که ما گفتیم همان حرف شیخ انصاری است اما اینجا بنویسید.

هذا تمام الكلام في باب الأقلّ و الأكثر الارتباطیین.

تحقیق المقام:

و مقتضی التحقیق تمامیة نظریة الشیخ الانصاری عندنا لأنّ جریان البرائة عن الشرطیة و المانعیة یوجب صحة العبادة فلا نحتاج إلی الاحتیاط بتکرار العمل.

اینجا دیگر احتیاط هم لازم نیست. این در ذهن شما باشد. بحث ما در برائت و احتیاط کلاً تمام شد. یک خاتمه، یک جلسه بحث داریم، شرائط اصالة الاحتیاط، این شرائط اصالة الاحتیاط را هم بخوانیم و بحث ما کلاً در جلد نهم احتمالاً همین یک جلسه است و احتمالاً تمام خواهد شد چون بحث خیلی مهمی در اینجا ندارد، ان شاء الله جلسه آینده.


[2] تقدّم في المجلد الثامن، ص577 ذيل كلام المحقق الإصفهاني.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo