< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

99/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصلٌ فیما یحرم علی الجنب/ امر اول، مس خط قرآن، اسم الله و... /-

 

خلاصه جلسه گذشته

‌بحث در اموری بود که بر جنب حرام می‌باشند. عرض شد که امر اول، مسِّ خط قرآن، اسم الله و سایر اسماء و صفات خاص خداوند است.

همچنین، عرض شد که مسِّ لفظ جلاله الله بر جُنب حرام است و اصحاب بر این مطلب تسالم دارند. دلیل حرمت نیز موثقه عمار بن موسی بود که به آن اشاره شد. البته بعضی از متأخرین گفته‌اند که مسِّ لفظ جلاله الله بر جنب حرام نیست، بلکه مکروه است.

روایاتی نیز بر جواز مسِّ لفظ الله؛ با حالت جنابت دلالت دارند که روایات ذیل از آن جمله‌اند؛

روایت اول: عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الْجُنُبِ يَمَسُّ الدَّرَاهِمَ وَ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ وَ اسْمُ رَسُولِهِ، قَالَ: «لَا بَأْسَ بِهِ رُبَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ». [1]

اشکال به استدلال به روایت مذکور

روایت مذکور، سنداً ضعیف است چون ابی الربیع و خالد که در سلسله سند این روایت واقع شده‌اند ضعیفند و در کتب رجالی توثیق نشده‌اند.

ممکن است که ادعا شود که حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است در سند این روایت قرار دارد و وجود حسن بن محبوب انسان را از نگاه کردن به بقیه رواتِ موجودِ در سند این روایت؛ از حیث ثقه یا ضعیف بودن، بی‌نیاز می‌کند و وجود حسن بن محبوب در سند این روایت برای اعتماد به آن کفایت می‌کند، لکن در پاسخ عرض می‌شود که صرف واقع شدن حسن بن محبوب در سلسله سند روایت، رافع ضعف سند نیست زیرا دلیلی بر این مطلب وجود ندارد لذا اگر حسن بن محبوب از شخص مجهول یا ضعیفی روایتی را نقل کند، نمی‌توان گفت که چون حسن بن محبوب در سند روایت قرار دارد، پس آن روایت قابل اعتماد است، بنابراین، چون روایت ابی الربیع سنداً ضعیف است، نمی‌تواند در مقابل روایت موثقه عمار بن موسی [که بر حرمت مسِّ لفظ جلاله الله؛ با حالت جنابت دلالت داشت و در جلسه گذشته ذکر شد،] بایستد و با آن معارضه کند چون روایت موثقه عمار بن موسی [عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «لَا يَمَسَّ الْجُنُبُ دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً عَلَيْهِ اسْمُ اللَّهِ»[2] ] در حرمت مسِّ نفس اسم الله؛ با حالت جنابت، ظهور دارد، هرچند که حکم حرمت مسِّ لفظ جلاله الله، از باب تناسب بین حکم و موضوع و به قرینه وجود کلمه «علی» که ظهور در استیلا دارد، باشد [که توضیح آن در جلسه گذشته بیان شد].

همچنین، در روایت ابی الربیع، مسّ به خصوص موضعِ مشتملِ بر اسم الله مقید نشده است، بلکه مطلق است لذا این روایت به وسیله موثقه عمار بن موسی تقیید می‌خورد و به مسِّ موضعی از درهم که خالی از اسم الله است، مقید می‌شود و لفظ «فیها» که در این روایت آمده است، حاکی از این است که مسِّ خصوص اسم الله مراد نیست، بلکه مسِّ مطلق درهم که مشتمل بر اسم الله است، مراد است؛ اعم از اینکه اسم الله را مسّ کرده باشد یا موضع دیگری از درهم را مسّ کرده باشد، پس روایت موثقه عمار بن موسی که بر حرمت مسِّ خصوص اسم الله؛ با حالت جنابت دلالت دارد روایت ابی الربیع را که بر جواز مسِّ مطلق درهم دلالت دارد، تقیید می‌زند؛ به این نحو که مسِّ اسم الله؛ با حالت جنابت، حرام است، ولی مسِّ سایر مواضعِ درهم که خالی از اسم الله است، جایز است.

اگر گفته شود که وجهِ سؤال از مسِّ موضع خالی از اسم الله چیست؟ و چنین سؤالی وجهی ندارد، در پاسخ عرض می‌شود که سؤال، به خاطر شرافت و عظمتی است که درهمِ مشتمل بر اسم الله دارد، یعنی چون اسم خدا بر روی درهم نقش بسته است، آن درهم عظمت و شرافت دارد و سائل از این باب که اگر چنین درهمی؛ با حالت جنابت مسّ شود شاید موجب بی حرمتی به اسم خدا شود، سؤال کرده است، هر چند که خودِ اسم الله مسّ نشود و سایر مواضع درهم که خالی از بسم الله است، مسّ شود.

نتیجه اینکه، استناد به روایت اول (روایت ابی الربیع)، بر جواز مسِّ اسم الله؛ با حالت جنابت تمام نیست.

روایت دوم: مِنْ كِتَابِ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ يَمَسُّ الرَّجُلُ الدِّرْهَمَ الْأَبْيَضَ وَ هُوَ جُنُبٌ؟ فَقَالَ: «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُوتَى بِالدِّرْهَمِ فَآخُذُهُ وَ إِنِّي لَجُنُبٌ»[3] .

روایت سوم: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُنُبِ وَ الطَّامِثِ يَمَسَّانِ بِأَيْدِيهِمَا الدَّرَاهِمَ الْبِيضَ، قَالَ: «لَا بَأْسَ»[4] .

در دو روایت مذکور [، یعنی روایت دوم و سوم]، سبب سؤال از مسّ کردن جُنب دراهم بیض را، مطرح نشده است، یعنی نیامده است که چرا سائل چنین سؤالی را مطرح کرده است؟ البته شاید سؤال، به خاطر اشتمال درهم بیض بر قرآن است، کما اینکه محقق (ره) فرموده است که در جامع بزنطی در ذیل روایت دوم، این گونه آمده است: «يقول: جعلوا سورة من القرآن في الدرهم فيعطى الزانية و في الخمر و يوضع على لحم الخنزير» [5] که این تعبیر، حاکی از این است که درهم بیض مشتمل بر قرآن است.

بنابراین، روایت دوم و سوم از بحث مورد نظر، خارج‌اند زیرا سخن در حرمت یا جواز مسِّ اسم الله؛ با حالت جنابت است و سخن در حرمت یا جواز مسِّ مصحف؛ با حالت جنابت نیست و همان‌طور که قبلاً گفته شد، مسِّ مصحف؛ با حالت جنابت، حرام است، پس این دو روایت باید بر مسِّ موضعی از درهم حمل شوند که مشتمل بر قرآن نیست. بنابراین، معارضه‌ای بین این دو روایت و موثقه عمار بن موسی وجود ندارد.

ممکن است که گفته شود که وجه سؤالی که در این دو روایت مطرح شده است، این بوده که دراهم، مشتمل بر لفظ جلاله الله بوده‌اند که در این صورت، بین روایت موثقه عمار بن موسی با این دو روایت معارضه خواهد بود که جمع بین آنها به این نحو است که روایت موثقه عمار بن موسی بر کراهت حمل شود، کما اینکه در تمام مواردِ جمع دلالی به همین نحو عمل می‌شود که از ظاهر هر یک از روایات متعارضین به وسیله نصِّ روایت دیگر، دست برداشته می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo