< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1401/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فصل في صلاة المسافر/ فِی قَواطِعِ السَّفَرموضُوعاً أو حُکماً /اموری که منقطع سفر است

 

فَصلٌ: فِی قَواطِعِ السَّفَرموضُوعاً أو حُکماً

وَ هِیَ اُمُورٌ، أحَدُها: الوَطَن، فَإنَّ المُرُورَ عَلَیه قاطِعٌ لِلسَّفَر وَ موجِبٌ لِلتَّمام مادامَ فِیه أو فِیما دُونَ حَدِّ التَّرَخُّصِ مِنْه، وَ یَحتاجُ فِی العَودِ إلی القَصْرِ بَعْدَه إلی قَصْدِ مَسافَهٍ جَدِیدَةٍ وَلو مُلَفَّقَهً مَعَ التَّجاوُزِ عَن حَدِّ التَّرَخُّص.

فصل: درباره چیزهایی است که با تحقق آنها سفر یا حکم سفر منقطع می شود و عبارت از اموری است:

اول:

وطن که عبور از آن قاطع سفر و موجب تمام خواندن نماز می باشد مادامی که در آن مکان یا در جایی که کمتر از حد ترخص نسبت به آن است، قرار دارد و اینکه دوباره نماز قصر شود نیاز به قصد مسافت جدید هرچند تلفیقی«رفت و برگشت روی هم هشت فرسخ گردد» دارد، مضافاً بر اینکه از حد ترخص هم عبور نماید).

شرح:

هیچگونه خلاف و اشکالی در این نیست که سفر با مرور به وطن منقطع می شود و عنوان مسافر از شخص ساقط می گردد، زیرا بین مسافر و حاضر تقابل می باشد، نصوص معتبره هم دلالت دارند بر اینکه حکم تقصیر تا زمانی است که مسافر به منزل و جایی که وطن او محسوب می شود نرسیده باشد.

صحیحه حماد بن عثمان

وَ عَنْهُ عَنْ أَیُّوبَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُسَافِرُ فَیَمُرُّ بِالْمَنْزِلِ لَهُ فِی الطَّرِیقِ یُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ یَقْصُرُ قَالَ یَقْصُرُ إِنَّمَا هُوَ الْمَنْزِلُ الَّذِی تَوَطَّنَهُ[1] .

ترجمه:

(حماد بن عثمان از امام صادق(ع) نقل کرده است: راجع به شخصی که مسافر است پس در راه مرور می‌کند به منزلی که متعلق به اوست، آیا نماز را تمام بخواند یا قصر؟ فرمود: قصر بخواند، زیرا منزلی که موجب تمام بودن نماز می شود، منزلی است که وطن او باشد).

نکته:

این روایت در وسائل از حماد بن عثمان از ابی عبدالله(ع) روایت شده کما اینکه در تهذیب چنین است، اما در استبصار از حماد بن عثمان از حلبی از ابی عبدالله(ع) روایت شده است و در هر دو صورت صحیحه است، اعم از اینکه حماد از امام صادق(ع) بدون واسطه یا با واسطه نقل کرده باشد.

صحیحه علی بن یقطین

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع الرَّجُلُ یَتَّخِذُ الْمَنْزِلَ فَیَمُرُّ بِهِ أَیُتِمُّ أَمْ یَقْصُرُ قَالَ کُلُّ مَنْزِلٍ لَا تَسْتَوْطِنُهُ فَلَیْسَ لَکَ بِمَنْزِلٍ وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تُتِمَّ فِیهِ.[2]

ترجمه:

(علی بن یقطین نقل کرده است که: به ابوالحسن اول(ع) گفتم: شخصی منزل می گیرد، پس به آن مرور می‌کند، آیا تمام بخواند یا قصر؟ فرمود: هر منزلی که آن را به عنوان وطن نگرفته باشی برای تو منزل محسوب نمی شود و چنان نیست برای تو که نماز را در آن تمام بخوانی).

صحیحه اسماعیل بن فضل

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُسَافِرُ مِنْ أَرْضٍ إِلَی أَرْضٍ وَ إِنَّمَا یَنْزِلُ قُرَاهُ وَ ضَیْعَتَهُ [3] قَالَ إِذَا نَزَلْتَ قُرَاکَ وَ أَرْضَکَ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ وَ إِذَا کُنْتَ فِی غَیْرِ أَرْضِکَ فَقَصِّرْ.

ترجمه:

(اسماعیل بن فضل نقل کرده است که: سوال کردم از امام صادق(ع) در مورد شخصی که سفر می کند از زمینی به زمین دیگر و به قری و ملکش می رسد؟ فرمود: هرگاه به قری و زمین خودت برسی، پس نماز را تمام بخوان و زمانی که در غیر زمین خودت هستی، پس قصر بخوان).

وَ الْمُرادُ بِهِ الْمكانُ الَّذِي اتَّخَذَهُ مَسْكَنَا وَ مَقَرّاً ‌لَهُ دائِمَاً بَلَداً كانَ أوْ قَرْيَةً أوْ غَيْرَهُما سَواءٌ كانَ مَسْكَناً لِأبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ مَسْقَطَ رَأسِهِ أوْ غَيْرَه مِمّا اسْتَجَدَّهُ وَ لا يُعْتَبَرُ فِيهِ بَعْدَ الْاِتِّخاذِ الْمَزْبُورِ حُصُولُ مِلْكِ لَهُ فِيهِ نَعَمْ يُعْتَبَرُ فِيهِ الْإقامَةُ فِيهِ بِمِقْدارٍ يَصْدُقُ عَلَيهِ عُرْفاً أَنَّهُ وَطَنُهُ، وَالظَّاهِرُ أَنَّ الصِّدْقَ الْمَزْبُورِ یَخْتَلِفُ بِحَسَبِ الْاَشْخاصِ وَالْخُصُوْصِیّاتِ، فَرُبَّما یَصْدُقُ بِالْإقامَةِ فِیهِ بَعْدَ الْقَصْدِ الْمَزْبُورِ شَهْراً أوْ أقَلَّ، فَلا یُشْتَرَطُ الْإقامَةِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَإِنْ کانَ أَحْوَط، فَقَبْلُهُ یَجْمَعُ بَیْنَ الْقَصْرِ وَالتَّمامِ إِذا لَمْ یَنْوِ إِقامَةَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ.

(و مراد از وطن جایی است که آن را برای خود محل سکونت و قرار دائم گرفته، اعم از اینکه شهر یا قریه یا امثال این ها باشد و آنجا مسکن پدر و مادر و زادگاهش و یا در جای جدیدی که خودش انتخاب و اختیار نموده است و معتبر نیست در اتخاذ وطن این که در آن ملکی داشته باشد، ولی البته معتبر است که به مقداری آن مکان مانده باشد که عرفاً صدق کند که آنجا وطن او می باشد و ظاهراً برحسب اشخاص و خصوصیات مختلف است، پس چه بسا به ماندن یک ماه یا کمتر در آنجا صدق عرفی محقق شود و شرط نیست اقامت شش ماهه هرچند احوط است، چنانچه قبل از آنکه در آنجا شش ماه اقامت کرده باشد، هنگام سفر به آنجا برسد، جمع بین قصر و تمام نماید، بر فرض که در آنجا قصد اقامت ده روز نداشته باشد).

اما در مورد معنای وطن که سفر منافی با آن است یکی از دو قسم می باشد:

1- وطن اصلی: مکان جدیدی که محل تولد و زادگاه شخص است به اعتبار تبعیت وی از پدر و مادر که مقر و مسکن اصلی برایش محسوب می شود و در آنجا غریب نمی باشد.

2- وطن اتخاذی: مکان جدیدی که از مقرّ و مسکن اصلی به آنجا منتقل گردیده و آن را به عنوان وطن گرفته است و وطن اتخاذی وی شده است.

در خصوص وطن اتخاذی چند وجه متصوَّر و طبعاً اقوال مختلف است، از قبیل قصد اقامت ابدی و مادام العمر که نسبت به مشهور داده شده است، یا قصد اقامت مدت طولانی یا اقامت طولانی مدت هرچند از اول چنین قصدی نداشته باشد، اظهر آن است که در وطن اتخاذی صدق عرفی معتبر است و اقامت در آن مکان به مقداری که عرفاً صدق کند که آنجا وطن او می باشد و طبعاً نسبت به اشخاص و خصوصیات متفاوت و مختلف خواهد بود، بر حسب اینکه با قصد اتخاذ وطن، لوازم بقا و شئون استقرار را حتی در مدتی کوتاه فراهم آورد به گونه‌ای که آن مکان عرفاً وطن وی محسوب گردد، چه بسا اقامت حتی یک روز کافی باشد، مانند این که در همان یک روز منزلی یا مغازه ای خریداری کند و اثاثیه و کتاب‌هایش را منتقل نماید و به تجارت و معامله یا تحصیل و تدریس مشغول شود، البته واضح است که به صرف قصد اقامت و بدون تحقق این قبیل امور از جمله سکونت صدق عرفی محقق نمی شود، هرچند داشتن منزل مسکونی لازم نیست، بلکه سکونت در خانه استیجاری یا عاریه یا مکان وقفی مانند مدارس علمیه کفایت می کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo