< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1401/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/صلوة المسافر /مَسْأَلَةٌ

 

مَسْأَلَةٌ: إذا دَخَلَ عَلَيْهِ الْوَقْتَ وَ هُوَ حاضِرٌ مُتَمَكِّنٌ مِنَ الصَّلاةِ وَ لَمْ يُصَلِّ ثُمَّ سافَرَ وَجَبَ عَلَيْهِ التَّقْصِیر‌ِ وَ لَوْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْوَقْتَ وَ هُوَ مُسافِرُ فَلَمْ يُصَلِّ حَتّى دَخَلَ الْمَنْزِلَ مِنَ الْوَطَنِ أوْ مَحَلِّ الْإِقامَةِ أوْ حَدِّ التَّرَخُصِ مِنْهُما أَتَمَّ فَالْمَدارُ عَلى حالَ الْأداءِ لا حالَ الْوُجُوبِ وَ التَّعَلُّقِ لكِنَّ الْأَحْوَطَ فِي الْمَقامَينِ الْجَمْع‌ُ.

(مسئله: هرگاه وقت بر کسی داخل شود در حالی که در حضر و متمکن از نماز باشد سپس به سفر رفت، بر او واجب است نماز را قصر بخواند و چنانچه وقت داخل شود در حالی که مسافر است، پس نماز نخواند تا به منزل برسد از وطن یا محل اقامت عشره یا حد ترخص از آن دو، بایستی نماز را تمام بخواند، پس مدار، حال اداء نماز است نه حال وجوب و تعلق، لکن احوط در هر دو صورت جمع بین قصر و تمام می باشد).

نصوصی که بر این مسئله دلالت دارد:

صحیحه محمد بن مسلم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ فِی حَدِیثٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یُرِیدُ السَّفَرَ فَیَخْرُجُ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ فَقَالَ إِذَا خَرَجْتَ فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ[1] .

ترجمه:

(محمد بن مسلم در حدیثی نقل کرده است که به امام صادق(ع) گفتم: شخصی قصد سفر دارد پس خارج می شود هنگام ظهر، پس فرمود هرگاه خارج شدی پس دو رکعت به جا آورد).

صحیحه اسماعیل بن جابر:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِیعاً عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَدْخُلُ عَلَیَّ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَ أَنَا فِی السَّفَرِ فَلَا أُصَلِّی حَتَّی أَدْخُلَ أَهْلِی فَقَالَ صَلِّ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ قُلْتُ فَدَخَلَ عَلَیَّ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَ أَنَا فِی أَهْلِی أُرِیدُ السَّفَرَ فَلَا أُصَلِّی حَتَّی أَخْرُجَ فَقَالَ فَصَلِّ وَ قَصِّرْ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَقَدْ خَالَفْتَ وَ اللَّهِ رَسُولَ اللَّهِ (ص)[2] .

ترجمه:

(اسماعیل بن جابر نقل کرده است که به امام صادق(ع) گفتم که وقت نماز داخل شده در حالی که مسافر بودم پس نماز نخواندم تا داخل اهل و خانه‌ام شدم پس فرمود: نماز بگذار و تمام بخوان گفتم: پس وقت شده و من نزد اهل خانه ام هستم در حالی که قصد سفر دارم پس نماز نمی خوانم تا خارج می‌شوم پس فرمود: نماز بگزار و قصر بخوان و اگر چنین کنی پس قطعاً قسم به خدا بر خلاف رسول الله(ص) عمل کرده ای).

صحیحه عیص بن القاسم:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْعِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَدْخُلُ عَلَیْهِ وَقْتُ الصَّلَاةِ فِی السَّفَرِ ثُمَّ یَدْخُلُ بَیْتَهُ قَبْلَ أَنْ یُصَلِّیَهَا قَالَ یُصَلِّیهَا أَرْبَعاً وَ قَالَ لَا یَزَالُ یَقْصُرُ حَتَّی یَدْخُلَ بَیْتَهُ[3] .

ترجمه:

(عیص بن القاسم نقل کرده است که از امام صادق(ع) سوال کردم راجع به شخصی که وقت بر او داخل می شود هنگام سفر، سپس داخل خانه اش می گردد قبل از آنکه نماز بگذارد؟ فرمود: نماز را چهار رکعت بخواند و فرمود پیوسته قصر بخواند تا داخل خانه شود).

در مقابل نصوصی که ذکر شد بعض روایات است که ظاهراً معارض با آنها می باشد:

صحیحه محمد بن مسلم:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی وَ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَدْخُلُ مِنْ سَفَرِهِ وَ قَدْ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ فِی الطَّرِیقِ فَقَالَ یُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ إِنْ خَرَجَ إِلَی سَفَرِهِ وَ قَدْ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَلْیُصَلِّ أَرْبَعاً[4] .

ترجمه:

(محمد بن مسلم نقل کرده است که از امام صادق(ع) سوال کردم راجع به شخصی که از سفرش بازگشته در حالی که در راه، وقت داخل شده است؟ پس فرمود: نماز را دو رکعت بخواند و چنانچه خارج شده به سوی سفر در حالی که وقت نماز داخل شده است پس نماز را چهار رکعت بخواند).

این روایت موافق با قول عامه و طبعاً حمل بر تقیه می شود،و ذیل صحیح اسماعیل بن جابر قرینه این حمل است که فرمود:« فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَقَدْ خَالَفْتَ وَ اللَّهِ رَسُولَ اللَّهِ (ص)» گویی نوعی تعریض نسبت به قول و عمل عامه باشد، مضافاً بر اینکه بسیاری از اعاظم اعم از متقدمین و متاخرین از جمله شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و ابن ادریس حلی و صاحب جواهر ترجیح را به جانب نصوص دسته اول داده و تصریح نموده اند آنچه معتبر است قصر صلاة مسافر به حال ادا می باشد نه حال وجوب و تعلق همانطور که در سرائر و جواهر تصریح به اجماع نسبت به آن شده است.

مَسْأَلَةٌ:

إذا فاتَتْ مِنْهُ الصَّلاةُ وَ كانَ فِي أوَّلِ الْوَقْتِ حاضِراً وَ فِي آخَرِهِ مُسافِراً أوْ بِالْعَكْسِ فَالْأقْوى أنَّهُ مُخَيَّرٌ بَيْنَ الْقَضاءِ قَصْراً أوْ تَماماً لِأنَّهُ فاتَتْ مِنْهُ الصَّلاةُ فِي مَجْموعِ الْوَقْتِ وَ الْمَفروضُ أَنَّهُ كانَ مُكَلَّفاً فِي بَعْضِهِ بِالْقَصْرِ وَ فِي بَعْضِهِ بِالتَّمامِ وَ لكِنَّ الْأحْوَطَ مُراعاةُ حالِ الْفَوتِ وَ هُوَ آخِرُ الْوَقتِ وَ أحْوَطُ مِنْهُ الْجَمْعُ بَيْنَ القَصْرِ وَ التَّمامِ.

(مسئله: هرگاه نماز از او فوت شده در حالی که اول وقت در حضر و آخر وقت در سفر بوده است یا بالعکس پس اقوی آن است که مخیر بین قضاء، قصراً و تماماً می باشد، زیرا که نماز در مجموعه وقت از او فوت شده و فرض آن است که در قسمتی از وقت مکلّف به قصر بوده و در قسمتی مکلّف به تمام و لکن احوط مراعات حال فوت نماز یعنی آخر وقت می باشد و احوط از آن جمع بین قصر و تمام است).

قبلاً گفته شد که آنچه در قصر و تمام معتبر است حال اداء می باشد نه حال تعلق وجوب و بنابراین وقتی می خواهد نماز را اداءً بجا آورد بایستی ببیند در آن حال چه تکلیفی دارد اگر در سفر است قصر به جا آورد هرچند در حضر وقت داخل شده و وجوب تعلق گرفته بود و چنانچه در حضر است تمام به جا آورد هرچند در سفر وقت داخل شده و وجوب تعلق گرفته باشد.

و اما در مورد قضاء مرحوم مصنف( صاحب عروه) برای کسی که در اول وقت حاضر و در آخر وقت مسافر بوده یا بالعکس، قائل به تخییر شده اند همانگونه که در متن ملاحظه شد از آن جهت که آنچه از وی فوت شده طبیعی صلاة در مجموع وقتی است که در قسمتی از آن مکلف به قصر و در قسمتی مکلف به تمام بوده است و چون ترجیح به جانب هیچکدام نیست و از طرفی قضاء، چیزی زائد بر اداء نمی باشد و تکلیف شخص مزبور تنها قضاء یکی از آن دو می باشد یا قصر یا تمام بنابراین، ناگزیر از حکم به تخییر می باشیم هرچند احوط مراعات حال فوت و احوط از آن جمع بین قصر و تمام می باشد.

هرچند این کلام یعنی قول به تخییر مرحوم مصنف ره مطابق با مقتضای قاعده است لکن بعض نصوص در مبحث قضاء نماز، بر خلاف آن می باشد.

نصوصی که دلالت دارند بر این که آنچه به حالت قصر فوت شده است می بایست قضاءِ آن قصر به جا آورده شود و آنچه به حالت تمام فوت شده است می بایست قضاء آن تمام به جا آورده شود بنابراین آنچه در قضاء نماز معتبر است حالت فوت آن می باشد و چون مناط درصدق فوت عبارت از آخر وقت است در فرضی که آخر وقت مسافر باشد بایستی قضاء آن را قصر بخواند و در صورتی که آخر وقت حاضر بوده می بایست قضای آن را تمام به جا آورد.

نمونه ای از نصوص مبحث قضاء صلوات:

صحیحه زراره:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ فَاتَتْهُ صَلَاةٌ مِنْ صَلَاةِ السَّفَرِ فَذَکَرَهَا فِی الْحَضَرِ قَالَ یَقْضِی مَا فَاتَهُ کَمَا فَاتَهُ[5] .

ترجمه:

(زراره نقل کرده است که به آن حضرت گفتم: شخصی نمازی در سفر از او فوت شده است، پس در حضر متذکر شده است؟ فرمود: قضاء کند آنچه را فوت شده همان گونه که فوت شده است).


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo