< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1401/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صوم/مفطرات صوم /اِيْصالُ الْغُبارِ

 

(السّادسُ) اِيْصالُ الْغُبارِ الْغَلیْظِ اِلَی حَلْقِهِ بَلْ وَ غَيْرِ الْغَليْظِ عَلَى الْاَحْوَطِ سَواءٌ كَانَ مِنَ الْحَلالِ کَغُبارِ الْدَّقِيقِ اَوِ الْحَرامِ کَغُبارِ الْتُّرابِ وَغَيْرِهِ.

(رساندن غبار غلیظ به حلق بلکه و غیر غلیظ بنابر احوط اعم از اینکه از حلال باشد مانند غبار آرد یا از حرام باشد مانند غبار خاک و غیره).

محل بحث بین علماء در جایی است که غلظت غبار به حدّی نباشد که صدق اَکل نماید از قبیل خوردن آرد یا خوردن خاک و گرنه اطلاقات ادلّه اَکلْ شامل آن خواهد بود. امّا نسبت به غبار غلیظی که به آن حدّ نرسیده است در مفطر بودن آن اختلاف نظر است.

مشهور قائل به مفطریّت آن هستند بعضی از قائلین به مفطر بودن قضاء و کفّاره را مترتب بر آن می‌دانند و برخی تنها قضاء را واجب دانسته اند و همینطور عده ای مفطریّت آن را مطلقا قائلند اعم از غلیظ یا خفیف و تعدادی فقط غلیظ آن را مفطر می دانند، البته جماعتی مانند صدوق و سیّد و شیخ(رحمة الله علیهم) قائل به عدم مفطریّت مطلق شده اند.

استدلال قائلین به مفطر بودن رساندن غبار به حلق:

سلیمان بن جعفر(حَفص) مَرْوَزی:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفّار عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَرْوَزِيِّ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا تَمَضْمَضَ الصَّائِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوِ اسْتَنْشَقَ مُتَعَمِّداً أَوْ شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً أَوْ كَنَسَ بَيْتاً فَدَخَلَ فِي أَنْفِهِ وَ حَلْقِهِ غُبَارٌ فَعَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ مُفَطِّرٌ مِثْلُ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النِّكَاحِ[1] .

ترجمه:

(سلیمان بن جعفر نقل کرده است که شنیدم از او که می فرمود هرگاه روزه دار در ماه رمضان عمداً مضمضه یا استنشاق کند یا بوییدن رائحه غلیظ یا خانه را جاروب نماید پس غبار داخل در بینی و حلق او شود پس روزه دو ماه پیاپی بر عهده او خواهد بود پس چنین چیزی مفطر است مانند اکل و شرب و نکاح).

در استدلال به این روایت بعضی مناقشه نموده اند:

اشکال اوّل:

از لحاظ سند گفته‌اند مضمره بودن و قول به مجهول بودن بعض رواة آن موجب ضعف روایت می باشد.

جواب آن است:

که مضمره بودن آن با توجه به اینکه مثل مرحوم شیخ آن را در کتب حدیث ثبت نموده‌اند غیر قادح است و ضعف روایت از لحاظ راوی هم مجبور به عمل اصحاب می باشد.

اشکال دوم:

از لحاظ دلالت گفته‌اند که روایت مشتمل بر اموری است که هیچیک از فقهاء ملتزم به مفطریّت آنها نبوده اند از جمله مضمضه و استنشاق و بوییدن رائحه غلیظ و طبعاً از اعتبار ساقط می‌شود و نهایت چیزی که در توجیه آن ممکن است گفته شود به قرینه سایر اخبار مضمضه و استنشاق مقیَّد به حالی گردد که آب به حلق برسد لکن نسبت به بوییدن رائحه غلیظ چنین حملی هم امکان پذیر نمی باشد.

جواب آن است که:

آری روایت مشتمل بر اموری است که با توجه به قرینه خارجیّه، کفّاره در مورد آنها حمل بر استحباب شده است مانند مضمضه و استنشاق و بوییدن رائحه غلیظ و این موضوع موجب نمی‌شود که رفع ید از ظهور وجوب کفّاره در مورد غبار گردد که کاشف از بطلان روزه می باشد.

حاصل آنکه چنین تفکیکی در یک روایت با توجه به وجود قرینه نسبت به بعض موارد بلامانع است.

اشکال سوم:

از لحاظ معارضه این روایت با موثقه عمرو بن سعید:

موثقه عمرو بن سعید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَتَدَخَّنُ بِعُودٍ أَوْ بِغَيْرِ ذَلِكَ فَتَدْخُلُ الدُّخْنَةُ فِي حَلْقِهِ فَقَالَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَدْخُلُ الْغُبَارُ فِي حَلْقِهِ قَالَ لَا بَأْسَ[2] .

ترجمه:

عَمرو بن سعید نقل کرده است که از حضرت رضا(ع) سؤال کردم راجع به شخص روزه دار که دود کشیده است به عود یا غیر آن، پس دود به حلق او داخل شده است؟ پس فرمود جائز است و اشکالی بر آن نیست، گوید از آن حضرت سؤال کردم در مورد روزه داری که غُبار به حلق او می‌رسد؟ فرمود اشکالی ندارد).

جواب آن است که:

تعارضی بین دو روایت نیست مگر به نحو اطلاق و تقیید که امکان دارد جمع بین آنها به حمل یکی بر دیگری به این ترتیب که روایت سلیمان ظاهر در این است که غبار را متعمّداً به حلق رسانیده است به قرینه صدرآن متعاقب مضمضه و استنشاق که کاشف از این است که فرض تعمّد ناظر به همه امور مذکور در آن روایت می باشد و احتمال تفکیک بین این دو (مضمضه و استنشاق) و بین شمّ و غبار، منافی وحدت سیاق و فی‌ نفسه بعید است مضافاً بر اینکه فرض کلام در کَنس است که وسیله ای اختیاری برای تعمّد ادخال غبار در حلق می باشد و همینطور وجوب کفّاره که قطعاً با حالت تعمّد سازگار و قابل جمع است.

بر حسب آنچه گفته شد روایت سلیمان اختصاص به صورت عمد دارد.

و لکن موثّقه عمرو بن سعید اطلاق دارد از حیث عمد و غیر آن هر چند به خاطر وزیدن باد ها باشد امّا ظهور صدر موثّقه در عمد به لحاظ قول یَتَدَخَّنُ…..که ظهور در اختیار دارد موجب نمی‌شود که ذیل آن هم چنین باشد به جهت فصل بین صدر و ذیل با توجه به تکرار قول راوی وَ سَأَلْتُهُ….. مضافاً بر اینکه قرینه ای هم موجود نیست که وحدت بین صدر و ذیل را برساند به گونه ای که در روایت سلیمان وجود داشت.

حاصل آنکه جمع بین دو روایت ممکن است با حمل مطلق بر مقیّد بنابراین موثّقه عمرو بن سعید مقیّد می شود به وسیله روایت سلیمان و حمل می گردد به صورت عدم التّعمّد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo