< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

98/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/تسلیم /بررسی نصوص

 

3- روایاتی که تصریح دارد بر اینکه ختام نماز تسلیم است:

موثقه علی بن اسباط:

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْهُمْ(ع) قَالَ فِيمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ عِيسَي(ع) يَا عِيسَي أَنَا رَبُّكَ وَ رَبُّ آبَائِكَ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ بِطُولِهِ إِلَي أَنْ قَالَ ثُمَّ أُوصِيكَ ... بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ حَبِيبِي فَهُوَ أَحْمَدُ ... له (اَیْ لِرسُول الله(ص)) كُلَّ يَوْمٍ خَمْسُ صَلَوَاتٍ مُتَوَالِيَاتٍ يُنَادِي إِلَي الصَّلَوةِ كَنِدَاءِ الْجَيْشِ بِالشِّعَارِ وَ يَفْتَتِحُ بِالتَّكْبِيرِ وَ يَخْتَتِمُ بِالتَّسْلِيمِ[1] .

(علی بن اسباط نقل کرده است از معصومین(ع) آنچه را که موعظه فرمود به آن عیسی(ع) را ای عیسی من ربّ تو و ربّ پدران تو هستم و حدیث طولانی ذکر کرده تا جایی که فرمود سفارش می کنم تو را به سید رسولان و حبیب من که او احمد است ... برای او در هر روز پنج نماز است پیاپی در طول روز، ندا می دهد برای نماز مانند نداء لشکر به شعار و افتتاح می کند به تکبیر و تمام می کند به تسلیم.)

شرح:

در این روایت علی بن اسباط هرچند فطحی مذهب بوده امّا توثیق شده است مضافاً بر اینکه رجع الی مذهب الحق «به مذهب حق بازگشته است» دلالت آن هم بر جزئیت تسلیم و وجوب آن در نماز معلوم است.

موثقه ابی بصیر:

وَ عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَي عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ فِي رَجُلٍ صَلَّي الصُّبْحَ فَلَمَّا جَلَسَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ قَبْلَ أَنْ يَتَشَهَّدَ رَعَفَ قَالَ فَلْيَخْرُجْ فَلْيَغْسِلْ أَنْفَهُ ثُمَّ لْيَرْجِعْ فَلْيُتِمَّ صَلَاتَهُ فَإِنَّ آخِرَ الصَّلَاةِ التَّسْلِيمُ[2] .

(ابوبصیر گوید شنیدم از امام صادق(ع) که می فرمود درباره مردی که نماز صبح را خوانده پس زمانی که نشسته در رکعت دوم قبل از آنکه تشهد بخواند خون دماغ شده است فرمود پس بایستی خارج شود پس بشوید بینی خودش را سپس بازگردد پس تمام کند نمازش را پس آخر نماز تسلیم است.)

شرح:

این روایت بر جزئیت تسلیم دلالت دارد زیرا چنانچه سلام دادن امر خارج از نماز و واجب نبود تعلیل رجوع برای اتمام صلوة چنین آورده می شد که (فَإِنَّ آخِرَ الصَّلَاةِ التشهد) زیرا که فرض آن است که رعاف قبل از خواندن تشهد بوده است.

نکته قابل تأمّل در روایت این است که اقتضاء دارد رجوع و اتمام صلوة را حتّی با فعل کثیر و فاصله طولانی در نتیجه محو صورت نماز.

در پاسخ گوییم این اقتضاء در روایت به لحاظ اطلاق آن است ولکن مقیّد می شود به آنچه دلالت دارد بر اینکه این حالت قاطع صلوة است و بدین ترتیب روایت حمل می گردد بر جایی که شستن بینی و بازگشت به نماز مستلزم فعل کثیر و فاصله طولانی نباشد.

4- روایاتی که حکم شک در رکعات را بیان کرده است:

صحیحه حلبی:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ إِذَا لَمْ تَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّيْتَ أَمْ أَرْبَعاً وَ لَمْ يَذْهَبْ وَهْمُكَ إِلَي شَيْ‌ءٍ فَتَشَهَّدْ وَ سَلِّمْ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ أَرْبَعَ سَجَدَاتٍ تَقْرَأُ فِيهِمَا بِأُمِّ الْكِتَابِ ثُمَّ تَشَهَّدُ وَ تُسَلِّمُ فَإِنْ كُنْتَ إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ كَانَتَا هَاتَانِ تَمَامَ الْأَرْبَعِ وَ إِنْ كُنْتَ صَلَّيْتَ أَرْبَعاً كَانَتَا هَاتَانِ نَافِلَةً[3] .

(حلبی ار امام صادق نقل کرده است که فرمود هرگاه نمی دانی آیا دو رکعت خوانده ای یا چهار رکعت و به هیچ طرف ذهن تو نمی رود پس تشهد را بخوان و سلام بگو سپس دو رکعت بجا آور با چهار سجده، می خوانی در آن دو رکعت حمد را سپس تشهد و سلام می دهی پس اگر دو رکعت خوانده باشی این دو رکعت موجب می شود اتمام به چهار رکعت را و اگر چهار رکعت خوانده باشی این دو رکعت نافله محسوب می شود.)

شرح:

این روایت دلالت بر جزئیت و وجوب تسلیم زیرا در صورتی که تسلیم واجب نبود نیازی به سلام دادن قبل از بجا آوردن رکعتین نبود از آنجا که آوردن رکعتین چه به عنوان متمم باشد بر فرضی که چهار رکعت را نیاورده و چه رکعتین به عنوان نافله باشد بر فرضی که چهار رکعت کامل آورده است بدون تسلیم هم حاصل می شود.

صحیحه ابی ابی یغفور:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ يُونُس عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الرَّجُلِ لَايَدْرِي رَكْعَتَيْنِ صَلَّي أَمْ أَرْبَعاً قَالَ يَتَشَهَّدُ وَ يُسَلِّمُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ أَرْبَعَ سَجَدَاتٍ يَقْرَأُ فِيهِمَا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ ثُمَّ يَتَشَهَّدُ وَ يُسَلِّمُ وَ إِنْ كَانَ صَلَّي أَرْبَعاً كَانَتْ هَاتَانِ نَافِلَةً وَ إِنْ كَانَ صَلَّي رَكْعَتَيْنِ كَانَتْ هَاتَانِ تَمَامَ الْأَرْبَعَةِ وَ إِنْ تَكَلَّمَ فَلْيَسْجُدْ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ[4] .

(ابن ابی یغفور گوید از امام صادق(ع) سؤال کردم راجع به مردی که نمی داند دو رکعت خوانده یا چهار رکعت؟ امام در پاسخ فرمود تشهد می خواند و سلام می دهد سپس می ایستد و دو رکعت نماز می خواند با چهار سجده و حمد را در هر دو رکعت می خواند بعد از آن تشهد می خواند و سلام می دهد، اگر در چهار رکعت خوانده باشد این دو رکعت نافله محسوب می شود و چنانچه دو رکعت خوانده باشد این دو رکعت تمام کننده چهار رکعت خواهد بود و اگر کلامی گفته است دو سجده سهو انجام دهد.)

أقول:

با توجه به نصوص یاد شده و توضیحاتی که بیان گردید جزئیت وجوبی تسلیم در نماز ثابت است و اکنون به مستندات قائلین به استحباب تسلیم می پردازیم.

دوم: نصوصی که قائلین به استحباب تسلیم به آنها استناد نموده اند:

صحیحه محمد بن مسلم:

وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) التَّشَهُّدُ فِي الصَّلَوةِ قَالَ مَرَّتَيْنِ قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ مَرَّتَيْنِ قَالَ إِذَا اسْتَوَيْتَ جَالِساً فَقُلْ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تَنْصَرِفُ ...[5] .

(محمد بن مسلم گوید امام صادق(ع) راجع به تشهد سؤال کردم؟ آن حضرت فرمود دو مرتبه، گفتم چگونه دو مرتبه؟ فرمود هنگامی که راست نشستی پس بگو أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سپس انصراف بده.)

شرح:

قائلین به استحباب تسلیم گویند چنانچه تسلیم جزء نماز بود در این روایت امام(ع) امر به آن می فرمود و به تشهد و سپس انصراف اکتفاء نمی کرد و چون چنین امری واقع نشده است پس عدم جزئیت و عدم وجوب تسلیم کشف می شود.

پاسخ آن است که اطلاق این روایت به وسیله روایاتی که دالّ بر وجوب تسلیم است مقیّد می شود همانطور که به وسیله روایاتی که دلالت بر وجوب صلوات بر پیامبر و آل آن حضرت دارد تقیید می گردد.

صحیحه علی بن جعفر:

وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَي بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ خَلْفَ الْإِمَامِ فَيُطَوِّلُ الْإِمَامُ بِالتَّشَهُّدِ فَيَأْخُذُ الرَّجُلَ الْبَوْلُ أَوْ يَتَخَوَّفُ عَلَي شَيْ‌ءٍ يَفُوتُ أَوْ يَعْرِضُ لَهُ وَجَعٌ كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ يَتَشَهَّدُ هُوَ وَ يَنْصَرِفُ وَ يَدَعُ الْإِمَامَ[6] .

(علی بن جعفر گوید از آن حضرت سؤال کردم راجع به مردی که پشت سر امام است پس امام تشهد را طولانی می کند پس آن مرد نیاز به بول کردن پیدا می کند یا می ترسد چیزی از او تلف شود یا دردی بر او عارض می گردد چه کند؟ فرمود تشهد می خواند و منصرف شده و امام را ترک می کند.)

شرح:

در اینجا هم قائلین به استحباب همان مطلبی را گویند که در مورد صحیحه محمد بن مسلم گفته اند به این مضمون که اگر تسلیم واجب بود اکتفاء به تشهد نمی فرمود بلکه امر به تسلیم هم می نمود و در نهایت می فرمود (وَ يَنْصَرِفُ وَ يَدَعُ الْإِمَامَ).


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo