< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

98/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/مبطلات نماز /المسلوس و المبطون و المستحاضة

 

متن:

عَدا ما مَرَّ فی حُکْمِ المسلوس و المبطون و المستحاضة.

(به استثناء آنچه راجع به حکم مسلوس و مبطون و مستحاضه گذشت.)

بحث این سه مورد در جای خود مطرح است که چنانچه هر کدام طبق وظیفه و تکلیف خود عمل کند نمازش صحیح است.

متن:

نَعَمْ لَوْ نَسِیَ السّلام ثُمَّ أحْدَثَ‌ ‌فالأقوی عَدَمُ البطلان وَ إنْ کان الأحوطُ الإعادةَ أیضاً.

(بلی اگر سلام نماز را فراموش کرد سپس حدث از او واقع شد پس اقوی عدم بطلان نماز است هرچند احوط این است که اعاده کند.)

قبلاً در مبحث تسلیم مرحوم مصنف این فرع را مطرح کردند:

متن:

لَوْ أحْدَثَ أوْ أتی ببعضِ المنافیاتِ الاُخَر قَبْلَ السَّلام بَطَلَتِ‌ ‌الصّلوة نَعَمْ لَوْ کان ذلک بَعْدَ نِسْیانه بِأنِ اعْتَقَدَ خُروجَهُ مِنَ الصَّلوة لَمْ تَبْطُل ‌وَ الْفَرْقُ أنَّ مَعَ الأوّل یَصْدُق الحَدَثُ فی الْأثناء وَ مع الثانی لایَصْدُقْ لِأنَّ ‌الْمَفْروضَ أنَّهُ تَرَکَ نسیاناً جزءاً غَیْرَ رکنی فیکونُ الْحَدَثُ خارجَ الصَّلوة.

(اگر حدث از او واقع شده یا بعض منافیات دیگر را انجام دهد قبل از اینکه سلام دهد نماز باطل است بلی اگر حدث بعد از نسیان وی باشد یعنی در حالی که اعتقاد دارد از نماز خارج شده است نماز باطل نمی باشد و فرق آن با صورت اوّل این است که در اوّلی صدق می کند که حدث در اثناء واقع شده و در دوّمی صدق نمی کند که در اثناء نماز واقع شده است زیرا فرض بر این است که جزء غیر رکنی را از روی فراموشی ترک نموده است پس حدث خارج از نماز واقع شده.)

مرحوم آیة الله سید محسن حکیم صاحب مستمسک العروة به مرحوم مصنّف اشکال وارد نموده اند:

قَدْ عَرَفْتَ الاشکالَ فیه وَ اَنَّ الْمِعْیارَ فِی الْبُطْلانِ وَ عَدَمه وُقُوعُ الْمُنافی قَبْلَ المُحَلّل وَ عَدَمِه لاوقوعُهُ فِی الْاَثْناءِ وَ عَدَمِه[1] .

(دانستی اشکال در آن را و اینکه معیار در بطلان و عدم آن وقوع منافی قبل از محلل و عدم آن است نه وقوع منافی در اثناء و عدم آن.)

اقول:

به نظر می رسد اشکال صاحب مستمسک وارد است و نظر ایشان در این مسئله ترجیح دارد لذا احتیاط مرحوم مصنّف را که استحباباً ذکر نموده اند وجوبی و لایترک می دانیم.

متن:

الثالث: التَّکْفیر بمعنی وَضْع إحْدی الْیَدَیْنَ عَلَی الْاُخری عَلَی النّحوِ الَّذی‌ ‌یَصْنَعُهُ غَیْرُنا إنْ کان عمداً لِغَیْرِ ضَرُورَةٍ فَلا بَأسَ به سَهْواً وَ إنْ کانَ الْأحْوَطُ‌ ‌اَلْإعادَةَ مَعَهُ أیضاً.

(سوم: تکفیر به معنای قرار دادن یکی از دو دست بر دست دیگر به گونه ای که غیر ما یعنی عامّه انجام می دهند چنانچه عمدی باشد در غیر ضرورت پس سهواً اشکالی ندارد هرچند احوط این است که در حالت سهو هم اعاده نماید.)

صاحب جواهر:

و هو وَضْعُ الیَدِ عَلَی الْاُخْری، و الظّاهرُ اَنَّهُ لافَرْقَ فیه بَیْنَ وَضْعِ الْیُمْنی عَلَی الْیُسْری وَ الْعَکْس عن مَجْمعِ الْبَحْرَیْنِ النَّصُّ علیه وَ یَقْتَضیه ما عَنِ الْقاموُسِ مِنْ اَنُّهُ خضوع الْاِنْسانِ لِغَیْرِه ضَرُورَة تَعارُفِ کُلِّ منهما فِی الخضُوعِ بَیْنَ الْفُرْسِ الْمُعَبَّرِ عَنْهُم فی النُّصوصِ بِالْمَجُوسِ عَلَی الظّاهِر[2] .

(تکفیر قرار دادن دست بر دست دیگر است و ظاهر این است که فرقی نیست که دست راست را بر دست چپ قرار گیرد یا برعکس از مجمع البحرین نصّ بر آن است و مقتضای آن همان است که از قاموس نقل شده است یعنی خضوع انسان برای دیگری از آنجا که به وضوح دانسته شده هر کدام از آن دو در خضوع بین ایرانی ها که تعبیر شده از آنها در نصوص مجوس ظاهراً.)

بی تردید تکفیر معهود در عصر پیامبر(ص) نبوده است هرچند نصوصی از غیر طرق امامیّه نقل شده که عاری از صحّت است و چنانچه واقعیّت داشت همانند سایر افعال نماز شایع می شد و از واضحات متواتر بود در حالی که بعد از سال ها از ائمه(ع) درباره حکم آن سؤال می کردند. مضافاً بر اینکه بین عامّه هم اختلاف است در اصل آن و یا کیفیت نهادن دست ها برهم و اینکه بالای ناف یا پایین آن قرار گیرد. به هرحال این عمل تکفیر از مستحدثات بعد از عصر پیامبر(ص) است.

اسیران ایرانی را نزد وی آوردند آنها را بر این هیئت دید و از علت آن پرسید گفتند آنها در برابر سلاطین خود این چنین حالت تعظیم به خود می گیرند. عمر این وضع را پسندید و امر کرد در نماز این کار را بکنند چون خداوند اَوْلی به تعظیم می باشد.

صاحب جواهر:

فانّه حُکِیَ عَنِ العُمَر لَمّا جیءَ بِاُساری العَجَمِ کَفَّرُوا اَمامَهُ فَسَألَ عَنْ ذلِکَ فاجابوه بِاَنّا نَسْتَعْمِلُهُ خضوعاً و تواضُعاً لِمُلوکِنا، فَاسْتَحْسَنَ هَوَ فِعْلَهُ مَعَ الله تعالی فی الصَّلوةِ وَ غَفَلَ عَنْ قُبْحِ التَّشْبیه بِالمَجُوسِ فی الشَّرْع[3] .

(نقل شده است از عمربن خطّاب زمانی که اسیران عجم را نزد او آوردند در حالی که دست بر روی دست قرار داده بودند مقابل او قرار گرفتند پس از آن وضع سؤال کرد پاسخ دادند که ما این کار را به عنوان خضوع و تواضع در برابر سلاطین خودمان انجام می دهیم، پس استحسان کرد و نیکو شمرد فعل تکفیر را با خداوند متعال در نماز و غافل شد از تشبیه به مجوس در شرع.)

نظر صاحب جواهر در رابطه با اقوال فقهاء راجع به تکفیر:

وضعُ الیمین علی الشمال المُسَّمی فی النصوص و کُتُبِ بعض الاصحاب بِالتَّکْتیف وَ التَّکفیر ... .

فالمشهور بین الاصحاب نقلاً و تحصیلاً بل فی الخلافِ وَ الْغُنْیَةِ و الدُّرُوسِ و عَنِ الْاِنْتِصار الاجماع علیه عدمُ جوازه فی الصَّلوةِ بَلْ لاأجِدُ فیه خِلافاً إلّا من الإسْکافی فَجَعَلَ تَرْکَهُ مَسْتَحَبّاً وَ أبِی الصَّلاح فَفِعْلَهُ مَکْروهاً[4] .

(قرار دادن دست راست بر دست چپ که در نصوص و کتب بعض اصحاب به تکتیف و تکفیر نامیده شده است ... پس مشهور بین اصحاب هم به نقل و هم به تحصیل بلکه در خلاف و غنیه و دروس و از انتصار اجماع بر آن عبارت است از عدم جواز تکفیر در نماز بلکه نیافته ام خلافی در آن مگر از اسکافی پس قرار داده ترک آن را مستحب و ابوالصلاح که قرار داده فعل آن را مکروه.)

اکنون به نصوص وارده در خصوص تکفیر می پردازیم که عمده ادلّه مربوط به این باب می باشد:

صحیحه محمد بن مسلم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ جَمِيعاً عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا(ع) قَالَ قُلْتُ الرَّجُلُ يَضَعُ يَدَهُ فِي الصَّلَاةِ وَ حَكَي الْيُمْنَي عَلَي الْيُسْرَي فَقَالَ ذَلِكَ التَّكْفِيرُ لَاتَفْعَلْ[5] .

(محمد بن مسلم از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده که گفتم به آن حضرت شخصی قرار می دهد دستش را در نماز راست را بر چپ پس فرمود آن تکفیر است انجام نده.)

صحیحه زراره:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ بِالْإِسْنَادِ السَّابِقِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: وَ عَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَي صَلَاتِكَ إِلَي أَنْ قَالَ وَ لَاتُكَفِّرْ فَإِنَّمَا يَفْعَلُ ذَلِكَ الْمَجُوسُ[6] .

(زراره از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: و بر تو باد به توجه نسبت به نمازت تا آنجا که فرمود و تکفیر نکن پس انجام می دهند آن را مجوس.)

مرسله حریز:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ لَاتُكَفِّرْ إِنَّمَا يَصْنَعُ ذَلِكَ الْمَجُوسُ[7] .

(حریز از مردی و او از امام باقر(ع) نقل کرده در حدیثی که فرمود و تکفیر نکن، مجوس آن را انجام می دهند.)

صحیحه علی بن جعفر «اوّل»:

عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَخِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) : وَضْعُ الرَّجُلِ إِحْدَي يَدَيْهِ عَلَي الْأُخْرَي فِي الصَّلَاةِ عَمَلٌ وَ لَيْسَ فِي الصَّلَاةِ عَمَلٌ[8] .

(علی بن جعفر گوید برادرم فرمود که علی بن الحسین فرمود قرار دادن یکی از دو دست بر دیگری عمل است و نماز عمل نیست.)

صحیحه علی بن جعفر «دوم»:

وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ نَحْوَهُ وَ زَادَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي صَلَاتِهِ أَ يَضَعُ إِحْدَي يَدَيْهِ عَلَي الْأُخْرَي بِكَفِّهِ أَوْ ذِرَاعِهِ؟ قَالَ لَايَصْلُحُ ذَلِكَ فَإِنْ فَعَلَ فَلَا يَعُودُ لَهُ[9] .

(و روایت کرده آن را علی بن جعفر در کتابش مانند آن را و اضافه کرده است که سؤال کردم از آن حضرت راجع به کسی که در نمازش هست آیا قرار دهد دستش را بر دیگری به کف دست یا زراع خودش در پاسخ فرمود آن کار خوبی نیست پس اگر انجام داد بار دیگر انجام ندهد «تکرار نکند».)

روایت صدوق:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ لَايَجْمَعُ الْمُسْلِمُ يَدَيْهِ فِي صَلَاتِهِ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَتَشَبَّهُ بِأَهْلِ الْكُفْرِ يَعْنِي الْمَجُوسَ[10] .

(در خصال با ذکر سند از امام علی(ع) نقل کرده که فرمود جمع نکند مسلمان دو دستش را در نمازش در حالی که ایستاده است در برابر خداوند عزّوجلّ شبیه به اهل کفر یعنی مجوس.)


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo