< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1401/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الدين/خريد و فروش دين /بيع کالی به کالی

 

عنوان کالی به کالی اگرچه فقط در مصادر روایی اهل سنت[1] [2] [3] آمده است اما اکثر فقهاء امامیه در ضمن بیان انواع بیع، بیع نسیه به نسیه را همان کالی به کالی مصطلح نزد عامه دانسته‌ و گویا استناد و عمل اصحاب را جابر ضعف آن تلقی نموده‌اند[4] (کما صرح علیه صاحب الجواهر[5] )، در حالی که قدرمتیقن این اصطلاح نزد اجماع فقهاء عامه، دو بیع نسیه به نسیه و بیع دین به دین می‌باشد.

کالئ (مانند دافع) اسم فاعل یا اسم مفعول از کلأ و به معنای مراقبت و مواظبت و انتظار است[6] که اگر اسم فاعل باشد، بیع کالی به کالی به اعتبار متباعین بوده و متعلق بیع باید مقدّر باشد اما اگر اسم مفعول باشد، به اعتبار مبیعین بوده و متعلق بیع خواهد بود. اگرچه لازمه‌ی حکم نمودن، مفروض دانستن موضوع است و از این رو نهی از بیع کالی در فرضی صحیح خواهد بود که انتظار و مراقبتی سابق بر عقد وجود داشته باشد لکن براساس مناسبت حکم و موضوع، بر بیعی که مستتبع انتظار و مراقبت باشد نیز بیع کالی به کالی صادق است و لذا این نهی بر بیع دین حاصل از عقد هم قابل تطبیق است ؛ اما بدیهی است که براساس معنای لغوی کالئ، بر بیعی که مبیعین آن کلی فی الذمه اما حالّ باشند، اطلاق بیع کالی به کالی صحیح نخواهد بود زیرا انتظار و تأخیری در آن معامله وجود ندارد.

به نظر می‌رسد اگر اطلاق دین در نبوی مشهور لایباع الدین بالدین نسبت به دین سابق بر عقد و دین حاصل از عقد مورد پذیرش واقع شود، عنوان کالی به کلی مفهوم جدیدی نخواهد داشت و مستند آن همان نبوی مشهور است، اما اگر واژه‌ی دین در این روایت ظهور در خصوص دین سابق بر عقد داشته باشد (کما هو الحق)، عنوان کالی به کالی متضمن مفهوم تازه‌ای خواهد بود که شامل بیع نسیه به نسیه (دین حاصل از عقد به دین حاصل از عقد) نیز می‌شود و بالطبع باید در مقام احراز صدور آن برآمد[7] . همچنین اجماع قائم بر بطلان بیع کالی به کالی نزد فقهاء امامیه، از آنجا که مدرکی یا نهایتا محتمل المدرک است و یقینا یا احتمالا به استناد همین روایات عامه شکل گرفته است، قابل اعتماد نمی‌باشد.

ممکن است ادعا شود که اگرچه اجماع فقهاء در اینجا به خودی خود ارزشمند نیست لکن این اتفاق نظر بر بطلان بیع کالی به کالی نزد قدماء و متاخرین، گویای آن است که اولا این مضمون در عصر معصومین علیهم السلام متداول و رایج بوده و ثانیا براساس عدم انکار و صدور قول مخالف از جانب امام علیه السلام، ممضاة شارع هم بوده است و تقیه بودن سکوت در همه‌ی زمان‌ها و از جانب همه‌ی ائمه علیهم السلام بعید به نظر می‌رسد[8] و الا امکان ندارد مفهومی در عصر امام علیه السلام متسالم علیه باشد و حضرت در فرض نادرست بودنش، موضعی در قبال آن نداشته باشند[9] و ادله‌ا‌ی نظیر خذ بما خالف العامة یا الرشد فی خلافهم نیز صرفا در حوزه‌ی اخبار متعارض رسیده که موافقت یک روایت با مضامین اهل سنت را قرینه‌ای بر تقیه بودن آن دانسته‌اند و الا اهل البیت علیهم السلام السلام هیچ‌گاه مخالفت فقهی با عامه را پایه و اساس کار قرار نداده‌اند.

 

نکته

از آنجا که نسبت به انواع بیع و تمام اقسام خرید و فروش، عموماتی نظیر﴿ أحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ﴾[10] و ﴿ياأيهَا الَّذينَ ءَامَنوا أَوفوا بِالعُقودِ﴾ [11] وجود دارد که حکم به جواز و صحت آن‌ها می‌نماید، در صورتی که نسبت به مفهوم دلیل مخصّص آن که عبارت است از لایباع الدین بالدین و نهی النبی عن بیع الکالی بالکالی، و دلالت آن نسبت به خصوص دین سابق بر عقد یا اعم از دین سابق و حاصل از عقد شک شود، می‌توان به عمومات یا اطلاقات اولی تمسک کرد و اکتفا به خروج قدرمتیقن از دلیل خاص (مبادله دو دین مؤجل سابق برعقد) نمود زیرا بنابر نظر صحیح، اجمال مفهومی مخصّص منفصل که دوران بین اقل و اکثر دارد[12] ، به دلیل عام سرایت نمی‌کند.

لازم به ذکر است که حتی اگر اصل بحث انقلاب نسبت[13] مورد قبول واقع شود، از آنجا که اصل دو معنا داشتن لایباع الدین بالدین و لایباع الکالی بالکالی مشکوک است، این مسأله نمی‌تواند موضوع بحث انقلاب نسبت بشمار آید.

 


[3] ★ نهى النبی عن بيع الكالئ بالكالئ.جامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، سیوطی جلد ۲ صفحه ۶۹۸ رقم ۹۴۷۰.
[4] باتوجه به اینکه عمل اصحاب به یک روایت ممکن است براساس قرائن صدق خبر و مضمون آن باشد، اساسا عمل اصحاب همیشه جابر ضعف سند نخواهد بود هرچند که اعراض اصحاب موهن روایات و مضر به حجیت آن‌ها می‌باشد.
[7] این روایت در مجامع روایی اهل سنت اگرچه صحیح السند تلقی شده است اما با توجه به غیرقابل قبول بودن معدلین رجال عامه و مبانی رجالی آنان، این روایت ضعیف السند خواهد بود.
[8] اقول : به نظر می‌رسد ادعای شیوع داشتن یک مضمون در زمان امام علیه السلام منوط بر آن است که آن مضمون در روایات اهل سنت از جایگاه ویژه و کثرت نقلی برخوردار باشد و الا اثبات متداول بودن مضمون یک روایت، آن هم با نقلش در سطح کمی و کیفی پایین، مشکل است فتامل.
[9] اینکه مرحوم آیت الله بروجردی فقه شیعه را در حاشیه‌ی فقه اهل سنت می‌دانند بر همین اساس است که کلام اهل البیت علیهم السلام به منزله‌ی تعریض و ویرایش فقه موجود در آن عصر بوده است و لذا فهم صحیح روایات منوط بر درک صحیح فقه عامه می‌باشد.
[12] از آنجا که برای دلیل خاص، قدرمتیقن وجود دارد، کشف می‌شود که نسبت بین شبهات مفهومی آن، اقل و اکثر است و الا شبهات متباینین قدرمتیقن نخواهد داشت. بنابراین ممنوع بودن اصل بیع دین یا مالی که انتظار آن وجود دارد مورد اتفاق است اما نسبت به اینکه خصوص دین سابق و انتظار داشتن قبل از عقد منظور است یا اعم از آن و دین لاحق و انتظار پس از عقد اختلاف نظر وجود دارد.
[13] انقلاب نسبت، ناظر به جایی است که میان دو دلیل تعارض مستقر وجود داشته باشد امّا بعد از تخصیص یا تقیید یکی از دو دلیل به وسیله دلیل سومی، نسبت آنها از تعارض مستقر به تعارض غیر مستقر، تبدیل گردد. به بیان دیگر، انقلاب نسبت در جایی است که دو دلیل در حکمی از احکام شرعی تعارض نمایند، آن گاه دلیل مخصص یا مقیدی بر یکی از آنها مقدم گردد، در این صورت (بعد از تخصیص یا تقیید) نسبت موجود میان آن دو دلیل منقلب می‌گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo