< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1401/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الدين/احکام دين /وجوب اداء دين

 

بنابراین آیه‌ی شریفه دلالت بر عدم وجوب تکسّب می‌کند و عده‌ای از فقهاء براساس آن و سایر روایات، قائل شده‌اند که فشار آوردن طلبکار بر بدهکاری که قادر به ادء دین خود نیست، حرام بوده و بر او لازم است که مهلت دهد و صبر نماید (امر به شئ مقتضی نهی از ضد است).[1]

به نظر می‌رسد استدلال به این آیه برای اثبات عدم وجوب تکسب، متوقف بر ثبوت دو مقدمه می‌باشد:

    1. آیه ناظر بر مطلق دیون و بدهکاران معسر است یا اگر براساس سیاق آیه، ناظر بر خصوص دین ربوی است با تنقیح مناط یا قیاس اولویت می‌توان حکم آن را تسرّی به تمام دیون‌ها داد (اگر رعایت حال بدهکار و مهلت دادن به او در دین حرام و باطل لازم باشد، در دین جائز و صحیح، بطریق اولی لازم خواهد بود[2] ). [3]

    2. إنظار مدّ نظر آیه، به معنای عدم جواز مطالبه و پیگیری بدهی باشد نه اینکه در مقام نفی محبوس ساختن بدهکار به جهت اعسار او باشد (از آنجا که حکم طبیعی هر بدهکاری که از اداء دیون خود سر باز زند، حبس است، احتمال دارد انظار در آیه به معنای عدم جواز حبس باشد). بدیهی است که انظار نمی‌تواند به معنای صبر باشد زیرا صبر نمودن در برابر بدهکار معسر، طبیعی و غیر اختیاری است و از این رو نمی‌تواند متعلق امر شارع واقع شود.

همچنین نسبت به ذیل آیه و مقصود از تصدّق نیز دو احتمال وجود دارد:

    1. آیه در مقام بیان آن است که اگر طلبکار اصل طلب خود را بر بدهکار معسر ببخشد و از مال خویش صرف نظر نماید، کار او مصداق صدقه است — بنابر این وجه، خیر به معنای افعل تفضیل است و براساس جمله‌ی شرطیه‌ی {اِن کُنتُم تَعلَمونَ} ،این بخشش و حُسن آن منوط به علم به اعسار خواهد بود.

    2. آیه در مقام بیان آن است که اگر طلبکار به بدهکار معسر مهلت دهد و بر او سخت نگیرید و فشار نیاورد، همین امهال و سازش از جانب او مصداق صدقه است :

            3. اگر خیر به معنای افعل تفضیل باشد[4] — مهلت دادن به بدهکار معسر، راجح خواهد بود و متعلق علم در جمله‌ی {اِن کُنتُم تَعلَمونَ} ،علم به حقیقت این رجحان می‌باشد.

            4. اگر خیر به معنای افعل تعیین باشد[5] — مهلت دادن به بدهکار معسر، واجب خواهد بود و متعلق علم در جمله‌ی {اِن کُنتُم تَعلَمونَ} ،علم به حقیقت این حکم و لزوم آن می‌باشد.[6]

لازم به ذکر است که علاوه بر این آیه‌ی شریفه، روایاتی هم تحت عنوان « باب وجوب انظار المعسر واستحباب ابرائه »، دلالت بر وجوب انظار و امهال دارد که برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

     محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن الحسن بن محبوب ، عن معاوية بن عمار ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : من أراد أن يظله الله يوم لا ظل إلا ظله قالها ثلاثا فهابه الناس أن يسألوه ، فقال : فلينظر معسراً ، أو ليدع له من حقه. [7]

در این روایت صحیحه، امام علیه السلام بهره‌مند شدن از سایه‌ی الهی در روز قیامت را منوط به مهلت دادن به بدهکار تنگ ‌دست یا صرف نظر کردن از حق خویش در برابر او دانسته‌اند.

باید توجه داشت از آنجا از مجموع آیات بدست می‌آید که در روز قیامت خورشید و منبع نوری نیست[8] تا موجب تشکیل سایه شود (مضافا به اینکه سایه همیشه امر مطلوبی نیست)، سایه در مثل این سنخ از روایات، به معنای ملجأ و پناهگاه است و بدیهی است که پناهگاه در روز قیامت و آن شرائط طاقت فرسا[9] ، منحصر به پناه خداست. براساس آنچه که گفته شد، روشن می‌شود که پناهگاه داشتن و بدست آوردن ایمنی در روز قیامت، امر لازم و ضروری است و از این رو، اسباب آن که انتخاب یکی از دو اقدام انظار دین و ابراء ذمه است، واجب خواهد بود. [10]


[2] اقول : به نظر می‌رسد چنین قیاس اولویتی تمام نباشد زیرا کسی که اقدام به گرفتن قرض ربوی نموده و حاضر شده اصل پول را با زیاده برگرداند، گرفتارتر از کسی است که صرفا اقدام به قرض الحسنه نموده و لذا لزوم ارفاق و امهال در مورد اول، اقتضاء تسری به مورد دوم را نخواهد داشت فتامل.
[3] نسبت به این آیه‌ی شریفه، سه نظریه در میان مفسرین وجود دارد: برخی معتقدند که این آیه به قرینه‌ی آیات قبل، ناظر بر خصوص دین ربوی است و قابل تعدی به سایر دیون نمی ‌باشد. عده‌ای دیگر قائل‌اند که سیاق دلیل تامی برای اختصاص این آیه به خصوص دین ربوی نیست و لذا حکم آن مربوط به مطلق دیون است. گروه سومی هم می‌گویند که اگرچه این آیه ناظر بر خصوص دین ربوی است اما سایر دیون نیز به جهت تنقیح مناط یا قیاس اولویت در این حکم مشترک خواهند بود.
[4] مانند آیه‌ی شریفه‌ی {وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ} جمعة ۱۱.
[5] مانند آیه‌ی شریفه‌ی { مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا} نساء ۴۶.
[6] سؤالات دیگری نیز در این آیه وجود دارد مانند اینکه آیا واقعا این لزوم مشروط به علم گردیده است و در فرض جهل، وجود ندارد؟ یا اینکه آیا مقصود از علم در مثل این آیات، قطع و یقین است یا ایمان و باور؟.
[8] {مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ ۖ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا} انسان ۱۳{إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ} تکویر ۱{يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ} حدید ۱۳.
[9] قال امیرالمؤمنین علیه السلام فی خطبة ۱۰۲ من نهج‌البلاغة : وَذلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللهُ فِيهِ الاْوَّلِينَ وَالاْخِرِينَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ وَجَزَاءِ الاَعْمَالِ، خُضُوعاً، قِيَاماً، قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَرَجَفَتْ بِهِمُ الاَْرْضُ، فَأَحْسَنُهُمْ حَالا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً، وَلِنَفْسِهِ مُتَّسِعاً.
[10] اقول : بعید نیست که از بررسی این تعبیر در میان روایات، بدست آید که تعبیر به ظل در لسان اهل البیت علیهم السلام، عموما در موارد راجح و مستحب بکار می‌رود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo