< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1401/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الدين/احکام دين /حرمت مماطله

 

     قال: ومن ألفاظ رسول الله (صلى الله عليه وآله) مَطْل الغنىّ ظلم.[1]

بنابر این روایت ضعیفه، مماطله یکی از مصادیق ظلم می‌باشد و شکی در حرمت ظلم وجود ندارد، هرچند که گناه کبیره بودن همه‌ی مراتب و مصادیق[2] آن ثابت نیست[3] . بنابراین براساس این روایت، مماطله صرفا حرام است نه اینکه گناه کبیره هم باشد (اگرچه که مماطله و تأخیر عمدی پرداخت دین، حق الناس است اما اینکه همه‌ی مصادیق تضییع حقوق دیگران، گناه کبیره باشد، نیاز به اثبات دارد‌[4] ).

اللهم الا أن یقال که بنابر این روایت، مماطله یکی از مصادیق ظلم است و براساس مفهوم مخالف بعضی از روایات[5] ، اگر کسی در تعامل با دیگران به آنان ظلم نماید، فاسق می‌گردد و بدیهی است که فسق یا گناه کبیره است و یا اصرار بر گناه صغیره. بنابراین با انضمام بعضی از روایات به این حدیث، امکان اثبات گناه کبیره بودن مماطله وجود دارد.

     الحسن بن محمد الطوسي في (مجالسه) عن أبيه، عن جماعة، عن أبي المفضل، عن المفضل بن محمد البيهقي، عن هارون بن عمرو المجاشعي، عن محمد بن جعفر، عن أبيه أبي عبد الله (عليهماالسلام)، وعن المجاشعي، عن الرضا عن آبائه، عن علي (عليهم السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): لَيّ الواجد بالدين يحل عرضه وعقوبته ما لم يكن دينه فيما يكره الله عز وجل.[6]

این روایت ضعیفه، حاکی آن است که تأخیر نمودن پرداخت دیون، اگر عامدانه و با تمکن مالی صورت گیرد و آن دین هزینه‌ی‌ معصیت نشده باشد، سبب حلال شدن مجازات و عدم حرمت آبروی آن شخص می‌گردد. براساس این روایت، مماطله هم فعل حرامی است و هم گناه کبیره، زیرا اولا جواز عقوبت فقط در برابر عمل حرام و نامشروع معنا دارد (چه عقوبت مدّ نظر روایت به قرینه‌ی سایر روایات، خصوص حبس باشد و چه اعم از حبس و تازیانه و اخذ جریمه‌ی دیرکرد یا وجه التزام)، و ثانیا آبروی یک مسلمان فقط در صورتی حرمت نخواهد داشت که فاسق گردد و فاسق کسی است که یا مرتکب گناه کبیره شود و یا اصرار بر گناه صغیره ورزد.

     محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن أبي إسحاق، عن علي بن معبد، عن عبد الله بن القاسم، عن عبد الله ابن سنان، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: قال النبي (صلى الله عليه وآله): ألف درهم اقرضها مرتين أحب إلى من أن أتصدق بها مرة وكما لا يحل لغريمك أن يمطلك وهو موسر فكذلك لا يحل لك أن تعسره إذا علمت أنه معسر.[7]

 


[3] گاهی ظلم به معنای نادیده گرفتن حقوق فطری یک انسان است که براساس قبول حسن و قبح عقلی (قابل درک بودن حسن و قبح توسط عقل غیر از آن است که هر فعلی ذاتا حسن یا قبح داشته و یا خنثی باشد که از آن تعبیر به حسن و قبح ذاتی می‌شود درحالی که ممکن است مدرک عقل هم نباشد، بلکه صرفا از طریق شارع قابل کشف باشد)، خداوند هم نمی‌تواند تضییع آن حق را مجاز شمارد و برطرف ساختن مجازات این نوع ظلم در گرو رضایت صاحب حق است، اما گاهی ظلم به معنای نادیده گرفتن حقوق اعتباری و قراردادی انسان‌هاست که در مثل این موارد حتی براساس قبول حسن و قبح عقلی، خداوند که اعتبارکننده‌ی آن حقوق است، می‌تواند تضییع آن حق را تجویز نماید یا مجازات آن را مرتفع سازد.
[4] از ظاهر فتاوی بدست می‌آید که بعضی از مصادیق تضییع حق، حتی گناه هم نیست مانند خلف وعده. اللهم الا أن یقال که در چنین مواردی حقی برای وعده داده شده شکل نمی‌گیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo