< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1401/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القرض/احکام قرض /ضمان کاهش ارزش پول ملی

 

باید توجه داشت که استدلال به حرمت ظلم برای اثبات ضمان کاهش ارزش پول، از دو راه ممکن است:

    1. آیات قرآن دلالت بر حرمت ظلم دارد و باتوجه به اینکه امر به شئ مقتضی نهی از ضد آن است، علی القاعده جبران کاهش ارزش پول بر بدهکار واجب (حکم تکلیفی) خواهد بود، هرچند که ضمانت اصطلاحی (حکم وضعی) و اشتغال ذمه‌ی بدهکار به کاهش ارزش را ثابت نمی‌کند.

    2. براساس آیاتی نظیرإ﴿ِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ [1] ، همچنان که جعل یک حکم ظالمانه از سوی پروردگار نفی می‌گردد، عدم تشریع حکمی که موجب ظلم افرادی باشد نیز منتفی خواهد بود و شکی نیست که عدم حکم به ضمان کاهش ارزش پول، ظلم به طلبکار خواهد بود پس بدهکار ضامن و مدیون کاهش ارزش پول(حکم وضعی) می‌باشد. به عبارت دیگر در مواردی که عدم تشریع حکم مصداق ظلم باشد، هم مقتضی برای تشریع وجود دارد و هم مانع تشریع که جهل و عجز است، نسبت به پروردگار متعال مفقود می‌باشد.

اشکال

نسبت به این استدلال، چند نقطه‌ی مبهم کلامی وجود دارد که عبارتند از:

     آیا همچنان که فعل خداوند متصف به ظلم می‌گردد، بر ترک فعل پروردگار نیز اطلاق ظلم می‌شود؟

     آیا با بودن حکم عقل یا عقلاء، لزومی به تشریع الهی هست تا ظلم ناشی از عدم تشریع مستند به ذات ربوبی شود؟

     آیا همچنان که در حوزه‌ی تکوین ظلم وجود دارد، در حوزه‌ی تشریع نیز ظلم معنا دارد؟

     آیا همچنان که عمل اختیاری به قانون ظالمانه مصداق ظلم است، صرف تدوین و تشریع چنین قانونی نیز ظلم قانونگذار تلقی می‌شود؟

     آیا آیات نافی صدور ظلم از سوی پروردگار متعال می‌تواند مستند قاعده عدل و انصاف در حوزه‌ی ‌قانون گذاری نیز بشمار آید؟

 

     استدلال چهارم — برخی از فقهاء معاصر (آیت الله مکارم شیرازی[2] ) معتقدند در صورتی که ارزش پول کاسته شده باشد، عرف صرف پرداخت رقم اولیه‌ی دریافت شده را مصداق تأدیه‌ی دین نمی‌داند و دیدگاه عرف علاوه بر تشخیص مفاهیم، در تعیین مصادیق نیز معتبر است. مضافا به اینکه حتی اگر بدهکار نسبت به لزوم جبران کاهش ارزش پول (علاوه بر پرداخت اصل دین) هم شک نماید، مجرای قاعده‌ی اشتغال و وجوب احتیاط خواهد بود.

اشکال

به نظر می‌رسد اولا این استدلال متمایز از استدلال اول نباشد زیرا علت عدم صدق عرفی اداء دین در فرض عدم جبران کاهش ارزش پول، آن است که عرف ضمان مثلیات را به اداء مثل دانسته و اصل رقم دریافتی در شرائط تورمی را مثل دین نمی‌داند بلکه مماثلت در پول را به ارزش تبادلی آن بشمار می‌آورد.

ثانیا اگرچه شکی نیست که عرف مرجع تشخیص مفاهیم است اما معتبر بودن دیدگاه عرف در تعیین مصادیق محل خلاف می‌باشد (مرحوم آخوند و آیت الله خوئی و تبریزی و صدر عرف را مرجع تعیین مصادیق نمی‌دانند برخلاف مرحوم امام خمینی).

ثالثا برخی معتقدند که شک در وجوب ضمان کاهش ارزش پول از موارد شک در اقل و اکثر استقلالی است که مجرای برائت از اکثر است نه شک در اقل و اکثر ارتباطی تا مجرای احتیاط باشد زیرا وجوب ردّ اصل مقدار دریافتی، متیقن و وجوب ردّ زائد بر آن (مقدار تفاضل ارزش پول) مشکوک است ؛ هرچند که این اشکال تمام نیست زیرا اگر آنچه که بر ذمه آمده است همان توان خرید باشد، علی القاعده شک در ضمان کاهش ارزش پول مصداق شک در اقل و اکثر ارتباطی بوده و شک در عینیت یا غیریت خصوصیات و اوصاف مال پرداخت شده با مال دریافتی (مانند مشکوک بودن اتحاد کیفیت دو پارچه‌) مجرای اشتغال و احتیاط می‌باشد.

 

     استدلال پنجم — عده‌ای معتقدند که حتی اگر یکی از آثار عقد القرض ضامن کاهش ارزش پول بودن یدهکار نباشد اما براساس شرط ضمن عقد این ضمانت قطعا وجود خواهد داشت و در صورتی که به صورت شرط نتیجه لحاظ شده باشد، موجب اشتغال ذمه‌ی بدهکار (حکم وضعی) می‌باشد (شرط فعلا صرفا مستتبع حکم تکلیفی است)، زیرا اولا مقتضی برای صحت و لزوم وفای این چنین شرطی وجود دارد و صغرای عموماتی نظیر المؤمنون عند شروطهم قرار می‌گیرد و ثانیا تنها مانع از صحت این شرط ربوی بودن آن است که منتفی می‌باشد زیرا شرط ضمانت کاهش ارزش پول، شرط سود و منفعت نیست تا موجب ربوی شدن قرض گردد بلکه شرط عدم ضرر است و صرف عدم ضرر، منفعت و سود نخواهد بود. مضافا به اینکه اگر اثبات شود که بدهکار ملزم به رعایت میزان ارزش پول و توان خرید آن است، شرط ضمان کاهش ارزش پول مصداق شرط نمودن امر واجب خواهد بود که شبهه‌ی ربوی بودن آن منتفی است (مانند قرض مشروط به اقامه‌ی فرائض). [3]

 


[2] إذا عرفت هذا فنقول: إذا كانت قيمة النقود الورقية متغيرة من زمان إلى زمان متأثرة بالظروف الاقتصادية المختلفة فإنه لا يصحّ أن يجعل الملاك في احتساب ماليتها، قيمتها الاسمية المكتوبة عليها، فإنّ من الواضح البيّن لدى كلّ أحد من الناس عدم التساوي بين مائة تومان في زماننا هذا، و مائة تومان قبل أربعين سنة. و بعبارة أخرى دقيقة، أنّا نأخذ الأحكام من الشرع و الموضوعات من العرف (إلّا في الموضوعات التي توجد فيها حقيقة شرعية) فإذا قال الشارع الأقدس: أدّوا ديونكم، أو قال: على اليد ما أخذت حتّى تؤديه، نأخذ المعيار في تحقّق الأداء و عدمه من العرف، فإنَّ وجوب الأداء حكم شرعي مأخوذ من الشارع، بينما نفس الأداء موضوع الحكم فيؤخذ ممّا ألقى إليه الحكم، و هو العرف أعني عرف العقلاء، و واضح أن العرف لا يرى الأداء محقّقاً عند دفع المستقرض مائة تومان لمن استقرضه ذلك المقدار قبل أربعين سنة مثلًا، و عليه فلم يمتثل أمر الشارع بوجوب أداء الدين.هذا مضافاً إلى أن أصل العدل من الأصول الإسلامية المسلّمة لدى الإسلاميين، و يدلّ عليه قوله تعالى‌ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ)، و من الواضح أن دفع مائة تومان في المثال لا يكون من العدل عند عرف العقلاء بل أشبه شي‌ء عندهم بالهزل. و أن أبيت عن جميع ذلك فنقول لا أقل من الشكّ في تحقّق الأداء في المثال بينما لا نشك في اشتغال ذمّتنا بالديْن، و الاشتغال اليقيني يقتضي البراءة اليقينية و هي‌ توجب الاحتياط بأن يدفع إلى المقرض من النقود الورقية ما يعادل مالية مائة تومان قبل أربعين سنة.إن قلت: الالتزام بهذا الأمر يقتضي الالتزام به في الاختلافات اليسيرة الواقعة في مالية الأوراق المالية، و عليه فمن استقرض مائة تومان مثلًا في هذه السنة، يجب عليه عند دفعه في السنة الآتية محاسبة ميزان التضخم في هذه المدّة و دفع ما يوازن مالية مائة تومان من النقود في السنة الآتية، و لو كان التفاوت بينهما يسيراً كثلاثة توأمين مثلًا. قلنا: استقرت سيرة العقلاء على عدم الاعتناء بتغير المالية إذا كان يسيراً، فيحسبون مائة تومان في هذه السنة مساوياً لمائة تومان في السنة الآتية، و إن كانا في الواقع غير مساويين، و يشهد لذلك إقدامهم على الإقراض مع علمهم بأن مالية النقود تتغير، و هذا يعني قبولهم لهذا المقدار اليسير من سقوط المالية بخلاف ما إذا كان التفاوت فاحشاً فإنهم لا يقدمون على قبول هذا النحو من التفاوت في مالية النقود أبداً.بحوث فقهية هامة، المكارم الشيرازي، جلد 1 صفحه 376.
[3] فایده‌ی چنین شرطی آن است که جبران کاهش ارزش پول تا قبل از اشتراط به صورت حکم تکلیفی متوجه بدهکار بود اما با شرط نتیجه، برذمه‌ی بدهکار قرار می‌گیرد که از آن تعبیر به ضمان می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo