< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1402/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القرض/احکام قرض /شرط قرض

 

دلیل چهارم - محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن حديد ، عن محمد بن إسحاق بن عمار قال : قلت لابي الحسن عليه ‌السلام : ان سلسبيل طلبت مني مأئة الف درهم على أن تربحني عشرة آلاف فأقرضها تسعين ألفا، وأبيعها ثوب وشيء تقوم بألف درهم ، بعشرة آلاف درهم، قال : لا بأس.

قال الكليني : وفي رواية اخرى : لا بأس به اعطها مأئة الف وبعها الثوب بعشرة آلاف ، واكتب عليها كتابين.[1]

تحلیل این روایت عبارت است از:

جهت سندی — این روایت با صرف نظر از اختلافات پیرامون محمد بن اسحاق بن عمار، به جهت علی بن حدید ضعیف است[2] زیرا مرحوم شیخ طوسی در سه جا از کتاب‌های تهذیب و استبصار او را تضعیف نموده است. بدیهی است که این تضعیف مانع از جریان اصالة الوثاقة بوده و معارض با وجود او در أسناد کتاب کامل الزیارات و تفسیر قمی می‌باشد.

جهت دلالی — براساس این روایت محمد بن اسحاق در ازای درخواست قرض ربوی از جانب زنی به نام سلسبیل، اقدام به قرض و بیع محاباتی نمود ‌و امام کاظم علیه السلام حکم به جواز آن داده‌ا‌ند. این روایت اگرچه مربوط به خصوص قرض است نه إمهال تا عین ربا تلقی شود، اما ظهور در قرض مشروط به بیع محاباتی دارد که عموم فقهاء آن را حرام می‌دانند و از این رو برخی آن را حمل به بیع محاباتی مشروط به قرض کرده‌اند تا با تجویز آن از سوی معصوم سازگار باشد. عده‌ای هم معتقدند که اگرچه مشخص نیست که مقصود سائل، قرض مشروط به بیع محاباتی بوده است یا بیع محاباتی مشروط به قرض، اما براساس اطلاق کلام امام و ترک استفسار از ناحیه‌ی ایشان، حداقل بیع محاباتی مشروط به قرض جایز خواهد بود. اللهم الا أن یقال که بنابر نقل مرحوم کلینی، امام علیه السلام جواز این عملیات و توافق را منوط به تفکیک و تجزیه دو قرارداد و قطع رابطه بین قرض و بیع نموده‌اند و بر این اساس مشروط شدن هریک از این قرض و بیع محاباتی به دیگری حرام می‌باشد.

 

دلیل پنجم - وعنه ، عن علي بن الحكم ، عن عبد الملك بن عتبة قال : سألته عن الرجل يريد أن اعينه المال أو يكون لي عليه مال قبل ذلك ، فيطلب مني مالا أزيده على مالي الذي لي عليه ، أيستقيم أن أزيده مالا وأبيعه لؤلؤة تسوى مأئة درهم بألف درهم فأقول : أبيعك هذه اللؤلؤة بألف درهم على أن اؤخرك بثمنها وبما لي عليك كذا وكذا شهرا؟ قال : لا بأس.[3]

تحقیق پیرامون این روایت به شرح ذیل است:

جهت سندی — این روایت براساس قاعده اصالة الوثاقة قابل اعتماد است اما برخی به جهت عبدالملک بن عتبة آن را ضعیف دانسته‌اند زیرا عبدالملک بن عتبة مشترک بین عبدالملک بن عتبة الصیرفی النخعی[4] و عبدالملک بن عتبة الهاشمی[5] است که راوی اول صاحب کتاب و موثق است اما راوی دوم توثیق ندارد. مرحوم آیت الله خوئی معتقدند از آنجا که نسبت کتاب دار بودن مرحوم شیخ طوسی به هاشمی سهو است و بنابر نظر مرحوم نجاشی، نخعی صاحب کتاب و جلالت قدر بوده، هرگاه از عبدالملک بن عتبة به صورت مطلق نقل روایت شود، انصراف به صاحب کتاب دارد، که نخعی است و به جهت ثقه بودن او و صحیح بودن إسناد مرحوم صدوق به ایشان، این روایت صحیحه است[6] .

 


[2] علی بن حدید از راویان برجسته اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری است که در کتب رجال از اصحاب امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام شمرده شده است. وی کتابی تألیف نموده و در کتب اربعه حدود دویست روایت از ایشان نقل شده‌ که در مواردی نیز صاحبان کتب اربعه بر اساس آن فتوا داده‌اند. شیخ طوسی در سه مورد از تهذیب الاحکام و الاستبصار حکم به تضعیف او داده است. همین امر سبب شده تا عدم وثاقت علی بن حدید، نظر مشهور علمای متأخر گردد. البته، در میان علمای متأخر افرادی چون محدث نوری و به تبع او، آیت الله حکیم به اعتبار حدیثی او حکم داده‌اند و مرحوم آیت الله خوئی از باب وجود او در أسناد کتاب کامل الزیارات و تفسیر قمی بر او اعتماد نموده‌اند.حضرت آیت الله شبیری زنجانی نیز می‌فرمایند که اگرچه مرحوم شيخ طوسي در چند جای کتاب تهذيب و استبصار او را تضعيف کرده و مي‌گويد: مضعف جدّاً يا ضعيف جدّاً يا...، اما به نظر مي‌رسد مرحوم شيخ بر اين عقيده باقي نمانده است. شايد قدحي كه علي بن حديد درباره يونس بن عبد الرحمن و هشام بن حكم داشته، منشأ تضعيف اوليه مرحوم شيخ بوده، اما در فهرست كه كتاب بعدی ايشان است و در آن به تضعيف و توثيق اشخاص عنايت داشته، علي بن حديد را تضعيف نكرده و از اين نظر برگشته است. مرحوم نجاشي هم كه ملتزم به ذکر تضعيف و توثيق اشخاص است، در اينجا تضعيفي ندارد، و از طرفي ديگر، علي بن فضال كه در نهايت وثاقت بوده، كتاب او را نقل كرده، و در اكثر روايات او كه شايد به دويست روايت برسد، احمد بن محمد بن عيسي با تعبير احمد بن محمد يا احمد بن محمد بن عيسي يا ابو جعفر از علي بن حديد روايت مي‌کند، احمد بن محمد بن عيسي در حديث قوي بوده و چنين شخصي از كسي كه مضعف جداً است، به اين اندازه روايت نمي‌كند، پيداست كه احمد بن محمد بن عيسي كه بلا واسطه با او معاشرت داشته، اعتقاد به ضعف او نداشته و حسين بن سعيد كه از اجلاء است و محمد بن عبد الجبار كه از ثقات مهم است، از علي بن حديد روايات متعدد دارند، و او را شيخ خود قرار داده‌اند، ظاهراً مرحوم شيخ به آن دليل اول تضعيف كرده بوده و بعد برگشته است که احمد بن محمد بن عيسي نيز از زمره كساني بوده كه درباره يونس بن عبد الرحمن و هشام بن حكم قدح داشته و بعد برگشته، منشأ تضعيف يونس و هشام از سوي ايشان بعضي از روايات و بعضي از آراء آنها بوده که مورد پسند و موافق سليقه امثال ابن عيسي و علي بن حديد نبوده لذا يونس و هشام را قدح مي‌كردند و بعد متوجه اشتباه خود شده‌اند و از تضعيف يونس و هشام برگشته‌اند، اعتماد مشايخ به علي بن حديد و اكثار روايت از او، مخصوصاً احمد بن محمد بن عيسي، علامت اعتماد به او و وثاقت او است و ظاهراً مرحوم شيخ نيز از اين تضعيف برگشته است.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص55، أبواب أبواب احكام العقود، باب9، ح5، ط آل البيت.. عبد الملك بن عتبه گويد: از حضرتش پرسيدم: قصد دارم با مردى به‌طور عينه (فروش گران‌تر با مهلت بيشتر) معامله كنم، و اين در حالى است كه من از او پولى طلب داشته‌ام. وى از من مى‌خواهد بيشتر به او قرض بدهم و بر طلب خود بيفزايم. آيا مى‌توانم بازهم به او قرض بدهم، و در مقابل، مرواريدى را كه يكصد درهم مى‌ارزد، به قيمت هزار درهم بفروشم و بگويم: اين مرواريد را به بهاى هزار درهم به تو مى‌فروشم تا فلان ماه كه بهاى آن، و نيز قرض پيشين مرا بپردازى‌؟ فرمود: اشكالى ندارد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo