درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1402/03/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب القرض/احکام قرض /شرط تحویل در بلد دیگر
عدهای از فقهاء برای رسیدن به همین مقصود (قرض ربوی) راهحل دیگری را ارائه کردهاند و آن خرید و فروش پول است، یعنی قرض دهنده مال القرض نقد را به مبلغ بیشتری از همان جنس به صورت نسیه بفروشد. صحت چنین معاملهای متوقف بر چند شرط است:
1. پولهای رایج براساس پشتیبانهای که از طلا یا نقره دارند، مکیل و موزون محسوب نشوند، و الا مبتلی به ربای معاملی خواهند بود.
2. پولهای رایج اگرچه معدود بشمار میآیند اما ربای معاملی اختصاص به مکیل و موزون داشته باشد، و الا در عین معدود بودن باز هم مبتلی به ربای معاملی خواهند بود (کما یدعی السید السیستانی).
3. خرید و فروش پول همجنس صحیح دانسته شود، و الا به جهت عدم تفکیک ثمن از مثمن، چنین معاملهای باطل خواهد بود (کما یدعی السید الخوئی).
4. حیلهی ربوی به صورت مطلق ممنوع نباشد و الا از آنجا که این خرید و فروش، صوری و در حقیقت حیلهی رباست، این معامله باطل خواهد بود.
مرحوم آیت الله خوئی معتقدند که خرید فروش پول همجنس به صورت نسیه صحیح نیست زیرا قوام بیع بر دوئیت ثمن و مثمن و تغایر آن دو است (و الا حقیقتا مبادلهای صورت نمیگیرد)، درحالی که در این مسأله، ثمن عین مثمن است و عین کلی (ثمن) قابل تطبیق بر همان عین شخصی (مثمن) میباشد.
حضرت آیت الله سیستانی هم اگرچه خرید و فروش پول همجنس را باطل میدانند اما اشکال مرحوم آیت الله خوئی را نیز وارد نمیدانند. ایشان معتقدند که صرف تغایر اعتباری در ثمن و مثمن برای صحت بیع کافی است و در فرض مسأله عین شخصی با عین کلی تغایر اعتباری دارد (مانند فروش این ده کیلو گندم به ده کیلو گندم کلی ماه آینده). ایشان وجه بطلان این معامله را حرمت ربای معاوضی حتی در معدودات میدانند و از آنجا که پولهای رایج از اموال معدود است، زیادة در بیع، مفسد عقد خواهد بود. ایشان در برابر محذور ممنوعیت حیلهی ربوی نیز میفرمایند که اگر بین عقد القرض و عقد البیع تفاوت ماهوی وجود داشته باشد، صرف اشتراک قرض و این بیع در نتیجه یا قرض خواندن بیع مذکور، مانع از صحت آن نبوده و چنین بیعی حیله نخواهد بود. ایشان معتقدند که حقیقت بیع، مبادلهی یک مال با مال دیگر و حقیقت قرض، تملیک به عوض و ضمان است و بین این دو عقد تفاوت ماهوی وجود دارد (عرف إعطای مبلغی پول و دریافت همان مبلغ در ماه آینده را اساسا مبادله نمیداند). [1]
مختار در مسأله
به نظر میرسد ارتکاز عقلاء چنین بیعی را همان قرض دانسته و عرف تحقق مبادله در چنین فرضی را تصدیق نمیکند و این میزان از تغایر در دو طرف عقد را مصحّح صدق بیع نمیداند (حتی در فرض فروش این ده کیلو گندم به ده کیلو گندم کلی ماه آینده این گونه است). بنابراین فروش پول به همان جنس یک حیلهی ربوی بوده و براساس ممنوع بودن حیله در ربا، حرام خواهد بود، لکن اگر این دو پول همجنس نباشند (مانند تومان به دلار)، مانعی از صحت آن وجود نخواهد داشت.
حکم شانزدهم : شرط تحویل دادن مال مقترض در شهری دیگر
براساس نصوص شرعی، شکی نیست که اصل اشتراط تحویل مال القرض در شهری دیگر جایز است و بر فرض قبول اطلاق صحیحهی محمد بن قیس (من أقرض رجلا ورقا فلا يشترط إلا مثلها)، خصوص این شرط تخصیص خورده است، لکن نسبت به کیفیت چنین شرطی در جواز، اختلاف نظر وجود دارد.
برخی از فقهاء (مانند حضرت آیت الله سیستانی) معتقدند که اگر تحویل دادن مالی کمتر از مال القرض در شهر دیگر شرط شود، قرض و شرط صحیح است اما تحویل دادن مال بیشتری در شهر دیگر، ظهور در مبادله دارد (نه قرض) و از این رو اگر مال مکیل و موزون باشد، مبتلا به ربای معاوضی خواهد بود و اگر از معدودات باشد، جواز یا حرمت با دو نظریه مواجه میباشد.
برای روشن شدن حقیقت مطلب، باید نخست به روایات مربوطه اشاره شود:
روایت اول : محمد بن يعقوب ، عن أبي علي الاشعري ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن علي بن النعمان ، عن يعقوب بن شعيب ، عن أبي عبدالله عليه السلام قال : قلت : يسلف الرجل الورق على أن ينقدها اياه بأرض اخرى ويشترط عليه ذلك ، قال : لا بأس.[2]
این روایت صحیحه، اصل اشتراط تحویل در شهر دیگر را تجویز میکند و نفس چنین شرطی را موجب ربوی شدن قرض نمیداند، اما نسبت به اینکه آیا اگر چنین شرطی حتی در فرضی که این نقل و انتقال ارزش مالی داشته باشد و منفعت محسوب شود، صحیح است یا خیر، اطلاق ندارد.
روایت دوم : وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمّد ، عن علي بن النعمان ، عن أبي الصباح ، عن أبي عبدالله عليه السلام في الرجل يبعث بمال إلى أرض ، فقال للذي يريد أن يبعث به : أقرضنيه وأنا اُوفيك إذا قدمت الارض قال : لا بأس.[3]