درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1402/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الوديعة/حقیقة الوديعة /منظر روائی
• وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: أَهْلُ اَلْأَرْضِ بِخَيْرٍ مَا يَخَافُونَ وَ أَدَّوُا اَلْأَمَانَةَ وَ عَمِلُوا بِالْحَقِّ.[1]
در این روایت معتبرة (موسی بن بکر واسطی، واقفی و ممدوح است و توثیق صریح ندارد اما براساس اصالة الوثاقة، قابل اعتماد میباشد)، خیر و سعادت اهل زمین در گرو امانتداری شمرده شده است که براساس مفهوم مخالف آن، خیانت در امانت مصداق شرّ خواهد بود و شرّ بودن آن علی القاعده دلالت بر حرمت آن خواهد داشت. بنابراین این روایت علاوه بر اصل مشروعیت قبول امانت، دلالت بر وجوب اداء آن نیز میکند.
• مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُصْعَبٍ اَلْهَمْدَانِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: ثَلاَثٌ لاَ عُذْرَ لِأَحَدٍ فِيهَا أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ إِلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ وَ اَلْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ وَ بِرُّ اَلْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ.[2]
در این روایت معتبرة (حسین بن مصعب همدانی اگرچه مهمل است، اما براساس اصالة الوثاقة یا مشایخ ابن أبیعمیر قابل اعتماد میباشد)، امام صادق علیه السلام میفرمایند که عذر هیچ کسی در سه امر پذیرفته نیست و کسی مجوز تخلف و عدم رعایت ندارد. آن سه امر عبارت است از اداء امانت و وفاء به عهد و احسان به والدین. بدیهی است که عنوان لاعذر نه تنها دلالت بر وجوب اداء امانت دارد، بلکه بیانگر اهمیت و جایگاه ویژهی آن نیز میباشد و شخص امانت دهنده دخالتی در حکم امانتداری ندارد. همچنین عنوان فاجر اگرچه ظهور در مسلمان فاسق دارد (نه کافر)، لکن به حسب تصریح امام علیه السلام، صرف مشکوک بودن اموال فاسق و احتمال عدم ملکیت او نسبت به برخی از اموالش و کسب از حرام، سبب عدم احترام اموال او یا مجوز عدم ردّ امانتش نخواهد بود (این روایت نسبت به فرضی که کشف شود مال فاسقی که به امانت سپرده، ملک غیر است، ساکت میباشد).
شایان ذکر است با اینکه عموم فقهاء وفاء به وعده را واجب نمیدانند اما بین وعدهی ابتدایی و تعهد طرفینی، تفاوت قائل بوده و بنابر این چنین روایاتی، معتقد به وجوب وفاء تعهد و قراداد هستند.
• وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَكُمْ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ عَلِيٍّ اِئْتَمَنَنِي عَلَى أَمَانَةٍ لَأَدَّيْتُهَا إِلَيْهِ. [3]
در این روایت ضعیفة (اگرچه عمر بن یزید ابی حفص مشترک بین دو شخص موثق و مهمل است و براساس اصالة الوثاقة، قابل اعتماد میباشد اما اسماعیل بن مرار مجهول است)، امام صادق علیه السلام توصیه به رعایت تقوا و امانتداری مینمایند و میفرمایند که هرآنکس که به انسان اعتماد کند و او را امین بشمارد، باید به اعتمادش احترام گذاشت و امانتش را برگرداند حتی اگر آن شخص، ناصبی (قاتل امیرالمؤمنین) باشد.
این روایت علاوه بر اصل مشروعیت و وجوب ردّ امانت بر چند نکتهی دیگر نیز دلالت دارد: اولا گویا صرف اعتماد کردن ودیعة گذار برای تحقق ودیعة و امانت کافیست (أَنَّ قَاتِلَ عَلِيٍّ اِئْتَمَنَنِي عَلَى أَمَانَةٍ لَأَدَّيْتُهَا إِلَيْهِ) و قبول امانتپذیر دخالتی در مسأله ندارد[4] . ثانیا اداء امانت ناظر بر خصوص برگرداندن امانت است (عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى) و شامل حفاظت از امانت نمیشود. ثالثا لزوم ردّ امانت مختص با امانتگذار خاصی نبوده و در قبال هر امانتگذاری چنین مسئولیتی وجود خواهد داشت (فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ عَلِيٍّ).
• وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ اِبْنِ أَخِي أَبِي شِبْلٍ عَنْ أَبِي شِبْلٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُوعَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِبْتِدَاءً مِنْهُ: أَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا اَلنَّاسُ إِلَى أَنْ قَالَ[5] [6] : فَاتَّقُوا اَللَّهَ فَإِنَّكُمْ فِي هُدْنَةٍ وَ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ فَإِذَا تَمَيَّزَ اَلنَّاسُ ذَهَبَ كُلُّ قَوْمٍ بِهَوَاهُمْ وَ ذَهَبْتُمْ بِالْحَقِّ مَا أَطَعْتُمُونَا إِلَى أَنْ قَالَ: فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ إِلَى اَلْأَسْوَدِ وَ اَلْأَبْيَضِ وَ إِنْ كَانَ حَرُورِيّاً وَ إِنْ كَانَ شَامِيّاً.[7]
در این روایت ضعیفة (اگرچه ابن فضال موثق است اما ابراهیم بن اخی ابن شبل مجهول است)، امام صادق علیه السلام عصر خویش را دوران صلح و سازش و تقیه برمیشمارند و میفرمایند که به اقتضای این روزگار باید با آحاد جامعه مدارات و مماشات داشت و امانت همگان را ردّ نمود، حتی اگر امانتگذار از خوارج یا اهل شام باشد، زیرا ظهور حال هر امانتگذاری آن است که مالک آن مال میباشد.
به نظر میرسد امثال این روایت میتواند تعیین کنندهی راهبرد جامعه اسلامی در زمان سازش با سایر ملتها یا ادیان دیگر و کیفیت تعامل با آنها باشد و اقتضاء دارد که در چنین شرایطی ممکن است برخی از حقائق دین و احکام شرعی معلّق بماند تا فرصت مناسب برای اجرای آن فراهم شود، همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به حسب ادوار و شرایط مختلف، عکسالعملهای مختلفی داشتند و به دستور الهی تا جای پایشان محکم نشده بود و اقتدار لازم را پیدا نکرده بودند، موظف به برخی اقدامات نبودند[8] .
لازم به ذکر است که این روایت نمیتواند دلیل بر نسبی بودن اخلاق را اثباتی کند زیرا امانتداری در هر شرایطی نیکو است و خیانت در امانت نسبت به هر مالکی مذموم میباشد، اما احتمال دارد که اساسا برخی از افراد مالک اموالی که به امانت گذاردهاند، نباشند و از طریق حرام و حقّ الناس اقدام به جمعآوری نموده باشند که طبیعتا در مثل این موارد، ردّ امانت به امامتگذار نه تنها حُسنی ندارد بلکه مصداق خیانت نیز خواهد بود (مانند برگردان مال مسروقه به سارقی که آن را به امانت سپرده است).
• وَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقُرَشِيِّ فِي حَدِيثٍ: أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِأَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلنَّاصِبُ يَحِلُّ لِي اِغْتِيَالُهُ، قَالَ: أَدِّ اَلْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَكَ وَ أَرَادَ مِنْكَ اَلنَّصِيحَةَ وَ لَوْ إِلَى قَاتِلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ.[9]
در این روایت ضعیفة (اسماعیل بن عبدالله قرشی مجهول است)، امام صادق علیه السلام به چنگ آوردن مال ناصبی با فریب و نیرنگ را ممنوع دانسته و میفرمایند که امانت هرکسی که به انسان اعتماد کرده، برگرداند و خیرخواه هرکسی بود که از انسان تقاضای موعظه و نصیحت کرده است، حتی اگر این شخص قاتل امام حسین علیه السلام باشد. شایان ذکر است که امین شمردن انسان و اعتماد به او اختصاص به حوزهی اموال یا نصیحت نداشته و در رازداری یا تشخیص بیماری یا معالجه و... هم جاری میباشد.