درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1402/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الوديعة/حقیقة الوديعة /منظر روائی
• وَ فِي عُيُونِ اَلْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَنْ كَانَ مُسْلِماً فَلاَ يَمْكُرْ وَ لاَ يَخْدَعْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ: إِنَّ اَلْمَكْرَ وَ اَلْخَدِيعَةَ فِي اَلنَّارِ ثُمَّ قَالَ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً وَ لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ مُؤْمِناً. [1]
در این روایت ضعیفة (حسین بن خالد، مجهول و علی بن معبد و محمد بن علی ماجیلویه نیز مهمل هستند، لکن برخی از فقهاء از دو طریق بدنبال توثیق ماجیلویه بودهاند: اول اینکه او از مشایخ بدون واسطهی مرحوم شیخ صدوق است و ایشان برای همهی مشایخ خود رضوان الهی را مسئلت نموده که این ترضّی نشانهی موثق دانستن آنهاست[2] . دوم اینکه مرحوم علامه در انتهای کتاب خلاصة، سند خود به شیخ صدوق را توثیق نموده که در سلسلهی سند آن، ماجیلویه هم وجود دارد، اما به جهت حدسی بودن توثیقات متأخرین و همچنین اعتقاد علامه به اصالة العدالة[3] ، عموما به توثیق ایشان توجه نمیشود. علاوه بر اینکه از منظر حضرت آیت الله سیستانی نیز بین توثیق راوی و بین توثیق سند از سوی علامه تفاوت وجود دارد و صرف توثیق یک سند، به معنای وثاقت تک تک روات موجود در آن سند نیست [4] )، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله مسلمان را از هرگونه مکر و خدعة به دور دانسته و فرمودهاند که براساس کلام جبرئیل، مکر و خدعة در آتش جهنم است و هرکس که بر سر مسلمانی کلاه بگذارد یا بر مؤمنی خیانت کند، از ما نیست.
این روایت علاوه بر اینکه دلالت دارد خیانت سبب خروج از اسلام و ملت اسلامی میشود، متضمن چند نکته است:
- به حسب ظاهر این روایت، خدعة و مکر و خیانت سه رفتار مستقل میباشد، لکن این حدیث در مقام تفسیر و تحلیل آن اوصاف برنیامده است.
- پیامبر صلی الله علیه و آله گاهی برای تأکید مطلب یا اقناع افکار عمومی کلام خود را مستدل به کلام جبرئیل میکردهاند.
- تکلم جبرئیل با رسول الله صلی الله علیه و آله منحصر به وحی قرآن نبوده است، بلکه علاوه بر قرآن، مضامین دیگری هم بر حضرت نازل میشده است.
- در این روایت بین مسلمان و مؤمن تفکیک گردیده، اما بعید است که این روایت در مقام تفصیل آن دو باشد.
- براساس این روایت خصوص خیانت به مؤمن حرام است نه مطلق خیانت نمودن به هر انسانی.
- ممکن است ادعا شود که تعبیر در جهنم بودن جنس خدعة و مکر، علاوه بر اینکه دلالت بر حرمت مطلق خدعة و مکر دارد، آبی از تخصیص نیز میباشد.
• وَ فِي اَلْخِصَالِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْحُصَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ اَلْقَاسِمِ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: أَرْبَعَةٌ لاَ تَدْخُلُ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ بَيْتاً إِلاَّ خَرِبَ وَ لَمْ يُعْمَرْ بِالْبَرَكَةِ اَلْخِيَانَةُ وَ اَلسَّرِقَةُ وَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَلزِّنَا.[5]
در این روایت مرفوعة و ضعیفة [6] (حسین بن حصین، مجهول و احمد بن حسین بن سعید اهوازی، ضعیف است)، آمده است که چهار چیز موجب ویرانی خانواده میشود و ویرانگری آن با هیچ چیزی قابل اصلاح و عمران نیست. آن چهار امر عبارت هست از خیانت و سرقت و شرب خمر و زنا. باتوجه به مخرب خواندن خیانت آن هم به گونهای که غیر قابل ترمیم است، بدست میآید که مطلق خیانت حرام میباشد که یکی از مصادیق روشن آن، خیانت در امانت است. همچنین براساس این روایت، آثار سوء گناه صرفا دامن گناهکار را نمیگیرد بلکه در سرنوشت جمعی هم تأثیرگذار بوده و آثار اجتماعی نیز خواهد داشت حتی اگر به صورت مخفیانه واقع شود (مانند کسب درآمد از خیانت و سرقت یا مرتکب خیانت و سرقت شدن و یا اقدام به شرب خمر و زنا که سبب ازبین رفتن کیان خانواده میشود).
• وَ بِسَنَدٍ تَقَدَّمَ فِي عِيَادَةِ اَلْمَرِيضِ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: وَ مَنْ خَانَ أَمَانَةً فِي اَلدُّنْيَا وَ لَمْ يَرُدَّهَا عَلَى أَهْلِهَا مَاتَ عَلَى غَيْرِ دِينِ اَلْإِسْلاَمِ ، وَ لَقِيَ اَللَّهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ فَيُؤْمَرُ بِهِ إِلَى اَلنَّارِ فَيُهْوَى بِهِ فِي شَفِيرِ جَهَنَّمَ أَبَدَ اَلْآبِدِينَ وَ مَنِ اِشْتَرَى خِيَانَةً وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهَا خِيَانَةٌ فَهُوَ كَمَنْ خَانَهَا فِي عَارِهَا وَ إِثْمِهَا وَ مَنِ اِشْتَرَى سَرِقَةً وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهَا سَرِقَةٌ فَهُوَ كَمَنْ سَرَقَهَا فِي عَارِهَا وَ إِثْمِهَا. [7]
در این روایت ضعیفة (سند سابق این روایت حاوی روات مجهول فراوان است)، خیانت در امانت (به نظر میرسد خیانت در امانت، منحصر به دنیا بوده و قید فی الدنیا تأکیدی است) و عدم ردّ آن سبب خروج از اسلام قلمداد شده که گویای حرمت غلاظ و شداد آن میباشد، لکن معلوم نیست که خیانت در امانت همان عدم ردّ امانت است (در صورتی که عطف آن دو تفسیری باشد) و یا اعم از عدم ردّ و عدم مراقبت از امانت (در صورتی که عطف آن دو تفسیری نباشد). به نظر میرسد برای بیان حرمت هیچ گناهی تعابیری سختتر و شدیدتر از این روایت وجود نداشته باشد. لازم به ذکر است که براساس ذیل این روایت، خیانت غیر سرقت خواهد بود (سرقت، ربایش مال پنهان است اما خیانت، تملک مال عیان) و خرید مالی که از راه خیانت یا سرقت بدست آمده با علم بدان، صرفا به لحاظ ننگ و عار و گناه همانند خیانت و سرقت است نه در کیفیت حدّ شرعی و مقدار آن.
• عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلْأَمَانَةُ تَجْلِبُ اَلْغِنَى وَ اَلْخِيَانَةُ تَجْلِبُ اَلْفَقْرَ.[8]
مضمون این روایت معتبرة (اگرچه حسین بن علوان، عامی است اما تضعیف تصریح ندارد و به نظر میرسد که باتوجه به توثیق آن از سوی متأخرینی مانند ابن داوود و علامه، زمینه برای جریان اصالة الوثاقة نسبت به او وجود داشته باشد) در ضمن روایات سابق بررسی شد.