< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1402/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الوديعة/حقیقة الوديعة /منظر روائی

 

     وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ إِبْرَاهِيمَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ لَهُ أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اِئْتَمَنَ غَيْرَ مُؤْمِنٍ فَلاَ حُجَّةَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]

در این روایت مرفوعة و ضعیفة (زکریا بن ابراهیم، مجهول است)، آمده است که هرکس غیر مؤمن را امین بشمارد، حجتی برای احتجاج در پیشگاه خداوند نخواهد داشت. حجت ‌داشتن ودیعة گذار به معنای همان مأجور بودن او و خلف داشتن خسارت‌هایی احتمالی و ضامن بودن خداوند است و مفهوم مخالف این روایت دلالت دارد که اگر شخصی مطابق با آموزه‌های دینی و آیین‌نامه‌های رفتاری عمل کند، می‌تواند در برابر پروردگار متعال احتجاج کند و مطالبه‌گری نماید. البته نسبت به اینکه مقصود از مؤمن چیست، چهار احتمال وجود دارد:

۱- باتوجه به اینکه این روایت از کتاب کافی نقل شده و در نقل مرحوم کلینی کلمه‌ی مؤتمن آمده است، مؤمن در اینجا به‌ معنای همان امین است.

۲- مؤمن به معنای مسلمان عادل و ملتزم به دستورات الهی و در برابر فاسق است، و در آیه ۱۴ سوره حجرات[2] نیز ایمان به همین معنا بکار رفته است.

۳- مؤمن به معنای شیعه دوازده امامی و در برابر غیرامامی است، و در روایات متعددی ایمان به معنای ولایت تفسیر شده است.

۴- مؤمن به معنای مسلمان و در برابر کافر است، و براساس آیه ۷۵ سوره آل‌عمران[3] ، برخی از کفار کتابی (مانند یهودیان) در عین اینکه امانت‌دار هستند اما معتقدند که مال مسلمانان احترام ندارد و لذا طبیعتا سپردن مال به آن‌ها موجب تضییع مال خواهد شد.

     وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ عَرَفَ مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِ اَللَّهِ كَذِباً إِذَا حَدَّثَ وَ خُلْفاً إِذَا وَعَدَ وَ خِيَانَةً إِذَا اُؤْتُمِنَ ثُمَّ اِئْتَمَنَهُ عَلَى أَمَانَةٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ أَنْ يَبْتَلِيَهُ فِيهَا ثُمَّ لاَ يُخْلِفَ عَلَيْهِ وَ لاَ يَأْجُرَهُ.[4]

بنابر این روایت ضعیفة (أبی‌جمیلة همان مفضّل بن صالح است که نجاشی و ابن غضائری او را تضعیف نموده‌اند[5] )، اگر کسی در عین اینکه از دیگری دروغ شنیده و خیانت در امانت و خلف وعده دیده، اما با این حال به او اعتماد کند و مال خود را به او بسپارد، خدای متعال حقّ دارد که او را در این ودیعة گذاری گرفتار نماید و خسارت مالی او را جبران نکند و اجر و پاداشی به او ندهد. باتوجه به تعبیر كَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ و جواز عقوبت نمودن چنین شخصی از سوی خداوند، این روایت ظهور در حرمت سپردن امانت به غیر امین دارد و این چنین موردی شاید مصداق اضاعة مال هم باشد.

     وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا أُبَالِي اِئْتَمَنْتُ خَائِناً أَوْ مُضَيِّعاً.[6]

براساس این روایت مرسلة ( بعض اصحابنا سبب ارسال و سهل بن زیاد محل اختلاف است، لکن علی بن أسباط در عین اینکه فطحی دانسته شده اما توثیق دارد، و عمرو بن أبی‌مقدام نیز از آنجا که هم تضعیف ابن غضائری را دارد و هم توثیق او را، مهمل محسوب می‌شود و براساس اصالة الوثاقة قابل اعتماد خواهد بود[7] و روایتی ضعیفی که در مدح او وجود دارد، مؤید آن است[8] )، امام صادق علیه السلام بین سپردن مال به خائن و سپردن مال به انسان بی‌مهارت و بی‌درایت تفاوتی نمی‌گذاشتند و علی القاعده هردو را مرجوح و مذموم می‌دانستند، و طبیعتا اگر عرفا این چنین امانت گذاشتنی‌ای مصداق اضاعه‌ی مال باشد، حرام هم خواهد بود.

     وَ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ اَلْقِيلَ وَ اَلْقَالَ وَ إِضَاعَةَ اَلْمَالِ وَ كَثْرَةَ اَلسُّؤَالِ.[9]

در این روایت ضعیفة (معلی بن محمد غیر قابل اعتماد است زیرا ابن غضائری احادیث او را یُعرف و یُنکر برشمرده و مرحوم نجاشی نیز در عین اینکه کتب او را قریب به صواب و حقیقت دانسته، اما او را مضطرب الحدیث خوانده است[10] که این چنین تعبیری از سوی رجالی حتما دلالت بر منقصت و تضعیف راوی خواهد داشت[11] )، آمده است که چند چیز نزد خداوند مبغوض است و بغض الهی ظهور در حرمت آن امور دارد:

اول : قیل و قال و جدال و جرّ و بحث که عموما به دلخوری و گاهی کینه‌توزی و عداوت منجر می‌شود.

دوم : ضایع نمودن اموال که یکی از مصادیقش سپردن امانت به انسان غیرقابل اعتماد یا سفیه و یا خائن است.

سوم : کثرت سؤال که نسبت به مقصود از آن، دو احتمال وجود دارد:

- زیاد پرسیدن، که به حسب مضامین آیات[12] و روایات، کثرت سؤال و تفحص در شبهات موضوعیه مطلقا و همچنین زیاد کنکاش نمودن در مورد شبهات حکمیه در خصوص عصر حضور ائمه علیهم السلام، مذموم و مکروه می‌باشد.

- زیاد درخواست نمودن، که اگر موجب بی‌آبرویی شکسته شدن حرمت انسان و تنقیص شئون مؤمن شود، جائز نخواهد بود.


[2] {قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ} حجرات ۱۴.
[3] {وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ} آل‌عمران ۷۵.
[5] مفضل بن صالح ابوجملیه که دارای القابی چون «اسدی»، «النحاس» و «نخاس» می‌باشد، از راویان پرحدیث است به طوری که در طریق بیش از چهارصد حدیث کتب اربعه، قرار گرفته است. او از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده و به شهادت شیخ طوسی در زمان امام رضا علیه السلام از دنیا رفته است. هیچ یک از ارباب رجال در مورد وثاقت یا عدم وثاقت ابوجملیه مطلبی بیان نکرده‌اند. تنها ابن غضائری او را ضعیف و کذاب می‌داند و می‌نویسد: المفضل بن صالح أبوجميلة الأسدي مولاهم النخاس؛ ضعيف كذاب يضع الحديث. حدثنا أحمد بن عبد الواحد قال: حدثنا علي بن محمد بن الزبير قال حدثنا علي بن الحسن بن فضال قال: (سمعت معاوية بن حكيم يقول:) سمعت أبا جميلة يقول: أنا وضعت رسالة معاوية إلى محمد بن أبي بكر.برخی به دلیل شهادت ابن غضائری و اعتراف ابی‌جمیله به وضع حدیث، وی را ضعیف و روایاتش را غیرقابل استناد می‌دانند اما به نظر حضرت آیت الله شبیری زنجانی این تضعیفات مخدوش بوده و روایات ابوجمیله معتبر است زیرا:اولا كتابش را حسن بن علي بن فضال نقل‌كرده كه خود از اجلاء ثقات و اصحاب اجماع است.ثانیا فقها طبقه سوّم كه همگي از نظر علمي و وثاقت در درجه اول قرار دارند، از او اخذ حديث كرده‌اند.ثالثا افرادي مثل ابن ابي‌عمير و صفوان که به تصریح مرحوم شيخ «لايروون و لايرسلون الا عن ثقه» از او روايت دارند.رابعا يونس بن عبدالرحمن که از فقها معروف و جزء اصحاب اجماع است، از او اكثار روايت دارد.خامسا حسن بن محبوب، عبدالله بن مغيره، عثمان بن عيسي كه از اصحاب اجماع هستند از او حديث اخذ كرده‌اند.سادسا علي‌بن‌حكم و جعفر بن بشير كه دربارة او گفته‌اند «روى عن الثقات و رووا عنه‌»، از او حديث نقل‌مي‌كنند.سابعا در ميان بزرگان، بعضي مثل بزنطي روايات فراواني از او نقل‌كرده‌، چنان‌چه شيخ صدوق در مشيخة فقيه راوي كتاب مفضل بن صالح أبي‌جميله را بزنطي قرار داده است.بدیهی است که اين كثرت روايت، شاهد بر اعتماد آنان به أبي‌جميله است و بیانگر آن است که عبارت «كذابٌ يضع الحديث» كه در اين رساله منسوب به مرحوم ابن‌غضائري هست، مورد قبول اجلّاء مذكور نبوده و الا از او أخذ حديث نمي‌كردند.برگرفته از خارج فقه حضرت آیت الله شبیری زنجانی، تهیه و تنظیم از مرکز فقهی امام محمد باقرعلیه السلام (گروه رجال آقای حسین تاجیک).
[10] سابق عرض کردیم که درباره معلی بن محمد، نجاشی دارد: «معلی بن محمد البصری أبو الحسن مضطرب الحدیث و المذهب، و کتبه قریبة (یعنی قریبة الی الصواب)». آن اضطراب حدیث به احتمال قوی همان تعبیر ابن غضائری است که نجاشی از او اخذ کرده است، چون نجاشی در خیلی از موارد مطالبی را که از ابن غضائری منقول است (یعنی در همین کتاب ابن غضائری هست) در کتابش قریب به آن را دارد، چون نجاشی از او استفاده کرده است. حالا این کتاب ابن غضائری مال خود او بوده یا نه؟ به هر حال نجاشی در خیلی از موارد مطالبش متأثر از مطالب این کتاب می‌باشد. در کتاب ابن غضائری تعبیر دارد: «المعلّی بن محمّد، البصریّ، أبو محمّد. یعرف حدیثه، و ینکر. و یروی عن الضعفاء و یجوز أن یخرّج شاهدا» یعنی به وثاقت او کاری ندارد، می‌گوید بعضی از روایاتش منکر است و بعضی روایاتش معروف و صحیح است. معمول و متعارف محدثین مقید بودند که روایاتی را نقل کنند که قابل عمل است و آن را صحیح می‌دانستند ولی بعضی‌ها ـ مانند برقی و پدرش ـ با اینکه خود ثقه هستند درباره آنها گفته شده: «یروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل» این افراد چنین تقیدی نداشتند که نوعاً از ثقه روایت کنند، بلکه مذاقشان اعمی بوده است، آنها جمع حدیث می‌کردند.مراد از حشویه در عبارت شیخ طوسی شاید همین‌ها باشد، حشویه آنهایی بودند که به هر روایتی عمل هم می‌کردند. یعتمد المراسیل قرینه است بر اینکه به مراسیل عمل هم می‌کردند. به هر حال، تعبیر «یعرف و ینکر» یعنی بعضی از روایاتش قابل قبول است و بعضی از آنها منکر می‌باشد، این امر درباره روایات برقی- هم که خود ثقه است- صادق می‌باشد. معنای این عبارت این نیست که بعضی از روایات را جعل کرده و اعتباری به خودش نیست. به نظر می‌رسد که این عبارت شاهد بر عدم اعتماد نسبت به خود شخص نمی‌باشد و اگر قرائن دیگری بر اعتبار و وثاقت شخص باشد، این تعابیر با آنها معارضه ندارد. معنای «کتبه قریبة» گویا این است که حالا اگر یک مقداری از روایاتش هم منکر باشد ولی معمولا مطالب کتاب‌هایش درست است. کلینی- که خودش رجالی و محدث است- یکی از مشایخ معروفش همین حسین بن محمد بن عامر است که عمده روایات او از معلی بن محمد است و او، در نقل به معلی اعتماد دارد، کلینی هم کتاب معلی را به وسیله شیخ خودش نقل می‌کند و پیداست که کلینی هم به او اعتماد دارد و او را ضعیف نمی‌داند. خلاصه به نظر می‌رسد که معلی معتمد است و نظر آقای خویی هم همین است. اگر مراد از اضطراب در مذهب اضطراب در اعتقاد اصلی هم باشد، این مطلب ضرری به صدق راوی نمی‌زند.بنابراین اگرچه در وثاقت معلی بن محمد بصری اختلاف است اما ما او را ثقه می دانیم و دلیل آن هم اکثار روایت حسین بن محمد بن عامر که ثقه واستاد کلینی است از ایشان می باشد.هم چنین احمد بن ادریس هم که از مشایخ کلینی است از او اکثار نقل دارد. علاوه بر اینکه نجاشی راجع به او گفته است کتبه قریبه که گویا ظاهرش این است قریب به صواب است.خارج فقه حضرت آیت الله شبیری زنجانی، کتاب النکاح، جلسه مورخ ۱۴ مهرماه ۱۳۸۲.
[11] شایان ذکر است مرحوم آیت الله خوئی براساس وجود معلی بن محمد در أسناد کتاب کامل الزیارات بر او اعتماد می‌کنند و معتقدند که عبارت مضطرب الحدیث و المذهب ضرری به وثاقت او ندارد، زیرا معنای اضطراب در حدیث آن است که روایات او مختلف است، به گونه‌ای که اخذ به مدلول آنها مشکل است، اما مراد از اضطراب، اضطراب در نقل و حکایت نیست پس این لفظ با وثاقت راوی منافات ندارد، و هذا نصه :هكذا أفاده مدّ ظلّه ولكنه عدل عن ذلك أخيراً وبنى على أن الرجل موثق لوقوعه في أسانيد كامل الزيارات، ولا يقدح في ذلك ما ذكره النجاشي ‌[418/ 1117] فی ترجمته من انّه مضطرب الحديث والمذهب لأن معنى الاضطراب في الحديث أن رواياته مختلفة فمنها ما لا يمكن الأخذ بمدلوله ومنها ما لا مانع من الاعتماد عليه، لا أن اضطرابه في نقله وحكايته. إذن لا ينافي الاضطراب في الحديث وثاقته ولا يعارض به توثيق ابن قولويه.موسوعة الامام الخوئی، جلد ۲، صفحة ۱۵۰.
[12] {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ} مائدة ۱۰۱.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo