درس خارج فقه استاد حمید درایتی
97/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شروط معامله/ شرط بلوغ/ دلیل روایی/ روایت عمار
مساله این بود که آیا در معاملات بلوغ شرط است؟ به روایاتی استناد شده است که در آن میان به لحاظ سندی، عمدتا روایت عمار کاربرد دارد.
عرض شد که از «جری قلم» برداشتهای گوناگونی شده است.
برداشت1:برخی بیان کردند که مراد، جری قلمِ تکلیفِ الزامی است که در صورت صحت معامله صبی، بر صبی لزوم وفاء است. حال که روایات، الزام را از وی برمیدارند، پس صحت را نیز برمیدارند. برخی از این گروه گفتند در اینجا صحت را ملتزم میشویم و لزوم وفاء را مثلا به بعد بلوغ موکول میکنیم.
برداشت2:برخی بیان کردند، متعلقِ «قلم» محذوف است و از سویی حذف متعلق نیز مفید عموم است؛ پس عدم بلوغ فقط رفع مواخذه و تکلیف الزامی را در پی ندارد؛ بلکه افاده عموم دارد؛ یعنی در دفتر وی هیچ چیز نه وضعا نه تکلیفا نه الزامی نه غیر الزامی مکتوب نمیشود. البته ممکن است از ادله خاص، مشروعیت عبادت صبی فهمیده شود (مانند مروا صبیانکم بالصلاه)؛ اما اینها میتواند مخصص احادیث رفع قلم باشد. در نتیجه عدم صحت معاملات صبی را میفهمیم. آقای خویی در چند جای فقه چنین اطلاقی را برای این فراز قائلاند.
برداشت3:برخی میگویند حذف متعلق، افاده اجمال میکند و نه عموم؛ الا اینکه آن کلام انصراف به معنای خاصی داشته باشد. مانند حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم ... که انصراف در نکاح دارد. ولی لولا این ظهورِ انصرافی، کلام مجمل است.
استدلال ایشان این است که برای فهم عموم یا اطلاق، اول باید مراد استعمالی را فهمید و سپس گفت مراد جدی همین مراد استعمالی است. اساسا در موارد حذف متعلق، ما نمیفهمیم مراد استعمالی چیست.
نقد استاد بر استدلالِ برداشت3:این استدلال ناتمام است. در موارد اطلاق، مراد استعمالی، طبیعت مهمله است و عین مراد جدی نیست. مراد استعمالی، طبیعت مطلقه نیست که اگر باشد، مجازگویی رخ میدهد؛ در حالی که حقیقت است.
ما نمیخواهیم بگوییم و نیازی هم نداریم که بگوییم مراد جدی، مطابق مراد استعمالی است تا اینکه نیاز باشد اول مراد استعمالی را کشف کنیم. موضوع له و مستعمل فیه که مربوط به اراده استعمالی است، طبیعت مهمله است؛ حال آنکه در اصاله الاطلاق، ما در پی مراد جدی هستیم. به عبارت دیگر حرف ایشان (که برای فهم عموم یا اطلاق، اول باید مراد استعمالی را فهمید) در موارد ظهور بالوضع است؛ حال اینکه اطلاقگیری، ظهور بالقرینه است. این قرینه یا خاص است یا عام و اطلاق، اخذ به قرینه عام است. پس ما از مراد استعمالی به مراد جدی نمیرسیم و اصلا نیازی به فهم مراد استعمالی نداریم پس از اینکه مراد جدی را فهمیدیم.
رسیدن از وضع و استعمال به مراد جدی، شاید مسیر غالبی باشد ولی الزامی نیست. آری، گوینده قطعا مراد استعمالی (استعمال لفظ در معنا) داشته است.
کوتاه سخن اینکه ما در موارد حذف متعلق، با جریان دادن مقدمات حکمت و بدن نیاز به مراد استعمالی، اطلاق را نتیجه میگیریم که همان مراد جدی است.