< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1400/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/اسم جنس /مختار مرحوم خويی

 

مطلق و مقيّد

در بحث پيش رو چهار فصل وجود دارد كه عبارتند از :

     تعريف مطلق و مقيّد

     الفاظ مطلق

     مقدمات حكمت و قرينه عامة

     احكام مطلق و مقيّد

 

١- تعريف مطلق و مقيّد

مطلق در لغت به معناى ارسال (مطلق العنان) و رهايى است و متضاد آن مقيد مى باشد، كه ظاهرا نزد اصوليين نيز اصطلاح جديدى نبوده و ناظر به همان معناى لغوى استعمال گرديده است، البته بايد توجه داشت كه اطلاق و تقييد يك عنوان نسبى و اضافى بوده و ممكن است يك ماهيت از يك جهت مطلق و از جهت ديگر مقيّد باشد.

 

نكته - اگرچه اكثر اصوليين از بحث تعريف اطلاق و تقييد به سادگى گذشته اند اما يك نقطه ى مبهم در شناخت ماهيت مطلق و مقيّد وجود دارد و آن عبارت است از حوزه اطلاق مى باشد كه تفصيل آن در پايان بحث خواهد آمد. اساسا سه احتمال نسبت به حوزه اطلاق وجود دارد :

     اطلاق در مستوائ مدلول وضعى

     اطلاق در مستوائ مدلول تصورى

     اطلاق در مستوائ مدلول تصديقى

 

٢- الفاظ مطلق و مقيّد

براى مطلق چند لفظ شمرده شده است و آن الفاظ عبارتند از :

 

اول - اسم جنس

يكى از الفاظى كه مطلق دانسته شده است اسم جنس است مانند جواهر و أعراض، هرچند نسبت به ماهيت آن اختلاف نظر بين اصوليين وجود دارد. بديهى است كه براى ابراز نظر نسبت به حقيقت اسم جنس، ابتدا بايد انواع ماهيت تبيين و اصطلاحات آن منقّح شود سپس ماهيت اسم جنس شناسايى و نسبت آن با كلّى طبيعى مطرح گردد.

 

بخش ١- انواع ماهيت

مرحوم آيت الله خوئى در مقام بيان اقسام ماهيات نزد فلاسفه مى فرمايند لحاظ ذهنى ماهيت ثبوتا خارج از انحاء پنجگانه نخواهد بود[1] :

     ملاحظه خصوص ذات و ذاتيات ماهيت (حتى عدم لحاظ غير ذاتيات نيز ملاحضه نشود) — اين چنين ماهيتى، ماهيت مهملة ناميده مى شود كه موضوع له اسم جنس مى باشد.

     ملاحظه اعم از ذات و ذاتيات :

         ملحوظ زائد، مقسميّت ماهيت باشد (لحاظ انسان به اعتبار انقسام آن به زن و مرد) — اين چنين ماهيتى، ماهيت لابشرط مقسمى ناميده مى شود .

         ملحوظ زائد، غير مقسميّت باشد :

                 تجرد ماهيت از هر نوع قيد و عرَضى لحاظ شود — اين چنين ماهيتى، ماهيت مجردة و بشرط لا ناميده مى شود كه نوع و جنس و فصل و عرَض از اين قبيل است.

                 تقيّد ماهيت به خصوصيت و عرَض خاص لحاظ شود — اين چنين ماهيتى، ماهيت مخلوطة و بشرط شئ ناميده مى شود. تقيّد ماهيت گاهى به امر وجودى است و گاهى به امر عدمى.

                 ارسال و اطلاق ماهيت لحاظ شود — اين چنين ماهيتى، ماهيت مطلقة و لابشرط قسمى ناميده مى شود.

 

نكته

اولا از آنجا كه لازمه ى وجود خارجى هر ماهيتى اتصاف آن به خصوصيات است، ماهيت مجردة در خارج قابل وجود نخواهد بود.

ثانيا از منظر مرحوم آيت الله خوئى بشرط لا همان ماهيت مجردة است و تعبير اصوليين از ماهيت مقيد به قيد عدمى به بشرط لا خلاف اصطلاح فلاسفه مى باشد.

ثالثا مرحوم آيت الله خوئى معتقدند ماهيت مطلقة، رفض القيود است نه جمع القيود و محذورى براى تحقق خارجى آن وجود نخواهد داشت زيرا اطلاق بمنزله كيفيت لحاظ مى باشد نه اينكه قيد لحاظ قرار گيرد.

رابعا بنابر مختار حضرت آيت الله خوئى اسم جنس براى ماهيت مهملة وضع شده است زيرا از آنجا كه اطلاق اسم جنس بر تمام مصاديق و افراد خود با هر نوع تقيّدى صحيح است و هيچ عنايتى نمى طلبد، كشف مى شود موضوع له آن ماهيت مهملة است كه بر ساير انواع لحاظ هاى ماهيت نيز صادق مى باشد[2] . به عبارت دیگر جامع بين انواع ملاحظات، ماهيت مهملة است پس لامحاله بايد موضوع له اسم جنس باشد و الا اگر موضوع له آن هريك از لحاظ هاى ديگر مى بود، استعمال ماهيت در غير آن لحاظ محتاج عناية و موجب مجازيت مى گشت.[3]

مضافا به اينكه اگر اسم جنس براى ماهيت مطلقة (لابشرط قسمى) وضع گرديده بود، دلالت آن بر شموليت منوط به تماميت مقدمات حكمت نمى گشت بلكه خود راسا دلالت بر شموليت و استيعاب مى نمود؛ بخلاف موضوع له بودن ماهيت مهملة كه دلالت آن بر خصوص اطلاق و استيعاب (ماهيت مطلقة) موقوف بر مقدمات حكمت خواهد بود. [4]

 

خامسا مرحوم آخوند معتقد است ماهيت لابشرط قسمى (ماهيت مطلقة) قابل تحقق در خارج نمى باشد زيرا لحاظ ارسال و اطلاق مربوط به وعاء ذهن بوده و يك ماهيت با قيودات ذهنى خود قابليت وجود در خارج را نخواهد داشت فلذا لازمه ى تحقق ماهيت مطلقة در خارج، تجرّد آن از قيودات ذهنى و مجازيت استعمالات مى باشد[5] ؛ لكن مرحوم آيت الله خوئى اين كلام را مردود مى دادند و مى فرمايند اساسا سريان و اطلاق قيدى براى لحاظ نيست تا با محذور عدم تحقق خارجى قيود ذهنى روبرو باشد و الا حقيقت آن ماهيت بشرط شئ مى بود، بلكه واقعيت اطلاق همان عدم دخالت هيچ خصوصيت خارجى در لحاظ (رفض القيود) و لحاظ ماهيت در حال فناء فعلى در جميع مصاديق و انطباق آن با افراد خارجى اش مى باشد[6] . به عبارت دیگر اطلاق كيفيت لحاظ ماهيت لابشرط قسمى است نه قيد آن همچنان كه مرحوم آخوند نيز در معانى حرفى وضع و موضوع له را عام و آليت را كيفيت وضع حروف (نه قيد آن) و شرط واضع عنوان نمود.


[3] أقول : به نظر مى رسد بين عدم لحاظ غير ذاتيات يك ماهيت و ساير لحاظ هاى چهارگانه جامعى وجود نداشته باشد تا اين جامعيت دليل بر موضوع له اسم جنس باشد فتأمل.
[4] اين نكته در اوايل جلسه ٢١ / ٦ /١٤٠٠ مطرح گرديده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo