< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1400/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث قطع/انقسامات حالات مکلف /مناقشه دوم

 

     مرحوم نائينى معتقد است مقسم اين حالات اختصاص به مجتهد دارد زيرا حالات سه گانه (قطع و ظنّ و شكّ) هنگامى كه محصول التفات تفصيلى به ادله ى شرعية باشد، موضوع سخن بوده و اعتبار خواهد داشت در حالى كه فقط مجتهد مى تواند عهده دار التفات تفصيلى باشد. مضافا به اينكه براى موضوع أمارات و اصول عملية قيود و شرائطى وجود دارد كه عادةً توسط غير مجتهد قابل شناسايى نمى باشد.

 

مرحوم صدر مى فرمايند روشن است كه عنوان مجتهد در هيچ يك از خطابات شرعى و وظائف مقررة (أعم از جعل حجيّة و طريقيّة و وظيفة عمليّة) أخذ نشده است[1] ، لكن براى چنين توهّمى سه منشاء وجود دارد كه بايد به بررسى آن ها پرداخته شود :

     بر اساس أمارات و اصول عملية، حكم ظاهرى شكل مى گيرد و با توجه به اينكه در موضوع حجيت احكام ظاهرى لزوم فحص أخذ شده (فحص از عدم وجود معارض براى اعتبار أمارة و فحص از عدم وجود أمارة براى اعتبار أصل) و تفحص از ادله و بررسى جوانب دليل، از خصوص مجتهد بر مى آيد، تمسك به أمارات و اصول اختصاص به مجتهد خواهد داشت — مرحوم صدر در برابر اين منشاء مى فرمايند اساسا عنوان فحص در موضوع دليل حكم ظاهرى شرعى (مانند رُفع ما لايعلمون) اخذ نشده است [2] تا دخالت در مقتضى أمارات و اصول داشته باشد بلكه صرفا ادله ى احكام ظاهرى مشروط به آن است كه حجّتى برخلاف در معرض وصول وجود نداشته باشد، و از آنجا كه احراز عدم مانع (عدم وصول حجة برخلاف) امر موضوعى است و كشف وجود دليل مخالف و يا مخالفت داشتن دليل موجود براى غير خبرة غالبا ممكن نيست، مى توان بر اساس تفحّص مجتهد و إخبار خبره، عدم وجود آن را اثبات نمود و در اين صورت احكام ظاهرى در حقّ غير مجتهد نيز اعتبار خواهد داشت (مقتضى موجود و مانع مفقود).

بايد توجه داشت كه فحص از عدم وجود دليل مخالف و كشف عدم مانع براى حجيت احكام ظاهرى، واقعا اختصاص به مجتهد و موضوعيت ندارد (زيرا در اين صورت صرف احراز دليل مخالف از جانب مجتهد أعلم يا هريك از فقهاء، موجب اعتبار حكم ظاهرى براى ساير مجتهدين مى شود و فحص آنان دخالتى در حجيت يا عدم اعتبار حكم ظاهرى نخواهد داشت، در حالى كه كسى به چنين نتيجه اى ملتزم نيست و هيچ كسى عدم وجدان دليل مخالف با فحص يك مجتهد را كافى براى اعتبار دليل نسبت به ساير مجتهدين نمى داند)، بلكه تفحص هريك از مجتهدين طريقيت دارد و غير خبرة براى احراز عدم مانع مى تواند به قول خبرة اعتماد نمايد. بنابراين در فرض تعارض إخبار مجتهدين از وجود دليل مخالف و عدم وجود آن، همچنان مانعى براى تأثير اقتضاء دليل حكم ظاهرى احراز نمى شود (اصل عدم مانع) و حكم ظاهرى معتبر خواهد بود در حالى كه بنابر اصل توهم، باتوجه به جزء مقتضى بودن عدم وجود دليل مخالف در اعتبار حكم ظاهرى با تعارض و مشكوك بودن مقتضى، حكم ظاهرى اعتبار نخواهد داشت.[3]

 

     از آنجا كه خاصيت حكم ظاهرى رفع تحيّر در مقام عمل است، حجيت احكام ظاهرى منوط به وصول مى باشد و وجود آن متقوم بر توجه و علم به مسأله خواهد بود (برخلاف احكام واقعى كه على أىّ حالٍ وجود دارد و دليليت آن متوقف بر إيصال و علم نيست) على القاعده نسبت به مقلدين كه واقف بر مسأله نيستند، اعتبار نخواهد داشت. براى اثبات شرطيت وصول نسبت به احكام ظاهرى دو دليل وجود دارد :[4]

         از ادله ى حجيّت احكام ظاهرى استظهار مى شود كه وصول و مطّلع شدن دخالت در اعتبار دارد (مانند مجئ در آية نباء [5] و أداء در روايات اعتماد بر قول ثقة[6] ) نه اينكه مفاد دليل بما هو هو معتبر باشد —

 


[2] مى توان گفت كه لزوم فحص در موضوع حكم ظاهرى عقلى مانند قبح عقاب بلابيان مأخوذ است زيرا عقل حكم نمودن به قبح عقاب را متوقف بر عدم وجود بيان مى داند و بديهى است كه عدم وجدان بيان نيازمند تفحص مى باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo