< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /امکان حجيت ظن

 

     فعلیّت —مرحله‌ای است که حکم انشاء شده، متعلق اراده و کراهت قرار گرفته و ابلاغ می‌شود و التزام به آن مطلوب قانون‌گذار واقع می‌گردد (حقیقت حکم چیزی جز اراده و کراهت نمی‌باشد). لازم به ذکر است از آنجا که اراده مبتنی بر تصور، میل و شوق، هیجان و تصمیم می‌باشد، انتساب اراده به ذات الهی ممتنع خواهد بود زیرا اراده و انقداح نسبت به پروردگار متعال عین علم اوست و علم ایشان ذاتی می‌باشد. بنابراین ظرف اراده در احکام شرعی، نفس نبی صلی الله علیه وآله یا ولی علیه السلام خواهد بود یعنی شارع مقدس احکام انشاء شده‌ی خود را به آنان وحی یا الهام می‌نماید و نفس نبوی یا ولوی براساس علم به مصالح و مفاسد، آن را اراده می‌کند تا حکم به مرتبه فعلیت برسد. [1]

باید توجه داشت که تعلق اراده به حکم انشائی هیچ ارتباطی به وجود یا عدم وجود موضوع آن در خارج ندارد بلکه می‌تواند بسان واجب معلق (وجوب فعلی حج بر مستطیع قبل از فرا رسیدن موسم)، اراده فعلی به امر استقبالی تعلق بگیرد (اراده حج از تمام مسلمانان اما مشروط به استطاعت).

برای فعلیت حکم دو تقسیم وجود دارد :

         جهت فعلیت :

             فعلیة مِن جمیع الجهات — ناظر بر آن حکمی است که حتی در فرض جهل مکلف به حکم، فعلی است و شارع تحت هر شرائطی (علم یا ظن به تکلیف یا احتمال آن) آن را اراده و مطالبه می‌نماید. بدیهی است که مکلف در فرض جهل به چنین حکمی موظف به احتیاط خواهد بود. [2]

             فعلیة مِن بعض الجهات — ناظر بر آن حکمی است که فقط در فرض علم به آن، فعلی است و شارع در فرض جاهل بودن مکلف آن را اراده و مطالبه نمی‌نماید.

         ناحیه‌ی فعلیت:[3]

             فعلیة مِن قِبل المولی — ناظر بر آن حکمی است که از ناحیه‌ی مولی یا قانون‌گذار در تشریع یا حوزه‌ی قانون گذاری فعلی باشد. تقسیم فعلیت به بعض الجهات و جمیع الجهات مربوط به این نوع از فعلیت است.

             فعلیة مِن قِبل العبد — ناظر بر آن حکمی است که از جانب عبد و مکلف، فعلی باشد و چنین فعلیتی منوط بر تحقق موضوع با جمیع قیود و شرائط در خارج خواهد بود.

     تنجّز— مرحله‌ای است که عقل حکم به لزوم اطاعت و امتثال از دستور انشاء و ابلاغ شده می‌نماید و متخلف از آن را مستحق عقوبت می‌داند. طبیعتا چنین حکم عقلی منوط بر علم مکلف به قانون (نسبت به احکام فعلی من بعض الجهات) و تحقق موضوع قانون و متعلق آن با تمام قیود و شرائط در خارج خواهد بود.

مرحوم آخوند براساس این مراتب چهارگانه‌ی حکم معتقد است که در موارد مخالفت یا موافقت حکم ظاهری )مؤدای دلیل ظنی) با حکم واقعی، اجتماع ضدین یا مثلین رخ نخواهد داد زیرا تضاد و تماثل اساسا مربوط به احکام واقعی است و حقیقت حکم به فعلیت و ابلاغ آن می‌باشد پس دو حکم انشائی و صوری یا یک حکم فعلی با یک حکم انشائی متعارض یا متماثل نخواهند بود. همچنین با توجه به اینکه حکم انشائی تا قبل از فعلیت، فاقد غرض و اراده قانون‌گذار است، جعل حکم فعلی در مقابل آن موجب نقض غرض نخواهد بود.

بنابراین از آنجا که در موارد حجیت ادله‌ی ظنی و جعل حکم ظاهری فعلی، احکام واقعی صرفا انشائی بوده و به جهت جهل مکلف نسبت به آن ، فعلی من جمیع الجهات نمی‌باشد،جمع بین حکم واقعی و ظاهری موجب اجتماع ضدین یا مثلین نمی‌شود. به عبارت دیگر نفس جعل حکم ظاهری برای مکلف جاهل به حکم واقعی، کاشف از آن است که حکم واقعی برای مکلف جاهل، فعلی من جمیع الجهات نبوده و شارع آن را اراده ننموده است اگرچه که از بعض جهات فعلی خواهد بود.[4]

 

اشکالات

اشکال اول - مرحوم نائینی می‌فرماید اولا اقتضاء از مبادی حکم است نه اینکه مرتبه ای از حکم باشد، و ثانیا حکم فقط دارای دو مرتبه‌ی جعل و مجعول می‌باشد و تفکیک بین انشاء حکم و فعلیت آن قابل تصدیق نیست.[5]

 

جواب

مرحوم صدر می‌فرماید جناب نائینی کلام مرحوم آخوند را به اصطلاحات خود تفسیر نموده و همین امر سبب چنین ایرادهایی گردیده است.[6]


[1] مؤید این معنا از فعلیت آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اگرچه که در شب قدر عالم به تمام قرآن و همه‌ی احکام انشاء شده گردیده اند ({إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ} قدر۱) لکن تا قبل از اعلان زمان ابلاغ، آن حکم متعلق اراده واقع نمی‌شد ({فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا} طه ۱۱۴ ) و پس از امر به ابلاغ، متعلق اراده نبوی واقع می‌شود ({يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ} مائدة ۶۷). بدیهی است سایر احکامی که در مدت عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ نگردید، باید توسط اهل البیت علیهم السلام متعلق اراده واقع شود.لازم به ذکر است که اگرچه زمان و مکان برخی از احکام از جانب وحی الهی تعیین می‌شد اما تشخیص زمان و مکان ابلاغ بخشی از احکام هم برعهده‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و آیه‌ی شریفه‌ی { فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيل} هود ۱۲، اشاره بر همین اختیار نبوی دارد و الا واضح است که حضرت از ابلاغ معین شده از جانب پروردگار تخلف نمی‌نماید.
[2] باید توجه داشت از آنجا که قانون‌گذار قدرت تخاطب و مفاهمه با جاهل مرکب را نداشته و راهی برای ابلاغ اراده به او وجود ندارد، خطاب خود او متوجه جاهل مرکب ننموده است، درحالی که اگر جاهل مرکب مصلحت حکم را استیفاء نماید، مورد تحسین قانون‌گذار قرار می‌گیرد.
[3] مرحوم اصفهانی فعلیة من بعض الجهات و جمیع الجهات در کلام مرحوم آخوند را به فعلیة من قبل المولی و العبد، تفسیر می‌نماید ولی به نظر می‌رسد این دو نوع تقسیم با یکدیگر متفاوت بوده و نمی‌تواند توضیح کلام مرحوم آخوند تلقی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo