< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت سيره عقلائيه

 

۲. شارع امر به عمل بر طبق سیره‌ی عقلائیه نماید یا برای آن سیره، منشأ حجیت و اعتباری جعل کند — برخی مدعی‌اند که مقصود از عرف در آیه‌ی ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ [1] ، همان سیره‌ی عقلائیه است و شارع به وسیله‌ی این آیه، امورات را واگذار به سلوک عملی عقلاء کرده است. در مقابل عده‌ای از معاصرین معتقدند که واژه‌ی عرف در این آیه، غیر از سیره‌ی عقلائیه است. [2]

۳. علم یا اطمینان به موافقت شارع حاصل شود (موافقت شارع به معنای جعل حکم مماثل سلوک عملی عقلاء یا حکم مناسب آن خواهد بود) — برای احراز موافقت شارع با سیره‌های عقلائیه و حصول قطع یا اطمینان به آن، مسیرهایی وجود دارد (همه‌ی آن‌ها منوط به اثبات معاصرت سیره با شارع نیست[3] ) که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

     راه اول : وجوب امر به معروف و نهی از منکر — باتوجه به اینکه امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمانان واجب است و معصومین علیهم السلام نیز از این حکم مستثنی نیستند (اصل اولی اشتراک احکام نبی و امت)، اگر سلوک عملی فراگیری در زمان آنان شکل بگیرید که مخالف شریعت و حکم الهی باشد، همانا بر پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل البیت علیهم السلام واجب است که در برابر آن امر به معروف یا نهی از منکر نمایند پس عدم امر یا نهی ایشان، دلالت بر تأیید و عدم وجوب یا عدم حرمت آن رفتار عقلاء و سیره‌ی عقلائیه می‌کند و الا خلاف عصمت حضرات خواهد بود (حجیت تقریر امام علیه السلام نیز از طریق وجوب امر به معروف و نهی از منکر قابل اثبات است[4] ). [5]

باید توجه داشت که حتی اگر سیره‌ی عقلائیه قائم بر یک حکم وضعی باشد (مانند ثبوت ملکیت براساس حیازت)، از آنجا که هر حکم وضعی، احکام تکلیفی مختلفی را بدنبال دارد، نادرست بودن آن حکم وضعی، موضوع برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر به اعتبار آن احکام تکلیفی خواهد بود.

اشکال [6]

این استدلال هنگامی تمام است که سابق بر آن، چند امر به اثبات برسد و آن‌ها عبارتند از :

         امر به معروف و نهی از منکر، همچنان که بر عموم مسلمین واجب است، بر خصوص معصومین نیز واجب باشد در حالی که ممکن است ادعا شود براساس ظهور دو آیه‌ی ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[7] و ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[8] ، وجوب امر به معروف و نهی از منکر فقط متوجه مسلمانان است و پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیاء ایشان را شامل نمی‌شود.

         معاصرت سیره‌ی عقلائیه و معصومین علیهم السلام باید اثبات شود تا حضرات از طریق علم طبیعی بر آن مطلع شوند و عدم واکنش از ایشان، مؤید صحت آن باشد و الا اهل البیت علیهم السلام نسبت ترک معروف یا فعل منکری که با علم امامت از وقوع آن در آینده آگاه‌اند، وظیفه‌ای نخواهند داشت.

         سیره‌ی معاصر معصومین علیهم السلام، در حوزه‌ی شریعت باشد و الا ایشان نسبت به رفتارهایی که از منظر قاطبه‌ی عقلاء الزامی است اما از منظر شریعت موجب ترک واجب یا فعل حرامی نمی‌شود، وظیفه‌ای نخواهند داشت. اگر گفته شود که براساس خالی نبودن هیچ واقعه‌ای از حکم (عدم خلو الواقعة من الحکم)، شریعت نسبت به هریک از رفتارهای عقلاء، لامحاله حکم دارد که تنافی بین آن و سلوک عملی عقلاء موجب توجه وجوب امر به معروف و نهی از منکر به امام علیه السلام خواهد بود ؛ باید گفت که اگر حکم شرعی نسبت به یک واقعه، غیر الزامی و سیره‌ی عقلاء بر الزام آن (چه به فعل و چه به ترک) قائم باشد، امام علیه السلام هیچ تکلیفی نخواهند داشت. اللهم الا ان یقال که بنابر آیه‌ی شریفه‌ی ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[9] ، یکی از فعالیت‌های پیامبر صلی الله علیه و آله مبارزه با الزامات عرفی و سنت‌های اجتماعی‌ای بوده که موجب رنج و زحمت و گرفتاری جامعه می‌گردیده است. براساس این نظریه، حوزه‌ی نهی از منکر نسبت به اهل البیت علیهم السلام متفاوت با حوزه‌ی امر به معروف برای ایشان خواهد بود.

         شرائط امر به معروف و نهی از منکر برای لزوم موضع گیری معصومین علیهم السلام، تمام بوده است و با این حال حضرات واکنشی نشان نداده‌اند، درحالی که ممکن است آن معروف یا منکر از باب تدریجی بودن احکام (تدریجی بودن تشریع در زمان پیامبر و تدریجی بودن تبلیغ در زمان امام[10] )، بر عقلاء منجز نبوده تا مستتبع امر به معروف یا نهی از منکر باشد، همچنان که احتمال دارد به جهت تقیه یا عدم وجود احتمال تأثیر، امام علیه السلام بر برابر یک رفتار جمعی و عقلائی، واکنشی نشان نداده‌اند.

 


[2] الصنف الثاني من الأدلة: أدلة أمر الشارع باتباع السير العقلائية أو جعله للحجية لها أو إحالته الناس إلى ما يحكم به عقولهمقد يستدل على حجية السيرة بأن الشارع أمر باتباع السير العقلائية في بعض النصوص الشرعية كالآية الكريمة «وأمر بالعرف ». ونحن نغض الطرف عن البحث حول هذه الآية الكريمة والصحيح عدم صحة هذا الاستدلال لعدم ثبوت كون العرف فيها بمعنى السير العقلائية. ونحيل الطالب للوقوف على تقريب الاستدلال بهذه الآية الكريمة والنقض والإبرام فيها إلى كتاب (الرائد في الأصول).الفائق فی الاصول صفحه ۳۱.
[3] گویا مرحوم صدر این گونه پنداشته‌اند که اثبات موافقت شارع با سیره‌های عقلائیه منوط به اثبات معاصرت آن سیره با شارع است، درحالی که بعضی از آن راه‌کارها بی‌نیاز از اثبات معاصرت است.
[4] امر به معروف و نهی از منکر بر معصومین واجب است همانطور که بر همه مردم واجب می باشد و ترک واجب خلاف عصمت آن بزرگواران می‌باشد ؛ محور این دلیل وظیفه شخصی معصومین می‌باشد و جنبه مشرّع و مبلغ بودن و حافظ شریعت بودن معصومین را لحاظ نمی‌کنیم فلذا این دلیل با بحث « تقرير معصوم«فرق دارد زیرا در تقریر حتی اگر امر به معروف و نهی از منکر واجب هم نباشد، معصومین نباید کار منکر را تقریر بفرمایند زیرا تقرير منكر حرام است و لذا حتی اگر دلیل حجیت تقرير اشکال داشته باشد، می توان این دلیل را بیان کرد.شرح الفائق فی الاصول صفحه ۷۷.
[5] الدليل الأول: وجوب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر قد استدل على حجية السيرة العقلائية بأدلة وجوب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر بهذا التقريب: إذا استقرت السيرة العقلائية على فعل أو تركه ولم ينه المعصوم علیهم السلام عن الفعل في الأول ولم يأمر به في الثاني كشف ذلك عن جواز الفعل وعدم حرمته وعدم وجوبه وإلا لزم تخلف المعصوم علیهم السلام عن أداء فريضة الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر وهو خلاف عصمته.الفائق فی الاصول صفحه ۳۲.
[6] المناقشة: عدم توفر شرائط وجوب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر أو عدم العلم بهإن لوجوب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر شرائط عديدة، بعضها غير متوفر في المقام، كتنجز التكليف على تارك المعروف أو فاعل المنكر، وهو منتف فيما إذا عمل المؤمنون وفق البناءات العقلائية غفلة عن مخالفتها للشرع، وكاحتمال التأثير، وهو غير متوفر فيما إذا قامت سيرة العقلاء غير المؤمنين على شيء. وأن سكوت المعصوم علیهم السلام عن سیرة العقلاء لایکشف عن إمضائها رغم تنجز التکلیف علیهم اذ لعله کان لأجل المزاحمة مع مصلحة أو مفسدة أهم.الفائق فی الاصول صفحه ۳۲.
[10] باید توجه داشت که تدریجی بودن احکام در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت تدریجی بودن تشریع و تبلیغ احکام، قابل قبول است اما اگر آیه‌ی إکمال و إتمام به معنای اتمام تشریع و تبلیغ همه‌ی احکام دین (و لو به لحاظ امیرالمؤمنین علیه السلام) باشد، اهل البیت علیهم السلام صرفا بازگو کننده‌ی سیره‌ی عملی نبوی و کاشف از سنت پیامبر بوده‌اند و طبیعتا تمام احکام پس از عصر نبوی برای همگان منجز و در معرض وصول بوده است و همه‌ی مسلمانان مکلف به سؤال و تفحص از مسائل شرعی بوده‌اند. بنابراین خصوص سیره‌ی موجود در عصر معصومین علیهم السلام، با چالش عدم منجزیت احکام مواجه نخواهد بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo