< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت سيره عقلائيه

 

به هرحال بنابر این دو گروه از روایات و مضامین مشابهی که در حدّ تواتر معنوی وجود دارد[1] ، بدست می‌آید که معصومین علیهم السلام قطعا برای هدایت و تعلیم و تبلیغ در طول زمان وجود دارند (براساس نصوص، حجج الهی دارای سه منصب ناهی منکر سپس ارشاد و هدایت و سپس تربیت آحاد و مدیریت جامعه هستند) و از همین رو زمین ‌نمی‌تواند خالی از حجت باشد (غرض خلقت انسان گذران عمر و استفاده از نعمت‌های ظاهری آفرینش نیست تا امام علیه السلام برای بقاء آن قرار گرفته باشد)، لکن بنابر دسته‌ی اول از روایات، تشخیص شرائط و شناسایی زمان و مکان مناسب و سنجش قابلیت افراد برای این تبلیغ و تعلیم و اختیار بیان برعهده‌ی ائمه علیهم السلام قرار داده شده و ایشان به حسب مصلحت سنجی‌ها این مهم را به سرانجام می‌رساندند. بنابراین مشیئت امام علیه السلام و اراده‌ی ایشان نسبت به پاسخگویی سؤالات اصحاب، هدفمند و به اقتضاء شرائط مختلف و مصالح بوده است نه اینکه صرفا یک امر شخصی و اراده‌ی نفسی باشد و به همین جهت بعضی از اصحاب سرآمد و فقیه، از سکوت امام هم نکاتی برداشت می‌کردند (چنانچه زراره از سکوت امام فهمید که جواب آن سؤال را نباید منتشر کند و لذا فقط خود و ابن‌بکیر بدان عمل نمود). همچنین بر همین اساس است که اهل البیت علیهم السلام در برخی از مواقع نه تنها نسبت به بیان حکم واقعی سکوت می‌کردند که حتی اقدام به بیان حکم ظاهری مخالف آن و یا جواب‌های مختلف[2] نیز می‌نمودند و اصحاب خاص نیز از این ویژگی امام علیه السلام مطلع بودند[3] و هوشمندانه رفتار می‌کردند.[4]

باید توجه داشت احتمال عدم وجود مقتضی یا وجود مانع برای بیان و هدایت از جانب معصومین علیهم السلام در بعضی از موارد، اگرچه امری قطعی و مسلم است اما این احتمال نیاز به اثبات دارد و در حدی نیست که اصل در سکوت امام علیه السلام مبنی بر آن باشد. بنابراین اگر یک رفتار عقلائی در عصر تمام اهل البیت علیهم السلام و شرایط مختلف وجود داشته باشد و آنان در برابرش واکنشی نشان نداده باشند، علی القاعده موافقت و رضایت شارع کشف خواهد شد، اگرچه که کشف نوع حکم از خصوص یک سلوک عملی و رفتار دشوار است.

     راه ششم : امضاء اجمالی منکشف از عدم تصدی منع — از آنجا که شارع در صدر اسلام صرفا با اعلان نادرست بودن بعضی از رفتارها (مانند زنده به گور کردن دختران و شرب خمر و...) و تصحیح باور شرک به توحید[5] ، اقدام به تضمین فلاح و رستگاری بندگان نموده است[6] ، بدست می‌آید که شارع سایر رفتارهایی مرسوم و سلوک عقلائی رایج را صحیح دانسته و امضاء نموده و آنان را به ارتکازات شان احاله داده است.[7]

    

اشکال

اینکه رستگاری در صدر اسلام منحصر به کلمه‌ی توحید بوده است اولا به جهت عدم تشریع احکام و تدریجی بودن آن‌ها بوده است، و ثانیا خصوص همین یک کلمه به معنای تغییر همه‌ی باورهای پیشین و نگرش‌های غلط و طی مسافت از شرک و کفر به عقیده‌ی توحیدی بوده است.

 


[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص41.. مانند آیات حرمت کتمان یا وجوب نفر و انذار که مصداق تام آن امام معصوم علیه السلام است یا روایاتی که متضمن متعهد بودن علماء به بیان و هدایت است مانند:محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن محمد بن إسماعيل بن بزيع عن منصور بن حازم عن طلحه بن زيد عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قرأت في كتاب علي عليه السلام إن الله لم يأخذ على الجهال عهدا بطلب العلم حتى أخذ على العلماء عهدا ببذل العلم للجهال لأن العلم كان قبل الجهل
[2] و عنه: باِسناده عن عبد الله بن سنان، قال أتيت أبا عبد الله (عليه السلام)، فقلت له: جعلت فداك، ما معنی قول الله عز و جل: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ؟ قال: «أخذ الشارب، و قص الأظفار، و ما أشبه ذلك». قال قلت: جعلت فداك، فاِن ذريحا المحاربي حدثني عنك بحديث، أنك قلت: «لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لقاء الاِمام وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ تلك المناسك»؟ قال: «صدق ذريح و صدقت، اِن القرآن له ظاهر و باطن، و من يحتمل ما يحتمل ذريح؟».تفسیر البرهان، حج۲۹.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo