< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر قرآن

 

ثانیا : سه دسته از روایات بر بی‌اعتباری ظواهر قرآن دلالت دارند که عبارت هستند از:

    1. روایاتی که دلالت می‌کنند فهم قرآن اختصاص به اهل البیت علیهم السلام دارد و در نتیجه فهم غیر اهل البیت علیهم السلام معتبر نخواهد بود[1] . مرحوم شیخ حرّ عاملی براساس مشرب أخباری گری خود، این روایات را در بابی به نام (باب عدم جواز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر القرآن إلاّ بعد معرفة تفسيرها من الأئمة عليهم السلام) جمع آوری نموده است که به چند مضمون آن اشاره می‌کنیم:

        2. محَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ اَللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ أَلَيْسَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ اَلْحُجَّةَ مِنَ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، قَالُوا: بَلَى قُلْتُ: فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، مَنْ كَانَ اَلْحُجَّةَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا: اَلْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي اَلْقُرْآنِ ، فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ اَلْمُرْجِئُ وَ اَلْقَدَرِيُّ وَ اَلزِّنْدِيقُ اَلَّذِي لاَ يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ اَلرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ اَلْقُرْآنَ لاَ يَكُونُ حُجَّةً إِلاَّ بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً إِلَى أَنْ قَالَ: فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ قَيِّمَ اَلْقُرْآنِ ، وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ اَلْحُجَّةَ عَلَى اَلنَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي اَلْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ: رَحِمَكَ اَللَّهُ.[2]

در این روایت صحیحه آمده که منصور بن حازم ار مردم سؤال کرد که پس از فقدان رسول الله صلی الله علیه و آله حجت خدا چیست؟ و آن‌ها جواب دادند که قرآن حجت خداست، اما ایشان اشکال کرد که قرآن چگونه می‌تواند حجت خدا باشد درحالی که همه‌ی فرق و مذاهب حتی منکرین خدا و قرآن برای تأیید باورهای خود به آیات قرآن استدلال و دیگران را عاجز از جواب می‌کنند؟ از همین‌جا بدست می‌آید که قرآن بدون قیّم و سرپرست حجّت نخواهد بود و برداشت آن قیّم از قرآن حجت است. منصور بن حازم پس از نقل این گفت‌و گو در محضر امام صادق علیه السلام، شهادت می‌دهد که آن قیّمی که اعتبار و حجیت قرآن در گرو فرمایش اوست، امیرالمؤمنین علیه السلام است که اطاعت ایشان واجب و حجت پس از پیغمبر صلی الله علیه و آله در میان مردم می‌باشد و تفسیر و فرمایش ایشان از قرآن حق است ؛ که امام علیه السلام نیز با دعا برای او، دیدگاه او را تأیید و تصدیق نمودند.

براساس این روایت ظواهر قرآن بدون رجوع به قیّم و استفسار از اهل البیت علیهم السلام اعتبار و حجیت نخواهد داشت.

        3. وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ شَعِرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: {بَلْ هُوَ آيٰاتٌ بَيِّنٰاتٌ فِي صُدُورِ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ}، قَالَ: هُمُ اَلْأَئِمَّةُ خَاصَّةً.[3]

براساس این روایات صحیحه، تبیین آیات قرآن فقط در سینه‌ی اهل البیت علیهم السلام وجود دارد هرچند که نفس آیات ممکن است در سینه‌ی افراد زیادی مانند حافظان قرآن وجود داشته باشد. [4]

براساس این روایت حتی فهم ظاهر قرآن منوط به رجوع به اهل البیت علیهم السلام می‌باشد.

        4. وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ اَلشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، فَقَالَ: يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ، فَقَالَ: هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ اَلْقُرْآنَ، فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَسْأَلُكَ إِلَى أَنْ قَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ، إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ اَلْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ فَسَّرْتَهُ مِنَ اَلرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ اَلْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ. [5]

در این روایت صحیحه یا مصححه، امام باقر علیه السلام به قتادة که فقیه بصره هست و قرآن را تفسیر می‌کند، می‌فرمایند که واى بر تو اى قتاده، اگر قرآن را از پيش خود تفسير كنى كه در اين صورت هم خود هلاك گشته‌اى و هم ديگران را به هلاكت كشانده‌اى، و اگر اين تفسير را از مردم گرفته‌ باشی که باز هم خود و دیگران را به هلاكت رسانده‌ای، واى بر تو اى قتاده همانا قرآن را فقط آن كسی می‌فهمد كه مخاطب قرآن است.

        5. اَلطَّبْرِسِيُّ فِي اَلْإِحْتِجَاجِ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فِي اِحْتِجَاجِهِ يَوْمَ اَلْغَدِيرِ، عَلِيٌّ تَفْسِيرُ كِتَابِ اَللَّهِ وَ اَلدَّاعِي إِلَيْهِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرُ بِالْحَلاَلِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ اَلْبَيْعَةَ عَلَيْكُمْ وَ اَلصَّفْقَةَ مِنْكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اَللَّهِ عَزّ وَجَلَّ فِي عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ تَدَبَّرُوا اَلْقُرْآنَ وَ اِفْهَمُوا آيَاتِهِ وَ اُنْظُرُوا فِي مُحْكَمَاتِهِ وَ لاَ تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اَللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لاَ يُوَضِّحَ لَكُمْ عَنْ تَفْسِيرِهِ إِلاَّ اَلَّذِي أَنَا آخُذُ بِيَدِهِ.[6]

براساس این روایت، یکی از توصیه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر آن بود که امیرالمؤمنین علیه السلام همان تفسیر قرآن است و غیر ایشان هیچ‌کس نمی‌تواند غوامض و مقصود قرآن را تبیین و تشریح نماید. [7]

اشکال

بر استدلال به این روایات چند اشکال مطرح شده است که عبارتند از[8] :

اولا این روایات معارض است با سنت قطعیه‌ی متواتره‌ که ائمه علیهم السلام با فعل و قول و تقریر خود قرآن را مرجع معرفی نموده و مردم را به قرآن احاله داده و به اخذ معانی قرآن و فهم آن ترغیب و تشویق نموده‌اند و حدیث ثقلین[9] یک نمونه از همان روایاتی است که قرآن را در عرض اهل البیت علیهم السلام مرجع معرفی می‌نماید نه در طول آنان.

ثانیا با صرف نظر از تعارض این اخبار آحاد با اخبار متواتر، این دسته از روایات نمی‌تواند رادع از اخذ ظهورات قرآن باشد زیرا براساس ارتکاز عقلائی، اخذ به ظاهر کلام هر گوینده‌ای صحیح است و بنابر تناسب رادع و مردوع، چند خبر واحد که صراحت در بی‌اعتباری ظهورات هم ندارد، نمی‌تواند رادع این ارتکاز قوی نسبت به قرآن باشد.

ثالثا بخش زیادی از این دسته روایات، ضعیف السند است و بالطبع نمی‌تواند رادع و ناهی از تمسک به ظهورات قرآن باشد.

مرحوم صدر می‌فرمایند مؤید بطلان مفاد این روایات آن است که روات این گونه احادیث معمولا کسانی هستند که رویکرد باطن گری و تأویل گرایی داشته‌ و همیشه سعی در کشف باطن شریعت و فهم تأویلات داشته‌اند‌ و تمام احکام ظاهری دین را ناظر بر حقائق باطنی می‌دانسته‌اند[10] و گویا اهتمامی به احکام ظاهری دین نمی‌داشتند و لذا در مقام سؤال آن از امام علیه السلام یا نقل چنین روایاتی هم برنیامده‌اند (مانند سعید بن طریف و جابر بن یزید جعفی)، که نتیجه‌ی چنین تفکری، پرورش یافتن غلات در میان اصحاب ائمه علیهم السلام گردیده است[11] . در برابر آن‌ها، معظم اصحاب و فقهائی وجود داشته‌اند که ملتزم به ظواهر دین بوده‌اند و تمام همت خود را صرف فهم صحیح احکام ظاهری شریعت از طریق سؤال و جواب و نقل روایت نموده‌اند که حافظان آثار نبوت و حمله‌ی فقه خوانده شده‌اند (مانند زرارة و محمد بن مسلم و ابوبصیر).[12]

 


[4] تفسیر دیگر این روایت آن است که اگرچه همه‌ی آیات قرآن مبیّن و واضح است اما مجموع آیات قرآن با شأن نزول و تفسیر صحیح آن فقط نزد اهل البیت علیهم السلام می‌باشد.
[7] براساس این روایت اگرچه معرفت به تفسیر قرآن منحصر به مراجعه‌ی اهل البیت علیهم السلام است اما باید ثابت شود که ظهورات قرآن هم یکی مصادیق تفسیر قرآن است.
[11] اجمالا کلام مرحوم صدر مورد قبول هست که یک عده از اصحاب ائمه علیهم السلام دائما به دنبال کشف حقائق و یافتن بواطن آیات و احکام بوده‌اند و خود را بدین جهت سرآمد اصحاب می‌دانستند، اما تطبیق و مصداق آن نیاز به بررسی بیشتر و تجمیع قرائن مختلف دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo