< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر قرآن

 

۳. روایاتی که دلالت می‌کند علم قرآن فقط نزد اهل البیت علیهم السلام است و ما در فهم قرآن بی‌نیاز از معصومین علیهم السلام نیستیم، پس کسی نمی‌تواند بدون مراجعه به معصومین علیهم السلام ادعای فهم قرآن نماید[1] . به چند نمونه از این روایات اشاره ‌می‌شود:

     و عن محمد بن يحيى عن أحمد بن أبي زاهرعن الخشاب عن علي بن حسان عن عبدالرحمن بن كثيرعن أبي عبدالله عليه السلام قال: قال الذي عنده علم من الكتاب إلى أن قال: و عندنا و الله علم الكتاب كله.[2]

براساس این روایت ضعیفه (علی بن حسان و عبدالرحمن بن کثیر، ضعیف هستند)، علم تمام قرآن منحصر به اهل البیت علیهم السلام است.

     و عن علي بن إبراهيم عن أبيه و عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسن عمن ذكره جميعا عن ابن أبي عمير عن ابن أذينه عن بريد بن معاويه قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام {قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب}، قال: إيانا عنى و علي أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي صلى الله عليه و آله.[3]

بنابر این روایت صحیحه، مقصود از کسی که علم تمام کتاب در نزد اوست، فقط اهل البیت علیهم السلام هستند و امیرالمؤمنین علیه السلام اولین نفر آنان است که بهترین خلق خدا پس از رسول الله صلی الله علیه و آله می‌باشد.

     و عن محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن محمد بن الحسن عن عباد بن سليمان عن محمد بن سليمان عن أبيه عن سدير عن أبي عبد الله عليه السلام في حديث قال: علم الكتاب كله والله عندنا، علم الكتاب كله والله عندنا.[4]

براساس این روایت ضعیفه (محمد بن سلیمان و سلیمان بن عبدالله دیلمی ضعیف هستند)، علم تمام کتاب فقط نزد اهل البیت علیهم السلام است.

     و عنه عن عبد الله بن جعفر عن السياري عن محمد بن بكر عن أبي الجارود عن الأصبغ بن نباته عن أمير المومنين عليه السلام في حديث أنه قال: ما من شيء تطلبونه إلا و هو في القرآن، فمن أراد ذلك فليسألني عنه.[5]

در این روایت ضعیفه (سیاری و ابی جارود، ضعیف هستند)، آمده است که هر مطلبی در قرآن منعکس شده است و امیرالمؤمنین عالم و عارف به آن است.

     و عن محمد بن موسى بن المتوكل عن محمد بن يحيى العطار عن أحمد بن محمد بن عيسى عن القاسم بن يحيى عن جده الحسن بن راشد عن عمرو بن مُغلِّس عن خلف عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال: سألت رسول الله صلى الله عليه و آله عن قوله تعالى {قال الذي عنده علم من الكتاب}، قال: ذاك وصي أخي سليمان بن داود، فقلت: يا رسول الله فقول الله عزوجل {قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب}، قال: ذاك أخي علي بن أبي‌طالب.[6]

بنابر این روایت ضعیفه (عمرو بن مغلس و خلف، مجهول هستند)، کسی که علم تمام کتاب نزد اوست، امیرالمؤمنین علیه السلام است.

     و في الأمالي و عيون الأخبار عن علي بن الحسين بن شاذويه المودب و جعفر بن محمد بن مسرور جميعا عن محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري عن أبيه عن الريان بن الصلت عن الرضا عليه السلام في حديث: أن المأمون سأل علماء العراق و خراسان، عن قوله تعالى {ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا}، فقالت العلماء أراد الله بذلك الأمة كلها، فقال: المأمون ما تقول يا أبا الحسن فقال الرضا عليه السلام: إنه لو أراد الأمة لكانت بأجمعها في الجنه إلى أن قال: فصارت وراثة الكتاب للعترة الطاهرة لا لغيرهم، قال المأمون: و من العترة الطاهرة، فقال الرضا عليه السلام: الذين وصفهم الله في كتابه، فقال {إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا}، و هم الذين قال رسول الله صلى الله عليه و آله، إني مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي و إنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض، انظروا كيف تخلفوني فيهما أيها الناس لا تعلموهم فإنهم أعلم منكم إلى أن قال: فصارت وراثة الكتاب للمهتدين دون الفاسقين.[7] [8]

در این روایت صحیحه، اگرچه علماء عراق و خراسان در جواب مأمون عباسی، تمام امت پیامبر صلی الله علیه و آله را وارث کتاب و برگزیده‌ی خلق تفسیر می‌کنند اما امام رضا علیه السلام با اعتراض به چنین تفسیری، لازمه‌ی چنین نگرشی را بهشتی بودن تمام امت دانستند و فرمودند که وراثان حقیقی کتاب فقط اهل البیت علیهم السلام هستند که از هر رجس و پلیدی به دورند و تا روز قیامت از قرآن جدا نمی‌شوند.

اشکال

اولا به تعبیر مرحوم آیت الله خوئی وقتی مخاطب آیه‌ی شریفه‌ی ﴿وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ [9] ، یهود و نصارایی هستند که از تصدیق به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله سر باز می‌زنند، معنا ندارد خداوند امیرالمؤمنین علیه السلام را برای شهادت دادن به نبوت حضرت نزد آنان کافی بداند درحالی که امیرالمؤمنین علیه السلام نه از سن بالا و موقعیتی برخورد بود و نه نزد آن‌ها مقبولیت داشت، پس این روایات لامحاله ناظر به باطن آیه و تأویل هستند نه ظاهر آن.

ثانیا حجیت ظواهر قرآن بدان معنا نیست که ظاهر همه‌ی آیات قابل فهم است و در فهم ظاهری قرآن نیازی به اهل البیت علیهم السلام وجود ندارد تا با این دسته از روایات در تقابل باشد بلکه نهایتا بدان معناست که اگر عرف آیه‌ای را دالّ بر معنایی واضح بداند، آن معنا قابل اخذ است ،درحالی که فهم معنای ظاهری بسیاری از آیات (مانند آیات متشابه و مبهم یا متعارض) هم متوقف بر مراجعه به معصومین علیهم السلام خواهد بود، همچنان که برای پی بردن به مخصّصات و مقیّدات و نواسخ آیات و یا فصل الخطاب در اختلاف در تفسیر آیات و یا اطلاع از معانی باطنی و تأویلات قرآن نیز باید رجوع به ائمه علیهم السلام داشت. بنابراین حجیت ظهورات قرآن هیچ‌گاه به معنای بی‌نیازی از اهل البیت علیهم السلام و معارض چنین روایاتی نمی‌باشد.

ثالثا رجوع به اهل البیت علیهم السلام دقیقا به معنای رجوع به روایات موجود در کتب روایی نیست و تمام تراث روایی را نمی‌توان همان قول یا فعل معصوم علیه السلام تلقی کرد زیرا باتوجه به گذشت چهارده قرن از عصر صدور روایات و ضیاع بخشی از آن‌ و عدم انتفاء احتمالات مختلفی اعم از نقل به معنا و عدم فهم درست کلام امام و غفلت از نقل قرائن عصری و وجود محکم و متشابه در کلام معصومین علیهم السلام، حال روایات بهتر از آیات قرآن نیست بلکه فهم آیات قطعی الصدور به مراتب آسان‌تر از فهم مفاهیم روایات ظنی الصدور می‌باشد. به عبارت دیگر اعتماد به روایاتی که براساس موثق و ضابط بودن سلسله روات و اصل‌های عقلائی ظنی‌ای نظیر اصل عدم غفلت و اصل عدم خطأ و اصل عدم قرینه و اصل عدم نقل به معنا صورت می‌گیرد را نمی‌توان عین مراجعه به اهل البیت علیهم السلام بشمار آورد،‌ و تفسیر نمودن آیات قرآن با اتکاء به روایات ضعیف یا متشابه، خود یکی از مصداق تفسیر به رأی می‌باشد.

رابعا بخشی از فرمایشات معصومین علیهم السلام در ذیل آیات اساسا ناظر به معانی ظاهری و تفسیری نیست تا عدم فهم آن از ظاهر آیات، بیانگر غیر قابل درک بودن ظهورات قرآن باشد، بلکه اساسا ناظر به معانی تأویلی و باطنی است که با فهم معانی ظاهری آیات در تقابل نخواهد بود (بسیاری از بزرگان با عدم درک درست از لایه‌ی معنایی آیات در کلام امام علیه السلام، بین تفسیر و تأویل آیات خلط کرده‌اند).

خامسا اساسا در ذیل هریک از آیات قرآن، روایتی وجود ندارد تا ادعا شود فهم معنای ظاهری آیات هم متوقف بر رجوع به اهل البیت علیهم السلام است.

 

مختار در مسأله

همچنان که گذشت هیچ دلیل معتبری بر تخصیص حجیت ظواهر و عدم حجیت ظواهر قرآن وجود ندارد، و وجود مبارک پیامبر صلی‌ الله علیه و آله تنها مشافه و تلقّی کننده‌ی قرآن و موظف به قرائت و تلاوت آن بوده است نه اینکه مخاطب تک تک آیات قرآن باشد (بسیاری از آیات خطاب به همه‌ی مردم و یا عموم مؤمنین است). باید توجه داشت که علاوه بر اینکه استدلال به مجموع این سه دسته روایات برای اثبات بی‌اعتباری ظواهر قرآن ناتمام است، معارض به اخباری است که بر حجیت ظواهر قرآن دلالت دارد و براساس مرجح بودن موافقت با کتاب، این روایات به جهت مخالفت آن با کتاب باید طرح گردد.

 


[8] وسائل الشیعة جلد ۱۸ صفحه ۱۸۸ رقم ۳۳۵۶۵.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo