< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر قرآن

 

جمع بندی

اگرچه که ممکن است بر دلالت برخی از این گروه‌های آیات بر حجیت ظواهر قرآن مناقشه‌هایی وارد باشد اما مجموع این آیات و ده‌ها آیه‌ی دیگری که قرآن خود را قابل فهم معرفی می‌کند، بسان تواتر معنوی یا تراکم ظنونی خواهد بود که مفید قطع به حجیت ظواهر آیات است و حتی اگر روایت معتبری دلالت بر عدم حجیت ظواهر قرآن داشته باشد، علی القاعده در برابر این قطع لازم الطرح خواهد بود. باید توجه داشت که تفاوت بین دیدگاه اصولیین و حجیت ظواهر قرآن با مسلک حسبنا کتاب الله در چند نکته است:

    1. هرچند که ظاهر آیات مبارکات قابل فهم است و می‌توان مانند هر متن دیگری از قرائت آن، پی به مراد نویسنده‌ برد، اما فهم بواطن و تأویلات آن در گرو مراجعه به اهل البیت علیهم السلام است.

    2. براساس تصریح خود قرآن، بخشی از آیات، متشابهات که فهم معانی آن فقط با مراجعه به ائمه علیهم السلام ممکن خواهد بود.

    3. فهم آیات مبهم قرآن مانند حروف مقطعه و همچنین رفع تنازع در فهم‌های مختلف از دیگر آیات فقط با مراجعه به اهل البیت علیهم السلام ممکن خواهد بود.

    4. همه‌ی احکام شرعی در ظواهر آیات منعکس نشده است، تا حجیت ظواهر قرآن به معنای استغناء از معصومین علیهم السلام باشد، بلکه تتمیم و تکمیل احکام شرعی با رجوع به ایشان حاصل می‌گردد و علم به تمام قرآن اختصاص به آنان دارد.

    5. حجیت ظواهر قرآن بدان معناست که احکام برگرفته از ظهورات آیات، اقتضاء منجزیت و معذریت را دارد لکن براساس روایاتی مانند حدیث ثقلین، برای احراز عدم مانع یا تخصیص و تقیید آن لامحاله باید به اهل البیت علیهم السلام مراجعه کرد و روایات را فحص نمود.

نوع دوم : روایات

دومین نوع از ادله‌ای که اصولیین بر مدعای خود ارائه نموده‌اند، طوائف مختلفی از روایات است که به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود، لکن توجه به این نکته نیز ضروری است که اگرچه اخباریون هم برای اثبات عدم حجیت ظواهر قرآن به روایات تمسک نموده‌اند اما در مباحث قبل گذشت که استدلال به هیچ‌یک از آن روایات برای اثبات بی‌اعتباری ظواهر قرآن تمام نیست. علاوه بر اینکه حتی اگر دلالت آن روایات بر مدعای اخباریین تمام باشد، نهایتا بین دو گروه از روایات تعارض خواهد بود و نتیجه‌ی آن بدین شرح است:

     اگر موافقت با قرآن مرجع باشد[1] — باتوجه به اینکه روایات ناظر بر بی‌اعتباری ظواهر قرآن، مخالف با آیاتی فراوانی هست که قرآن را قابل فهم می‌دانند، اساسا این گروه از روایات حجیت ندارد و ائمه علیهم السلام صدور روایت مخالف با قرآن را منکر شده‌اند.

     اگر موافقت با قرآن مرجّح باشد[2] :

         اگر أخبار علاجیه داخل در تعارض نباشد — باتوجه به اینکه از آیات فراوانی بدست می‌آید ظاهر قرآن قابل فهم است، روایاتی که متضمن حجیت ظواهر قرآن هستند براساس موافقت آن‌ها با قرآن مقدم خواهد بود. [3]

         اگر أخبار علاجیه داخل در تعارض باشد[4] — باتوجه به اینکه مرجّحی برای هیچ یک از دو طرف تعارض وجود ندارد، لامحاله دو گروه روایات تساقط نموده و باید عام فوقانی مراجعه کرد که آن عبارت است از:

             اصل عقلائی حجیت ظواهر — عقلاء ظاهر کلام هر گوینده‌ای را قابل استناد و احتجاج می‌دانند.

             آیات متعدد بازگو کننده‌ی این حقیقت است که ظواهر آیات قابل فهم و حجت می‌باشد.

اینک به چند طائفه از روایاتی که بر حجیت ظواهر قرآن دلالت دارد، اشاره می‌شود:

طائفه اول : حدیث ثقلین

حدیث ثقلین با سند‌های صحیح و نقل‌ متواتر و مضامین مشابه، در کتب روایی عامه و خاصه وارد شده است که یک نقل آن بدین شرح است:

     و عنه ، بإسناده - أيضا - قال: قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله) يقول: «إني فرطكم على الحوض ، فأسألكم حين تلقوني عن ثقلي كيف تخلفوني فيهما». فاعتل علينا لا ندري ما الثقلان حتى قام رجل من المهاجرين ، فقال: يا نبي الله ، بأبي أنت و أمي، ما الثقلان؟ قال: «الأكبر منهما كتاب الله ، طرف بيد الله تعالى ، و طرف بأيديكم، فتمسكوا به، و لا تولوا و لا تعرضوا؛ و الأصغر منهما عترتي من استقبل قبلتي و أجاب دعوتي، فلا تقتلوهم و لا تقهروهم، فإني سألت لهم اللطيف الخبير فأعطاني أن يردا علي الحوض كهاتين - و أشار بالمسبحه - و لو شئت قلت كهاتين - بالسبابه و الوسطى - ناصرهما ناصري، و خاذلهما خاذلي، و عدوهما عدوي، ألا و إنه لن تهلك أمه قبلكم حتى تدين بأهوائها، و تظاهر على نبوتها، و تقتل من يأمر بالقسط فيها». [5]

براساس این روایت اگرچه اسباب هدایت دو شئ است اما قرآن ثقل اکبر در هدایت است که چنان ریسمانی یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست هرآن‌ کسی است که هدایت شده باشد. بدیهی است که اگر قرآن قابل فهم نمی‌بود و ظواهر آن حجیت نمی‌داشت، همانا هدایت فقط در گرو تمسک به اهل البیت علیهم السلام می‌بود و اصل ثقل خواندن آن علاوه بر اکبر نامیدنش[6] نادرست می‌گردید و وجهی برای اصرار به تمسک آن در موازات اهل البیت علیهم السلام وجود نمی‌داشت. بنابراین باتوجه به مفاد حدیث ثقلین، همچنان که مسلک حسبنا کتاب الله منجز به ضلالت است، مسلک تعطیل نمودن قرآن و حسبنا اهل البیت نیز موجب ضلالت خواهد بود.

 


[3] ممکن است اخباریین، اخبار علاجیه را قضیه‌ی خارجیه بدانند یعنی امام علیه السلام با نظر به تمام روایات متعارض، دیده‌اند که روایات موافق با قرآن در همه‌ی تعارضات صحیح است و از این رو امر به اخذ روایت موافق با کتاب کرده‌اند نه اینکه ظواهر قرآن، قابل فهم و اعتبارسنجی برعهده‌ی ما باشد.
[4] اگر روایاتی که موافقت با کتاب را یکی از مرجحات باب تعارض دانسته‌اند را یکی از ادله‌ی قابل فهم بودن قرآن بدانیم، لامحاله اخبار علاجیه نیز داخل در تعارض واقع می‌شود.
[5] تفسیر البرهان جلد ۱ صفحه ۶۳.
[6] اقول : ممکن است در عین اینکه قرآن را قابل فهم ندانیم اما با توجه به اینکه مستقیما کلام خداست و معجزه‌ی جاویدان است، آن را اکبر بخوانیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo