< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت خبر واحد

مانع منفصل دومین مانعی که برای دلالت مفهوم‌ شرط در آیه نبأ بر حجیت خبر عادل وجود دارد، آن است که براساس سایر ادله، خبر واحد اساسا در موضوعات اعتبار ندارد بلکه اثبات موضوع منوط به قیام بیّنه شرعی است، درحالی که سبب نزول آیه نیز شبهه‌ی موضوعیه بوده و هر آیه‌ای حداقل باید شامل بر شأن نزول خود باشد. بنابراین آیه نبأ هیچ دلالتی بر اعتبار خبر عادل نخواهد داشت بلکه صرفا در مقام بیان بی‌اعتباری مطلق خبر فاسق در حوزه‌ی احکام (به صورت وحدت مخبر) و موضوعات (به صورت تعدد مخبر) می‌باشد و دلالت دارد که عدالت در هر حالی برای مخبر ضروری است.

جواب

اولا اگرچه اثبات برخی از موضوعات مسلما منوط بر قیام بیّنه است اما عدم اعتبار أخبار آحاد در مطلق موضوعات، اول کلام می‌باشد. ثانیا سایر ادله نه تنها مانع منفصل از دلالت مفهوم بر حجیت خبر عادل بشمار نمی‌آید، بلکه نهایتا مخصّص منفصل اطلاق مفهوم خواهد بود و دلالت دارد که در خصوص برخی از موضوعات یا همه‌ی موضوعات، علاوه بر عادل بودن مخبر، تعدّد آن نیز شرط می‌باشد.

اگر گفته شود که مورد نزول آیه، موضوع است و شأن نزول آیه نمی‌تواند مخصّص منفصل آیه واقع شود بلکه هر آیه‌ای به منطوق یا مفهوم خود باید بیانگر حکم مورد نزول آن باشد و تشریح آن به وسیله‌ی دلیل متأخر از نزول آیه معنا ندارد (مورد آیه بسان قرینه‌ی متصل، مانع از انعقاد ظهور است، نه اینکه بسان قرینه‌ی منفصل، موجب تضییق ظهور آیه گردد) ؛ باید گفت باتوجه به اینکه شأن نزول آیه مربوط به فاسق بودن مخبر است و براساس منطوق آیه، حکم آن واضح می‌شود، محذوری ندارد که مفهوم آیه دلالت بر مطلبی ماورای شأن نزول آن داشته باشد و آن مدلول به وسیله‌ی سایر ادله، تخصیص یابد.[1]

مختار در مسأله

به نظر می‌رسد آیه‌ نبأ نه به مفهوم وصف دلالت بر حجیت خبر واحد دارد و نه به مفهوم شرط ، بلکه صرفا ارشاد به بی‌اعتباری خبر فاسق و دلالت بر وجوب شرطی تبیّن در فرض قاصد بودن عمل بدان خواهد داشت، همچنان که در ضمن این قاعده‌ی عقلائی، رهنمون به فاسق بودن ولید بن عُقبة نیز می‌نماید[2] .

 

آیه‌ی دوم – آیه نفر

﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[3] [4]

برخی از اصولیین مانند مرحوم آیت الله خوئی معتقدند که بهترین آیه‌ای که از قرآن دلالت بر حجیت خبر واحد دارد، همین آیه نفر است درحالی که عده‌ای دیگر از اصولیین بر این باورند که که آیه نفر هیچ ارتباطی به بحث خبر واحد و حجیت آن ندارد.

مرحوم صدر می‌فرماید برای اثبات حجیت خبر واحد به سه شکل بدین آیه استدلال شده است[5] :

    1. مدلول کلمه‌ی لعّل — اگرچه واژه‌ی لعّل برای ترجّی وضع گردیده لکن از آنجا که ترجّی حقیقی مستلزم جهل بوده و نسبت به ذات ربوبی مستحیل است، لامحاله لعّل در کلام پروردگار باید حمل بر اقرب المجازات شود که آن مطلوبیت و محبوبیت می‌باشد و باتوجه به اینکه آیه ناظر بر تحذّر از عقوبت أخروی است، صرف مطلوبیت تحذّر دلالت بر وجوب آن خواهد داشت زیرا اگر در ازای فعل انسان احتمال عقوبت وجوب داشته باشد، که تحذّر از آن واجب است و اگر احتمال عقوبت وجود نداشته باشد، که تحذّر حتی استحباب هم نخواهد داشت. بنابراین براساس اطلاق مطلوبیت تحذّر بدست می‌آید که متحذّر شدن از إنذار غیر علمی و منذرین غیر متواتر نیز واجب است و این به معنای حجیت (منجزیت و معذریت) خبر واحد می‌باشد[6] .

    2. غایت بودن تحذّر — از آنجا که نفر به غایت إنذار و إنذار به غایت تحذّر واجب گردیده است (وجوب نفر، غیری و وجوب إنذار، طریقی است) و غایت واجب نیز علی القاعده باید واجب باشد (مانند توضّأ لتصّلی)، لامحاله قبول إنذار و برحذر شدن از آن واجب خواهد بود و اطلاق وجوب تحذّر از مطلق إنذار شامل فرض عدم حصول علم از إخبار منذر نیز می‌شود که این به معنای حجیت (منجزیت و معذریت) خبر واحد می‌باشد.

    3. اطلاق وجوب إنذار — باتوجه به اینکه وجوب إنذار بدون لزوم قبول و تحذّر مخاطب لغو است، اطلاق وجوب إنذار دلالت دارد که حتی قبول و تحذّر خبر منذری که موجب حصول علم هم نباشد، نیز واجب است و این همان حجیت (منجزیت و معذریت) خبر واحد می‌باشد.

 

اشکالات تقریب اول

اول - مرحوم اصفهانی می‌فرماید که با تتبّع موارد استعمالی لعّل بدست می‌آید که این کلمه اساسا برای ترقّب مدخول خود وضع شده است نه ترجّی نسبت به آن و لذا حتی در جایی که نسبت به متعلّق آن خوف و کراهت وجود داشته باشد، هم استعمال می‌شود (مانند سَيِّدِي لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنِي وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي). بنابراین این واژه هیچ دلالتی بر مطلوبیت و محبوبیت متعلّق خود نخواهد داشت.

اگر گفته شود که حتی اگر موضوع له لعّل، مطلق ترقّب باشد اما با توجه به مفاد آیه و مقتضای سیاق آن، ترقّب در اینجا مربوط به امر مطلوب و محبوب می‌باشد (نه مکروه) و از این رو دلالت بر مطلوبیت و محبوبیت متعلّق خود خواهد داشت ؛ مرحوم صدر می‌فرماید که محبوب بودن متعلّق لعّل در این آیه ممکن است اساسا مربوط به حصول علم به إنذار منذر باشد نه اینکه مطلق تحذّر حتی نسبت به خبر غیر علمی منذر هم مطلوبیت داشته باشد.[7]


[6] منتقى الأصول، الحكيم، السيد عبد الصاحب، ج4، ص278.. مرحوم روحانی می‌فرمایند که حتی براساس مبنای مرحوم آخوند در ترجّی که آن را عبارت از إنشاء ترجّی می‌دانند، نیز انتساب ترجّی به خداوند ممتنع و این تقریب تمام است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo