< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1402/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت خبر واحد

 

دلیل دوم : روایات

برای اثبات حجیت خبر واحد به روایاتی استدلال شده است که باید به بررسی آن‌ها پرداخت لکن قبل از ورود به این بحث باید توجه داشت که علی القاعده برای اثبات حجیت خبر واحد نمی‌توان به اخبار آحاد تمسک کرد، و بدین جهت تمام کسانی که در مقام استدلال به روایات بوده‌اند، مدعی تواتر آن‌ها بوده‌اند. بدیهی است که به سبب اختلاف الفاظ این روایات، ادعای تواتر لفظی در این مسأله منتفی است و لذا برخی مدعی تواتر معنوی و مرحوم آخوند مدعی تواتر اجمالی می‌باشند.[1]

مقصود مرحوم آخوند از تواتر اجمالی عبارت از علم اجمالی به صدور برخی از این روایات است (یقینا برخی از این روایات از معصوم صادر شده است)، در حالی که تواتر معنوی بدان معناست که یک مضمون و معنای واحد در میان روایات آن قدر تکرار شده باشد که موجب یقین به صدور آن معنا از معصوم گردد.

در برابر مرحوم آخوند بسیاری از بزرگان معتقدند که تواتر معنوی به معنای وجود مدلول مطابقی مشترک در میان روایات، و تواتر اجمالی به معنای وجود مدلول التزامی مشترک در میان روایات است[2] ، و از این رو به مرحوم آخوند اشکال کرده‌اند که صرف علم اجمالی به صدور یک روایت از معصوم با عدم وجود مضمون مشترک در میان آن‌ها سودی نخواهد داشت (مانند اینکه قطعا یکی از روایات صلاة یا صوم یا زکات و یا حج از امام علیه السلام صادر شده باشد)؛ لکن به نظر می‌رسد مقصود مرحوم آخوند نیز همان است که در میان این روایات، مدلول التزامی مشترکی وجود دارد هرچند که در مدلول مطابقی‌ای اشتراک ندارند. [3]

باید توجه داشت که اگرچه تواتر اجمالی همیشه ایجاب می‌کند به آن روایتی اخذ شود که مضمون آن از همه‌ی روایات اخص است و قدر متیقن روایات متواتر می‌باشد (برخلاف تواتر معنوی که باید به همان معنای مشترک اخذ شود و مضمون اخصّ ضرورتی نخواهد داشت)، و در مانحن فیه نیز اخص مضمون روایات، حجیت خبر عدل امامی و روایت صحیحه است اما این به معنای عدم حجیت خبر ثقه و روایات موثقه و حسنه نخواهد بود زیرا ممکن است یک روایت صحیحه بیابیم که دلالت بر حجیت همه‌ی اخبار، اعم از صحیح و موثق و حسن نماید و بدین وسیله از طریق تواتر اجمالی، حجیت مطلق خبر واحد اثبات گردد.

اساسا در میان اصولیین نسبت به استدلال به روایات برای اثبات حجیت خبر واحد، دچار رویکرد کلّی وجود دارد:

رویکرد اول – برخی مانند مرحوم اصفهانی در مقام اثبات حجیت خبر واحد هیچ اشاره‌ای به روایات نکرده‌اند که این سکوت معنادار ممکن است حاکی از عدم اعتقاد ایشان به متواتر بودن این روایات و یا عدم تمام بودن دلالت هیچ‌یک از آن‌ها بر مدعا باشد.[4]

رویکرد دوم – برخی مرحوم شیخ انصاری در این مقام به تفصیل وارده شده و دلالت چهار گروه از روایات را بر حجیت خبر واحد تمام دانسته‌اند.[5]

در ادامه به چهار گروه روایت مدّ نظر مرحوم شیخ و صحت و سقم استدلال به آن می‌پردازیم:

     گروه اول: روایاتی که در مقام علاج خبرین متعارضین هستند.[6]

تمام روایاتی که امام علیه السلام به دنبال رفع تعارض و علاج آن برآمده‌اند، دلالت بر حجیت خبر واحد دارد زیرا اولا تعارض متفرع بر علمی نبودن دو روایت متعارض است و اگر اخبار غیر علمی حجت نمی‌بود، امام علیه السلام در مقام حلّ تعارض آن برنمی‌آمد، و ثانیا مرجّحات مذکور هیچ تناسبی با روایت مقطوع الصدور ندارد تا ادعا شود که حضرت به دنبال شناسایی روایت علمی بوده‌اند بلکه صرف معیار قرار دادن أفقه و أعدل و‌... گویای آن است که در غیر مورد تعارض، خبر فقیه یا عادل حجت است. [7]

اگر گفته شود که علاج تعارض فرع بر تعارض دو روایتی است که حجیت دارد و امثال این أخبار هرگز ناظر بر شرائط حجیت روایات نیستند تا برای حجیت خبر واحد بدان تمسک شود ؛ باید گفت که اولا نسبت به اینکه این مرحّجات، تعبدی هستند یا منطقی؟ اختلاف نظر وجود دارد (ثمره در تعدی به سایر مرجّحات است)، و ثانیا همه‌ی مرجّحات منصوص در مقام ترجیح روایت حجت بر روایت حجت دیگر نیستند، بلکه برخی از آن‌ها در مقام شناسایی روایت حجت از روایت غیر حجت هستند (مانند ترجیح روایت موافق کتاب و طرح روایت مخالف کتاب[8] درحالی که روایت مخالف کتاب از اساس بی‌اعتبار است) و براین اساس نمی‌توان أخبار علاجیه را بیگانه از شرائط حجیت دانست.

     گروه دوم: روایاتی که امر به رجوع به اشخاص خاصی از روات کرده‌اند.[9]

بدیهی است که اگر خبر واحد ثقه حجیت نداشته باشد، ارجاع دادن امام علیه السلام به یک راوی که قول او نهایتا ظنی است، وجهی نخواهد داشت.

اشکال

این روایات اساسا در مقام توثیق اشخاص است و شکی نیست که قول کسی که مورد وثوق امام علیه‌اسلام است، علم‌آور می‌باشد و تردیدی نسبت به صحت آن وجود نخواهد داشت.

اگر گفته شود در بعضی از این روایات، سائل از وثاقت شخص معینی از امام علیه‌السلام می‌پرسد و حضرت با تقریر ذهنیت او، اعتماد و حجیت خبر واحد ثقه را تأیید می‌نمایند ؛ باید گفت که اساسا ثقه در ارتکاز و ذهنیت آن‌ها با معنای اصطلاحی ما متفاوت است و در آن روزگار چون عموما اخبار با یک یا دو واسطه به افراد می‌رسیده، عموما مفید اطمینان بوده است (برخلاف عصر حاضر که نقل ثقات از معصوم با گذشت ۱۲ قرن، نهایتا ظن آور است). بنابراین آنچه مد نظر راوی بوده آن است که آیا اطمینان من به فلان افراد صحیح است یا خیر؟ و امام علیه‌السلام می فرمودند بله یا خیر، و این روایات در مقام توثیق و تضعیف بوده است نه حجیت خبر واحد ثقه.


[2] مرحوم نائینی از اساس منکر تواتر اجمالی است و تواتر رو منحصر به لفظی و معنوی می‌داند.أجود التقریرات جلد ۳ صفحه ۱۹۷.
[3] أقول: حتی اگر کلام مرحوم آخوند هم این چنین توجیه شود اما مرحوم آیت الله خوئی تصریح دارند که در تواتر اجمالی هیچ قدر مشترکی در معنا وجود ندارد و با این حال چنین تواتری لغو نیست، فراجع.موسوعة الامام الخوئی جلد ۴۷ صفحه ۲۲۴.
[8] سعيد بن هبة الله الراوندي في ( رسالته ) الّتي ألّفها في أحوال أحاديث أصحابنا وإثبات صحّتها، عن محمّد، وعليّ ابني عليِّ بن عبد الصمد، عن أبيهما، عن أبي البركات عليِّ بن الحسين، عن أبي جعفر ابن بابويه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أيّوب بن نوح، عن محمّد ابن أبي عمير، عن عبد الرحمن بن أبي عبد الله، قال : قال الصادق ( عليه السلام ): إذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضوهما على كتاب الله، فما وافق كتاب الله فخذوه، وما خالف كتاب الله فردّوه، فان لم تجدوهما في كتاب الله فاعرضوهما على أخبار العامّة، فما وافق أخبارهم فذروه، وما خالف أخبارهم فخذوه.وسائل الشیعة جلد ۲۷ صفحه ۱۱۸ رقم ٣٣٣٦٢.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo