< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منطقة الفراغ

استاد: این نظریه را بین متاخرین ندیدم کسی قبول کرده باشد گرچه این نظریه را به علامه طباطبایی در المیزان و مرحوم نایینی برگردانده اند اما کلام علامه متفاوت با منطقة الفراغ شهید است گرچه کلام نایینی را می شود حمل به منطقة الفراغ کرد اما فی المجموع این نظریه جای کار بیشتری دارد و خود شهید هم در کتب دیگرش بحثی از این نظریه نکرده است لذا نیاز است که تکامل بیشتری پیدا کند.

اشکال: این نظریه همان برسی عناوین ثانویه است و چیز جدیدی نیست؟

برای این که تفاوت این دو را بدانیم باید ابهام کلام شهید را برطرف کنیم که ایشان مشخص نکرد که شارع برای رخدادهای نوظهور هیچ حکمی جعل نکرده است یا اباحه جعل کرده است و در گذر زمان اباحه تبدیل به حرمت یا وجوب می شود.

الف: اگر گفتیم که هیچ حکمی نیست پس این نظریه فقه عناوین ثانویه نیست بلکه متفاوت است چون حکمی نیست تا عنوان ثانوی ان را برسی کرد.

ب: اگر گفتیم که حکم منطقه الفراغ اباحه است امکان دارد جز عناوین ثانویه باشد.

که ظاهر عبارت ایشان در کتاب اقتصادنا[1] این است که منطقه الفراغ مباح است و حاکم می تواند ان را تغییر دهد و تبدیل به وجوب یا حرمت کند.

سپس گفته است: منطقه الفراغ جایی است که حکم الزامی از طرف شارع مطرح نشده است که نتیجه این می شود که دایره منطقة الفراغ می تواند شامل مباح یا مستحب یا مکروه باشد یا واجب و حرامی که پیامبر به عنوان حاکم وضع کرده است و فقط واجب و حرامی که به عنوان شریعت است غیر قابل تغییر است و حاکم اسلامی حق تغییر ان را ندارد.

بعضی عبارت شهید را این طور توضیح داده اند: که مراد از اباحه در کلام شهید این است که منطقة الفراغ جز مباحات اصلیه است کما این که مسلمین در اوایل شریعت اصل اولیه را اباحه در مقابل حذر می دانسته اند توضیح این که:

اصاله الاباحه 2 معنی دارد:

1: اصاله الاباحه در مقابل اصاله الحذر: که مراد این است که اصل هر چیزی بر اباحه است تا زمانی که خلاف ان از شارع صادر شود که این در زمانی است که هنوز شریعت کامل نشده است.

2: اصاله الاباحه در مقابل اصاله الحرمه: ناظر به صدور حرمت نیست بلکه ناظر به وصول حرمت است. این اباحه به دو قسم اباحه اقتضایی (اباحه تشریعیه) و اباحه لا اقتضایی تقسیم می شود.

پس اباحه اصلیه ناظر به قسم اول است و حالا منطقة الفراغ هم همین طور است که همه چیز جز مباحات اصلیه است که هیچ حکمی از شارع از ان صادر نشده است مثل مستحدثات که هیچ حکمی از شارع در ان صادر نشده است.

بله اگر در بعضی از موارد که امکان ان هست که قبلا شارع حکم ان را بیان کرده است در انجا به حدیث برائت یعنی قسم دوم برائت تمسک می شود.

برسی منطقه الفراغ با خلو واقعه از حکم:

استاد: اگر این تفسیر (اول) را شهید صدر را قبول داشته باشد پس باید خلو واقعه از حکم قبول داشته است چون در حقیقت شارع برای منطقه الفراغ حکمی جعل نکرده است.

اما اگر شهید منطقة الفراغ را مباح (قسم دوم) دانسته است پس منطقة الفراغ خلو واقعه از حکم نیست.

گرچه من نفهمیدم که مراد شهید کدام قسم از اباحه است.

سوال: ایا می توان گفت مراد از اباحه، اباحه تشریعیه است از قسم اباحه تشریعیه لااقتضایی؟ که در این صورت هم خلو واقعه از حکم می شود؟

جواب: اول باید مشخص کرد که وقتی احکام خمسه گفته می شود مراد از اباحه فقط اباحه اقتضایی است یا اعم از اقتضایی و لا اقتضایی؟

عده ای گفته اند: فقط مراد از اباحه، اباحه اقتضایی است چون اباحه لا اقتضایی حتی اقتضای اباحه را نداشته است پس جعل حکم اباحه برای اباحه لا اقتضایی وجود حکم بدون مقتضی است پس اباحه لا اقتضایی به عنوان یکی از احکام خمسه مطرح نمی شود پس در نتیجه خلو واقعه از حکم می شود.

پس اگر مراد شهید همین باشد و منطقه الفراغ را از نوع اباحه لا اقتضایی بداند خلو واقعه از حکم می شود.

اما چون منطقه الفراغ را علاوه بر اباحه لا اقتضایی شامل احکام مستحبه و مکروه همه دانستیم که خود شهید هم به این تذکر داده اند پس در منطقه الفراغ گاهی خلو واقعه از حکم می شود و گاهی خلو واقعه از حکم نمی شود. پس در حقیقت شهید دنبال جای خالی حکم می گردد تا پر کردن ان جای خالی را از وظایف حاکم اسلامی بداند پس منطقه الفراغ فقه عنواین ثانویه نیست.

اما اگر ایشان بگوید شارع در منطقه الفراغ جعل اباحه اقتضایی کرده است اما این حق را حاکم اسلامی داده است که می تواند حکم الزامی در این موارد جعل کند باز هم منطقه الفراغ متفاوت با فقه عناوین ثانویه می شود چون هر عنوان دوم فعل عنوان ثانویه نیست بلکه عناوین ثانویه، عناوین مشخص و محدودی در شرع است که اگر این عنوان وجود داشت حکم اولی نیست مثل اضطرار و حرج و... چون خیلی از عناوین که می شناسیم عنوان ثانوی است مثلا عنوان صوم برای نخوردن عنوان ثانوی است چون نفس نخوردن را گرسنگی می نامیم و این که به عنوان دومی صوم نام گذاری شده است دلیل بر این نیست که صوم عنوان ثانویه است و همچنین صلاه که خم و راست شدن است و به عنوان دوم ان را صلاه نامیدیم پس دلیل بر این نمی شود که صلاه جز عنوان ثانویه باشد بلکه عنوان ثانویه عناوینی است که به صورت محدد در شریعت وجود دارد پس مقصود شهید این نیست که حاکم تنها در عناوین ثانویه حکم کند نه بلکه دایره بسیاری از احکام را در بر می گیرد و این را حق حاکم اسلامی می داند گرچه ایشان در کتاب دیگر به جای حاکم اسلامی مجلس قانون گذاری را نام برده است.

پس به این جا رسیدیم که در این که اباحه لااقتضایی حکم است یا نه؟ یا اصلا وجود دارد یا نه؟ اختلاف است یعنی جایی وجود دارد که اصلا حتی اقتضای اباحه هم نداشته باشد شاید بتوان مثال به کراتی زد که حتی امکان ندارد که انسان به انجا برود که حکم اباحه برای رفتن حتی اقتضایی هم ندارد.

 

شهید صدر برای توضیح دقیق تر این نظریه چند نکته تذکر می دهد:

1: ایشان در حوزه روابط ثابت به رابطه خدا و انسان و رابطه انسان ها با یکدیگر اشاره می کند که در این حوزه ها حاکم نمی تواند تصرفی کند. و اصلا تفاوت ما با مارکسیست همین است که انها روابط بین انسانها را هم متغیر می دانند. پس ما تنها رابطه متغیر رابطه انسان ها با طبیعت است چون در این رابطه با پیشرفت علم مدام در حال تغییر است.

2: نظریه منطقة الفراغ نقصی برای دین نیست بلکه قوت و کمال دین است چون این منطقه متغیر است لذا شارع به ان نظم ثابت نریخته است و اتفاقا رمز بقا این شریعت همین است چون شریعت را منعطف می کند که با تغییر رابطه قابلیت تغییر داشته باشد و با این انعطاف همیشه حافظ مصالح مردم است که حتی در فرض دوم (اباحه تشریعیی اقتضایی) حاکم اسلامی توانایی جعل قانون دارد.

3: دلیل وجود منطقة الفراغ عقل است چون با فرض قبول وجود اشیا متغیر و فرض قبول این که احکام شرعیه برای مصالح عباد است لا محاله باید بپذیریم که برنامه واحد نمی تواند برای امور متغیر وجود داشته باشد پس شارع باید وظیفه قانون گذاری را به افرادی در این حوزه بسپارد که با تغییر شرایط این تغییر را به وجود اورند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo