< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منطقة الفراغ

شهید صدر بعد از بیان نظریه خود در کتاب اقتصادنا[1] به بیان امثله ای برای نظریه خود می پردازد که در مواردی امام و پیامبر گاهی احکامی را صادر کرده اند که از حیث اداره امور مردم بوده است و انچه که گفته اند به عنوان مصالح جامعه بوده است لذا اگر پیامبر به دلیل مصلحت این عمل را انجام داده اند پس امکان دارد که امام یا نائب امام در شرایط دیگر حکم را عوض کند و همچنین روشن می شود که روابط متغیری وجود دارد.

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‌، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَضى‌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله بَيْنَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي مَشَارِبِ النَّخْلِ أَنَّهُ‌ لَايُمْنَعُ‌ نَفْعُ‌ الشَّيْ‌ءِ، وَ قَضى‌ صلى الله عليه و آله بَيْنَ أَهْلِ الْبَادِيَةِ أَنَّهُ لَايُمْنَعُ فَضْلُ‌ مَاءٍ لِيُمْنَعَ بِهِ‌ فَضْلُ كَلإ.[2]

که در این روایت پیامبر می فرمایند: نباید اضافه اب از کسی منع شود و همچنین نباید اضافه مرتع زمین از کسی منع شود.

از آنجا که به لحاظ فقهی منع آب جایز است قطعا، چون چاه آب یا هر چیز دیگر را که انسان مالک ان باشد می تواند از دیگران منع کند اما با توجه به توسعه مدینه و دیگر مسائل جاری در ان زمان، پیامبر این کار را منع کرده اند یعنی حرام کرده است پس حرمت منع اضافه آب یک حکم حکومتی است.

پس امکان دارد که در زمان ما که مثلا آب امکان جمع کردن و ذخیره سازی ان وجود دارد و دیگران هم می توانند آب بدست آورند ولو از راه دور و با لوله کشی و... دیگر نیازی به این حکم نیست.

2: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شِرَاءِ النَّخْلِ وَ الْكَرْمِ وَ الثِّمَارِ ثَلَاثَ سِنِينَ أَوْ أَرْبَعَ سِنِينَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ يَقُولُ إِنْ لَمْ يُخْرِجْ فِي هَذِهِ السَّنَةِ أَخْرَجَ فِي قَابِلٍ وَ إِنِ اشْتَرَيْتَهُ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فَلَا تَشْتَرِهِ حَتَّى يَبْلُغَ فَإِنِ اشْتَرَيْتَهُ ثَلَاثَ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَبْلُغَ فَلَا بَأْسَ وَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الثَّمَرَةَ الْمُسَمَّاةَ مِنْ أَرْضٍ فَهَلَكَ ثَمَرَةُ تِلْكَ الْأَرْضِ كُلُّهَا فَقَالَ قَدِ اخْتَصَمُوا فِي ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَكَانُوا يَذْكُرُونَ ذَلِكَ فَلَمَّا رَآهُمْ لَا يَدَعُونَ الْخُصُومَةَ نَهَاهُمْ عَنْ ذَلِكَ الْبَيْعِ حَتَّى تَبْلُغَ الثَّمَرَةُ وَ لَمْ يُحَرِّمْهُ وَ لَكِنْ فَعَلَ ذَلِكَ مِنْ أَجْلِ خُصُومَتِهِم.[3]

که در زمان پیامبر بیع ثمره قبل از این که برسد انجام میشده است که در نتیجه این نوع بیع سبب ایجاد خصومت شده بود سپس پیامبر این نوع بیع را حرام اعلام کرد تا دیگر خصومت نشود پس این حرمت ابدی نبوده است بلکه برای رفع خصومت است و اگر خصومتی نباشد دیگر این حکم نیست.

3: نقل التزمذی عن رافع بن خدیج قال: نهانا رسول الله عن امر کان لنا نافعا، اذا کانت لاحدنا ارض ان یعطیها ببعض خراجها او بدراهم. و قال اذا کانت لاحدکم ارض فلیمنحها اخاه او لیزرعها[4]

فلیمنحها دال بر بخشش زمین است مثلا شخص یک سال منافع زمین خود را ببخشد و از انجا که از ضروریات فقه است که می توان زمین خود را اجاره بدهد اما پیامبر برای تشویق در امر کشاورزی این سخن را گفته اند.

و شهید این ها را به عنوان نمونه ذکر کرده است که از روابط متغییر است و پیامبر برای انها حکم حکومتی کرده است و دیگر موارد هم وجود دارد که با تتبع پیدا می شود.

 

اشکالات نظریه منطقه الفراغ:

این نظریه با دسته هایی از ایات و روایات مخالف است چون:

1: در دسته ای از ایات و روایت گفته شده است که حکم همه چیز مشخص شده است مثل ﴿ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم﴾[5]

2: دسته ای از ایات و روایات که دلالت بر عدم جواز تغییر حکم الله است:

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ﴾ [6]

﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون﴾[7]

که این ایه هم می گوید نمی شود حلال را حرام و بالعکس کرد. و شیخ هم گفت که این ایه در موردی که حکمی از طرف خدا بیان نشده است که در نتیجه حکم کردن در ان مورد افترا بر خداست. چون دو صورت بیشتر نیست یا خدا اذن داده است یا افترا بر خدا بسته شده است.

و همچنین ایه:

﴿وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ﴾[8]

یا مثلا خدا اقوام گذشته را عذاب کرد چون حرام را حلال و بالعکس کرده بودند نظیر ایه: ﴿كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني‌ إِسْرائيلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى‌ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرا[9] که کسی نمی تواند قانون خدا را تغییر دهد.

و حتی خداوند پیامبر خود را توبیخ می کند که چرا حلال را برخود حرام کردی یعنی حتی حکم مباحات را هم نمی شود تغییر داد: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‌ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم﴾[10]

﴿وَ قالُوا ما في‌ بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‌ أَزْواجِنا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فيهِ شُرَكاءُ سَيَجْزيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكيمٌ عَليم﴾[11]

که گفته بودند اگر انچه که در شکم حیوانات ما است اگر زنده بیرون امد از پسران ماست و اگر مرده بدنیا امد زنان ما هم شریک اند.که این ایه می گوید: اصلا انها حق ایجاد حکم را ندارند.

3: دسته ای از روایات که احکام را جاوید و ثابت می داند مثل: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ‌ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى‌ يَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‌ءُ غَيْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَكَ بِهَا سُنَّةً.[12]

4:ادله ای که خداوند دوست دارد که مباح او مباح باشد و حلال او حلال باشد نظیر:

قَوْلِ الصَّادِقِ ع‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ أَنْ يُؤْخَذَ بِرُخَصِهِ‌ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُؤْخَذَ بِعَزَائِمِه[13]

﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‌ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْق‌﴾[14]

وَ بِالْإِسْنَادِ، قَالَ: قَالَ سَيِّدُنَا الصَّادِقُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فَإِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِذَا أَنْعَمَ‌ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ يَرَى عَلَيْهِ أَثَرَهَا.[15]

وَ قَالَ ع‌ إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى‌] افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا [16]

که چیزی که حلال است را انجام دهید و خود را به تکلف بی مورد نیندازید.

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ ﴾[17]

که می گوید حلال را انجام دهید و از طرح سوالات بی مورد و شک ها بی جا خودداری کنید.

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ مُثَنًّى، عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنِ الدِّينِ الَّذِي لَايَسَعُ الْعِبَادَ جَهْلُهُ، فَقَالَ: «الدِّينُ وَاسِعٌ‌، وَ لكِنَّ الْخَوَارِجَ‌ ضَيَّقُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ‌ مِنْ‌ جَهْلِهِمْ[18]

 

پس جایی وجود ندارد که دیگران غیر از پیامبر و امام حق تشریع و قانون گذاری داشته باشند پس نظریه منطقه الفراغ باطل است و این که دیگران نظیر حاکم شرع و مجلس قانون گذاری و ... هم حق قانون گذاری دارند صحیح نیست

بله این مواردی که شهید مثال زدند تبصره هایی است که در دین وجود دارد و با وجود این چند نمونه نمی توان از این همه نصوص چشم پوشید و نظریه ای به نام منطقه الفراغ ایجاد کرد.

اشکال: اگر بگوییم همه احکام بیان شده است مسائل مستحدثه را چطور حل می کنید ایا حکم انها هم بیان شده است؟

در موارد مسائل مستحدثه ما تطبیق موارد کلی بر جزئیات می کنیم و در حقیقت احکام جدید را کشف می کنیم نه خلق.

پس هم فقه بن بست ندارد و هم لازم نیست که بگوییم که حق تشریع و یا تغییر حکم به حاکم شرع واگذار شده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo