< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منطقة الفراغ

استاد: به لحاظ ادله نقلی نظریه منطقة الفراغ قابل قبول نیست و گفتیم اگر به حدود ان پرداخته نشود می تواند نظریه ای خطرناک باشد پس همان مدل فقه سنتی که در مسائل مستحدثه گفته می شود که فقیه تنها اکتشاف قانون می کند نه خلق ان، صحیح است.

فقیه در عصر غیبت 2 نقش دارد:

1: شناخت صغریات و کبریات و سپس تطبیق صغری بر کبری.

2: شناخت عناوین ثانویه مثل تحریم تنباکو که بر اساس عنوان ثانویه انجام گرفته بود اما این عنوان منطقه الفراغ نیست.

پس منطقه الفراغ را با هر حکمی (اباحه اصلیه یا اباحه تشریعیه اقتضایی) در نظر بگیرم صحیح نیست حتی به عنوان اباحه لااقتضایی هم صحیح نیست چون این اباحه حکم نیست و از جهت صغروی هم نمی توان واقعه ای را یافت که حتی اقتضای اباحه هم نداشته باشد و واقعه هایی مثل راه رفتن، نشستن و... اباحه اقتضایی است نه لا اقتضایی چون مباح بودن به نفع عباد است اما در اباحه لااقتضای حتی گفتن این که مباح است هم اقتضا ندارد لذا نمی توان از لحاظ صغروی به چنین اباحه ای قائل شد مگر این که بگوییم حکم زندگی در کره ای که حتی امکان ندارد انسان در انجا سکونت داشته باشد را اباحه لا اقتضایی بدانیم یعنی چون امکان این که بشر به انجا رود نیست لذا حتی گفتن اباحه هم اقتضا ندارد پس به عنوان صغری برای اباحه لااقتضایی حداکثر به چنین امثله ای می توان اکتفا کرد.

 

برای رد منطقه الفراغ علاوه بر ایات و روایاتی که در جلسه قبل گفته شد به این روایت هم می توان استدلال کرد:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ شُيُوخِهِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّهَا النَّاسُ حَلَالِي حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ- وَ حَرَامِي حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ- أَلَا وَ قَدْ بَيَّنَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ- وَ بَيَّنْتُهُمَا لَكُمْ‌ فِي سُنَّتِي‌ وَ سِيرَتِي‌ وَ بَيْنَهُمَا شُبُهَاتٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ بِدَعٌ بَعْدِي مَنْ تَرَكَهَا صَلَحَ لَهُ أَمْرُ دِينِهِ وَ صَلَحَتْ لَهُ مُرُوَّتُهُ وَ عِرْضُهُ وَ مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا وَقَعَ فِيهَا وَ اتَّبَعَهَا كَانَ كَمَنْ رَعَى غَنَمَهُ قُرْبَ الْحِمَى وَ مَنْ رَعَى مَاشِيَتَهُ قُرْبَ الْحِمَى نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى أَنْ يَرْعَاهَا فِي الْحِمَى أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلَا وَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَحَارِمُهُ فَتَوَقَّوْا حِمَى اللَّهِ وَ مَحَارِمَهُ الْحَدِيثَ.[1]

 

در حول این نظریه دو بحث دیگر هم وجود دارد:

1: تفاوت منطقه الفراغ با مصالح مرسله و مقاصد شریعت اهل سنت چیست؟

2: رابطه منطقة الفراغ با دین حداقلی که در کلام مطرح می شود چیست؟

فعلا به سوال اول نمی پردازیم اما در جواب سوال دوم می گوییم:

پایه نظریه منطقة الفراغ از علم اصول خارج است و به کلام مربوط است. در بحث کلام سوالی است که ایا دین مربوط به همه شئونات زندگی است یا بخشی از ان؟

چند نظریه وجود دارد:

1: نظریه دین حداقلی: عده ای توهم کرده اند دین نسبت به یکی از ساحت های زندگی بشر نظر دارد مثل سایر علوم که مثلا پزشکی به همه ساحات زندگی ربط ندارد بلکه به بخشی از ان ربط دارد که مربوط به ان است و یا اقتصاد به شون اقتصادی زندگی کار دارد و هکذا سایر علوم.

پس حوزه ای خاصی از رفتار انسان مربوط به دین است نه این که همه شئونات زندگی به دین ربط داشته باشد و این نظریه ای است که از قدیم تا به امروزه مورد بحث است گرچه بیشتر روشنفکران به این نظریه تمایل داشته اند تا علما.

پس اگر حوزه دین محدود باشد طبعا حوزه عالمان دین هم محدود می شود پس باید حدود دین را مشخص کرد چون دین محدود است.

مثلا اگر حوزه دین را فقط تربیت بدانیم دیگر سوال از اقتصاد بی ربط است چون حوزه ان مربوط به دین نیست.

و دلیل ان این است که: پیامبر دو منصب دارد یکی به عنوان مدیر جامعه است و یکی عنوان پیامبر دارد پس این که گاهی در مضاربه و گاهی در بیع و ... نظر می دهد به عنوان مدیر جامعه سخن گفته است اما به لحاظ نبوت فقط به مسائل تربیتی پرداخته است.

2: نظریه دین حداکثری: در برابر این نظریه، نظریه دین حداکثری وجود دارد که دین را دارای یک نظام حقوقی می داند که به هر عملی نظر دارد که مثلا در اقتصاد یا پزشکی به لحاظ حقوقی نظر دارد نه به لحاظ تخصصی، مثلا این که قرص را بخورم یا نه؟ ربطی به دین ندارد اما این که ایا خوردن ان مصلحت دارد یا ضرر؟ و چه حکمی از نظر حقوقی دارد؟ مربوط به دین است که از جنبه حقوقی باید به ان بپردازد.

3: نظریه دین حداکثری افراطی: که این نظریه دین را واسع تر از نظریه قبل می داند یعنی محدوده دین را بسیار وسیع می داند که حتی در حوزه تخصصی علوم هم وارد می شود و در مورد مسائل پزشکی و اقتصاد و... نظر می دهد.

ایا منطقه الفراغ نگاه حداقلی به دین است؟

خیر اتفاقا منطقه الفراغ نگاه حداکثری به دین دارد چون ایشان نمی گوید که حوزه تداخل دین محدود است بلکه می گوید: چون حوزه دین را گسترده است باید نظریه ای را مطرح کرد که قابلیت گسترش داشته باشد پس نباید دین محدوده بسته ای باشد بلکه باید به تناسب روابط متغیر دین هم مجموعه ای باز باشد تا این که فقیه بتواند بر طبق ان عمل کند پس چون دین را حداکثری می داند لذا ایشان به این نظریه را قائل شد تا بتوان دین را در همه ساحات زندگی گنجاند و حتی ایشان ادعا دارد که اگر این نظریه را نپذیریم نمی توانیم دین جاوید را تصور کنیم. گرچه این نظریه کامل نیست اما اگر هسته اصلی این نظریه پذیرفته شود می توان در حدود ان هم نظر پردازی کرد.

کسانی که نظریه منطقه الفراغ را نپذیرفتند باز هم می توانند به قوانین از باب تبانی ارا عقلا عمل کنند یعنی همه افراد با پذیرفتن تابعیت یا ویزای یک کشور این تبانی عقلا را قبول کرده اند یعنی از جهت تشریع مشکلی وجود ندارد و حرامی پیش نمی اید و اگر این را پذیرفتیم عمل نکردن به قوانین موجب عقاب و ثواب اخروی نمی شود البته اگر دقیق تر سخن بگوییم حرمت یا عدم ان بستگی به این دارد که وفای به عهد را واجب شرعی بدانیم یا نه؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo