< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1400/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اهمیت فقه مقارن و تطبیقی/نکات مقدماتی بحث/فقه پزشکی

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

 

در ابتدا خدمت تمام کسانی که به گونه ای این بحث را دنبال می کنند، عرض سلام و ادب و احترام دارم؛ خدا را شکر می کنم که در سال تحصیلی جدید، توفیق گفتگو در باب معارف دینی و فقه اهل بیت علیهم الصلاة و السلام را نصیب ما نمود.

1- معنای تفقّه و راه رسیدن به آن

خدای متعال در باب اهمیت پرداختن به علم فقه می فرماید: ﴿وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون﴾[1]

مضمون آیه این است که: اگر ممکن می بود باید همه مهاجرت کرده و بسیج می شدند تا دانش دین را یاد بگیرند؛ ولی با توجه به اشتغال های دیگر مردم و نیاز های دیگر جامعه، امکان این که همه‌ی مؤمنین برای یادگیری معارف دینی بسیج شده و اقدام کنند فراهم نیست؛ لکن چرا از هر دسته ای از مؤمنان یک نفر یا یک طائفه و جمعی از آن ها حرکت نمی کنند تا علم دین را به صورت عمیق یاد بگیرند.

عموماً راجع به «لیتفقّهوا فی الدین» گفته شده که «فقه» به معنای فهم عمیق است؛ لکن آنچه مهم است این است که بدانیم این فهم عمیق چگونه به دست می آید؟ مرحوم محدث قمی در سفینة البحار به این مسأله اشاره نموده و روایاتی ذکر نموده اند که فهم عمیق دین صرفاً با مطالعه، مباحثه و أمثال آن حاصل نمی شود. یاد آوری این نکته برای طلاب بسیار لازم است.

چون بخشی از دانش علوم دینی جنبه عمل و اقدام دارد، اگر کسی می خواهد فقیه شود، علاوه بر این که باید کلاس رفته و مباحثه و مطالعه کند باید پایبند به دستورات دینی باشد و اگر در عمل، پایبند به دستورات دینی نشد هر چند اصطلاحات را خوب یاد بگیرد ولی فقیه نخواهد بود؛ نه این که بخواهیم اصطلاح جدیدی برای «فقیه» بگذاریم که شرط «عمل» را بر آن افزوده باشیم؛ بلکه حقیقتاً فقه و فهم عمیق برای چنین شخصی حاصل نمی شود و آنچه یاد گرفته صرفاً لقلقه زبان اوست. تعبیر دیگر از پایبندی عملی به دستورات دینی همان «تقوا» است که در آیه قرآن ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه﴾ُ[2] بدان اشاره نموده و بیان می کند که هر کس با تقوا باشد خدا به او تعلیم می دهد؛ یعنی تقوا یک ارتباطی با فهم دارد.

نفس پایبندی عملی به دستورات دین برای فهم عمیق دین بسیار مهم است: و خود شما در زندگی این مضمون را تجربه و درک کرده اید؛ مثلاً وقتی به کسی آموزش می دهیم که اگر در رکعت دوم امام جماعت رسید چگونه عمل کند، هر چند با توضیح، یاد می گیرد، ولی تا همچون حالتی برای او حاصل نشود و عملاً در رکعت دوم اقتدا نکند، مهارت در این مسأله را به خوبی پیدا نمی کندو زمانی که در عمل هم به همان شکلی که تعلیم دیده عمل کند مهارت پیدا می کند. به تعبیر دیگر دانش فقه، دانشی است که مربوط به عمل مکلفین بوده و تا کسی بدان عمل نکند مسأله خوب برایش جا نمی افتد؛ یکی از فقها چنین بیان می نمودند که دو بحث فقه برایم مشکل بود؛ یکی حج و دیگری دماء ثلاثه؛ بحث حج با تشرف به حج و عمل به اعمال حج واضح شد، ولی مبتلا به بحث دمای ثلاثه نشدیم و لذا عمق آن را متوجّه نشدیم.

2- بخش های تشکیل دهنده دین

متعلق تفقه در آیه شریفه «لیتفقوا فی الدین» دین است که متشکل از سه بخش است؛ یک بخش از معارف دین، اصول عقاید است که فهم و درک آن کمال است؛ این که بدانیم خدایی وجود دارد که عالم، أحد و قادر است و صفات ثبوتیه و سلبیه دارد کمال است چون در دانش عقاید، معرفت پیدا کردن مهم است. بخش دوم از دین مربوط به اخلاق است که صفات و ملکات ثابت نفسانی ما است و شخصیت ما را شکل می دهد. این بخش نیز باید دانسته شود و با تمرین ملکات نفسانی را در خود ایجاد کرد.

بخش سوم که فقه به معنای اصطلاحی است این است که بدانیم چه کار هایی را باید انجام دهیم و چه کار هایی را نباید انجام دهیم؛ علم به حلال و حرام و علم به مکروه و مستحب و مباح است که همان احکام خمسه است. این بخش افعال و کردار ما را تنظیم می کند. این فقه در مقابل اصول عقاید و اخلاق است. اما فقهی که در آیه مطرح است فقه در مقسم است یعنی هر سه علم (عقاید، اخلاق، فقه) را شامل می شود و از آن تعبیر به فقه بالمعنی الاعم می شود. فقه به معنای اصطلاحی معنایی است که در طول تاریخ اسلام به وجود آمده است، ولی فقه که در قرآن به کار رفته است از همان ابتدا به همین معنای أعم بوده که شامل فقه به معنای اصطلاحی می شود.

وظیفه عالم شدن به علم فقه گردن گیر عده ای است و الآن ما توفیق آن را پیدا کرده ایم و باید قدر آن را بدانیم؛ در روایتی از وجود مقدس خاتم انبیا محمّد صلی الله علیه و آله چنین آمده است: «ما، الأمالي للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ نُصَيْرٍ الْحَافِظِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَمْرٍو التَّنُوخِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنْ فِقْهٍ فِي دِينٍ أَوْ قَالَ فِي دِينِهِ»[3]

یعنی خدای متعال به چیزی که بالاتر از فقه در دین باشد عبادت نشده است؛ یعنی اگر کسی می خواهد خداوند را عبادت کند از این بالاتر نیست که فقه در دین را بخواهد یاد بگیرد.

«فقه» در این حدیث نیز بر اساس نکته ای که بیان شد تناسب دارد که همراه پایبندی عملی باشد؛ ممکن است شما یک فرد یهودی یا مسیحی پیدا کنید که اصطلاحات را بیشتر از روحانی تحصیل کرده شیعه بداند، ولی این شخص «فقیه» محسوب نمی شود و فقه در دین برای او حاصل نمی شود؛ لازمه فقه، پایبندی است و وقتی فهم عمیق حاصل می شود که اقدام متناسب با دستور دین هم حاصل شود.

3- اهمیت و فوائد فقه مقارن

نکته دوم این است که معنای فقه به معنای لغوی و اصطلاحی روشن شد؛ لکن دانش فقه آیا مخصوص ما مسلمان ها است یا در اجتماعات غیر مسلمان ها نیز وجود دارد؟
آنچه بنده متوجّه شدم مسلّماً دانشی شبیه همین فقه شیعه در بین یهودیان موجود بوده و هست؛ ظاهراً اسم بخشی از اوستای[4] زرتشتیان «دین کرد» بوده است که مربوط به عمل است و لذا آن ها نیز مطابق با دین خود فقه داشته اند و به موازات فقهی که ما داریم آن ها نیز فقه داشته اند. شاید در برخی از متون فقهی مواجه شده باشید که در هنگام نقل اقوال اشاره نموده که مجوس هم به فلان شکل حکم کرده اند.

أما در رابطه با مسیحیت، در تعالیمی که مربوط به خود کتاب انجیل می شود تعرّض به فقه به این معنایی که بیان شد ملموس و محسوس نیست؛ ولی این ها در بحث فقه که مربوط به اعمال مسیحیان باشد، مدیون عهد عتیق و تورات و یهودی ها هستند که به نوعی از آن أخذ نموده و چه بسا بین خود توسعه هم داده اند و خود را مدیون عهد عتیق می دانند.

بنابرای این سه دین که بیشتر با آن ارتباط داریم چیزی به نام بعد عملی و رفتاری دین که از آن تعبیر به فقه می کنیم داشته اند و چون امروز در عصر اطلاعات قرار گرفته ایم، نمی توانیم نسبت به عمل یهودیان و مسیحیان بی تفاوت باشیم؛ آن قدر اطلاع رسانی زیاد شده است که فرزندان ما در همان خانه با مباحثی از این سنخ درگیر می شوند؛ مثلاً بنده تحقیقی را به دانشجویان ارائه دادم وقتی یکی از این دانشجویان مقاله خود را ارائه می کرد متوجه شدم ربطی به دین ما ندارد با این که پدر او هم روحانی بود. از او سؤال کردم این مطالب را از کجا جمع آوری کردی؟ او گفت این مطالب را با جستجوی در اینترنت پیدا کردم که یهودی ها در سایتی این مطالب را به صورت فارسی ارائه نموده اند که دانشجویان ما که با کتب دیگر مثل فیزیک و شیمی و موارد دیگر در گیر هستند، توان تمییز ندارند. موتور جستجوی گوگل هم کاری به اعتقاد جستجوگر ندارد و این شخص هم دنبال قبول شدن بوده و فهم کاملی از دین نداشته و لذا به این أمر مبتلا شده بود و گاهی برخی افراد به دین یا نحله خاصی گرایش پیدا می کنند.

لذا یکی از اموری که امروز لازم است این است که به صورت مقارن و تطبیقی همین معارفی که می خوانیم از فقه آنها هم اجمالاً اطلاع داشته باشیم؛ نه این که در فقه ادیان دیگر کارشناس و متخصص باشیم، بلکه در همین حد که اگر با آن برخورد کردیم بدانیم مربوط به کدام حوزه دینی است.

از جمله خدماتی که به حمد خدا، اخیراً حضرت آیة الله العظمی مکارم در مجموعه خودشان ارائه نموده اند دائرة المعارف فقه مقارن است که کتاب بسیار گسترده ای خواهد شد که بنده دو سه جلد آن را دیده ام و شاید بیشتر از این هنوز چاپ نشده باشد. در ابتدا که نگاهی می کردم متوجه شدم در رابطه با فقه یهودی و فقه مسیحی دو مقاله مفصل ذکر کرده اند و ضرورت فقه مقارن را بیان نموده است که در این عصر نمی توان بدون توجه به حوزه های علمیه ادیان دیگر و مذاهب اسلامی دیگر (که چهار مذهب بین اهل سنت رواج دارد) کار کرد.

ایشان فوائدی برای این کار بیان نموده اند که یکی را بیان کردیم که امروزه عصر اطلاعات است و نمی توان به عنوان عالم دینی به طور کلی بی اعتنا به این مسائل بود. فایده دوم این است که فقه مقارن باعث می شود فقه شیعه دقیق تر فهمیده می شود.

فایده سوم که در مقدمه کتابشان ذکر کرده اند این است که یک نحوه تقریب بین مذاهب صورت می گیرد؛ معمولاً ما نکات اختلاف را برجسته کرده ایم در حالی که وقتی فقه مقارن خوانده می شود، نقاط اشتراک نیز خوانده می شود که باعث تقریب بین مذاهب می شود. الآن کاری به مسایل سیاسی در افغانستان ندارم و باید در جای خود تحلیل شود ولی گویا تعمّدی است که اختلاف مذهبی دامن زده شود و همین اختلاف باعث شده که از کفار عقب بیفتیم؛ وگرنه کشور اسلامی که یک طرف آن شاخ آفریقا و یک طرف آن شرق آسیا است کسی توانایی رویارویی با آن را ندارد و اختلاف بین ما موجب این تسلط شده است؛ چگونه است که یهودیان که چهار پنج میلیون یهودی اند شش کشور اسلامی را شکست داده اند. این اختلافات باعث این سلطه ها می شود و لذا باید در اشتراکات یکی شویم و دشمن را زمین بزنیم.

مذاهب ما به گونه ای است که برخی از علمای شیعه که در هند به سمت قضاوت از طرف حاکم سنی منصوب شده بودند و باید طبق فقه اهل سنت حکم می کرده است؛ ایشان با توجه به این که لازم نیست شخص، پیرو یک مذهب خاص از مذاهب چهارگانه اهل سنت باشد و می تواند از این مذهب به مذهب دیگر رجوع کند، با حاکم سنی شرط کرد است که در قضاوت بین حکم بر اساس هر کدام از چهار مذهب مخیّر باشد و این کار را از باب احتیاط شرعی انجام داده اند چون معمولاً حکم یکی از این مذاهب چهارگانه مطابق مذهب شیعه است و هیچ خلاف احتیاطی انجام نداده ام و حکمی که می کنم هم مطابق مذهب شیعه و هم مطابق مذهب اهل تسنن است. حال حکم فقهی این قدر به هم نزدیک است و می تواند سبب تقریب شود در حالی که دشمن جهت اختلاف را بزرگ جلوه می دهد و مسلمانان را به جان همدیگر می اندازد. لذا حضرت آقای مکارم فرموده اند یکی از فواید فقه مقارن این است که می توان تقریب بین مذاهب داشته باشیم.

4- لزوم توجّه به علم حقوق در ایران و کشورهای غیر اسلامی

نکته پایانی این است که ممکن است علوم دیگری باشد که تفاوت هایی هم با فقه دارند، ولی یک همپوشانی هایی با فقه دارد یعنی مسلماً برخی مباحث کاملاً مشترک است.

از جمله این علوم، علم حقوق است؛ حقوق از حیث عمده مسائل باب معاملات و قرارداد ها شبیه فقه است. ممکن است امروز در دنیای معاصر ما بگویند ما فقه را قبول نداریم و فقه برای ادیان بوده است و ما حقوق داریم در حالی که این حقوق همان احکام فقهی ما است که در آنجا بیان شده و اسم آن به عنوان حقوق گذاشته شده است.

حال با توجه به این نکته و فوائدی که برای فقه مقارن بیان شد یکی از جاهایی که لازم است به صورت مقارن بحث شود این است که بررسی شود در حقوق کشورهای دیگر که قانونشان قانون دینی هم نیست چه می گذرد تا فقه را دقیق تر بفهمیم.

اگر به ما بگویند شما که با تمدّن غربی مخالف هستید در کجا اختلاف و در کجا اشتراک دارید؟ اگر بگوییم نمی دانیم نمی توان تمدّن ساخت؛ بله می توان شعار داد، ولی شعار یک مرحله کار انقلاب است و بعد از شعار برای ساخت دولت اسلامی و به فرمایش رهبر معظم انقلاب دام ظله العالی برای تمدّن سازی، تا دقیق ندانیم تمدّن غرب چه می گوید نمی دانیم حرف خود را تبیین کنیم و برای آن دلیل بیاوریم که این، درست و آن، غلط است.

لذا فقه از این گوشه نشینی باید بیرون بیاید: این که فقه بگوییم و ندانیم دیگران چه کار می کنند فایده ندارد؛ گاهی برخی کتب -ولو قطور- خوانده می شود ولی احساس می شود که ناظر به زندگی و عمل مردم نیست. چرا این گونه شد؟ برای این است که گوشه نشین شده و هر چه به خیال و ذهن آمده است مطرح شده است؛ در حالی که مسأله مبتلی به مردم چیز دیگری بوده است. زمانی متوجّه مسائل مبتلی به می شویم که مقایسه و تطبیق را شروع کنیم تا ببینیم در دنیا مسلمان و غیر مسلمان گرفتار کدام مسأله هستند و آن مسأله را حل کنیم. بنا بر این ما باید به علم حقوق توجه داشته باشیم.

نکته دیگر این است که اصطلاحی مسیحی به نام «اتیکس» وجود دارد که در فارسی به «اخلاق» ترجمه می شود؛ اما اخلاق به معنایی که آن ها می گویند شامل فقه هم می شود و لذا برخی از مباحثی که در فقه ما مطرح است ممکن است در سایت های اروپایی و امریکایی تحت عنوان «اتیکس» پیدا شود.

بنده برای این که یک منبعی برای مطالعه بیان کنم کتابی را معرفی می کنم؛ کتابی است تحت عنوان «احترام به خود فرمانروایی» که ترجمه یک فصلی از کتاب «مبانی اخلاق پزشکی» که در آمریکا نوشته شده است. کتاب «مبانی اخلاق پزشکی» که به چند جلد تقسیم شده است عموماً مسائل فقهی است که تحت عنوان «اتیکس» بیان می شود.

اشتباهی هم بین آقایان دانشگاهی رخ داده است که می گویند این ها اخلاق است؛ بله، این ها اخلاق به اصطلاح آن ها است ولی در حوزه ایرانی اسلامی ما وقتی این بحث ها مطرح می شود تحت عنوان فقه از آن بحث می شود. لذا باید بدانیم کجا آن را بیابیم. اگر ندانیم که محل بحث آن در تحت چه عنوانی است، کاوشگران حوزوی و دانشگاهی در تحقیقات خود به اشتباه می افتند و نمی دانند در کجا جستجو کنند. ما در ضمن مباحثی که مطرح می کنیم به این مطالب مراجعه خواهیم کرد.

لذا اتیکس و علم حقوق با فقه ارتباط پیدا می کنند و اگر بخواهیم به طور مقایسه ای وارد بحث شویم باید این دو را در کنار حوزه فقه دنبال کنیم تا پرسش های معاصر و پاسخی که فقه ما به آن می دهد را بدانیم.

5- منابع مطالعه برای درس فقه پزشکی

در این سال تحصیلی برای مباحثی که ناظر به فقه پزشکی می باشد در خدمت شما خواهیم بود؛ مسائل فقه پزشکی را بررسی خواهیم کرد.

فقه پزشکی با این توضیحی که عرض کردیم در حیطه دانشگاههای اروپایی و آمریکایی، موضوعی که با این بحث همخوانی پیدا می کند به عنوان «منیکال اتیکس» بیان می شود و اخلاق پزشکی که آن ها می گویند با فقه پزشکی ما در أکثر موارد همپوشانی دارد و باید متوجه مسأله باشیم تا بتوانیم چیزی که لازم است از تحقیقات آن ها و کارهای ارزشمندی که دانشمندان کرده اند در حیطه کار خود استفاده کنیم و بدانیم آنچه ما به عنوان فقه از قرآن و حدیث می گوییم ناظر به کدام یک از نیازهای امروز بشر می باشد که این أمر خیلی مهم است.

برای مراجعه و همراهی با مباحث (علاوه بر مبانی اخلاق پزشکی) دو کتاب معرفی می شود: کتابی است که حضرت آیة الله سید مصطفی محقق داماد تألیف نموده که فارسی است، ولی انصافاً برای سرفصل مطالب کتاب مفیدی است.

کتاب دیگر «الفقه و مسائل طبیه» است که مرحوم آیة الله محمد آصف محسنی نوشته اند که از شاگردان آقای خوئی و اصالتاً افغانستانی بوده اند. ایشان کتباً اجازه دادند که کتابشان ترجمه شود و لذا در چهار جلد، برای دانشجویان دوره پزشکی عمومی نه تخصصی، تحت عنوان فقه و مسائل پزشکی ترجمه شد و جلد اول آن چاپ شده است که بنده هم به نوعی در ترجمه نقش ایفا کرده ام. این کتاب در نرم افزار فقه نور وجود دارد.

6- تذکّر: اختلاف ترتیب مباحث درس با مباحث منابع

پایان سخن این که ترتیب مسائل در این دو کتاب و کتاب های دیگری که آقایان در فقه پزشکی نوشته اند با بحثی که بنده قصد ارائه دارم متفاوت است؛ برای این که مسأله قابل پیگیری و مطالعه باشد در کتاب «الفقه و مسائل طبیه» یک مسأله از عروة الوثقی از کتاب الاجاره بیان نموده است که عقد بین پزشک و بیمار چه قراردادی است که علما آن را عقد اجاره دانسته اند. به نظر بنده اگر کسی بخواهد فقه پزشکی بگوید و به نحو مقایسه ای کار کند مهمترین مسأله از همین جا شروع می شود.

در کتاب فقه پزشکی آیة الله محقق داماد این مسأله تحت عنوان ماهیت قرارداد پزشکی بحث شده است.


[4] نام کتاب دینی زرتشتیان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo