< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1400/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اشاره به روایات مربوطه /حکم تداوی /فقه پزشکی

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

 

1- حکم تداوی

1.1- روایات کتاب دعائم الاسلام

بحث راجع به روایاتی بود که راجع به تداوی در کتاب دعائم الاسلام قاضی نعمان مصری ذکر شده بود؛ در روایت أول فعل أمر «تداووا» وجود داشت که بیان شد هر چند أمر ظهور در وجوب دارد ولی در اینجا دلالت بر وجوب ندارد چون عموماً روایاتی که أمر به مراجعه به طبیب و طلب دوا می کند وقتی مقدمات حدیث و قرائنی که در متن حدیث وجود دارد را نگاه می کنیم متوجّه می شویم یک توهّم حظری در رابطه با رجوع به طبیب و تداوی در ذهن سائل وجود داشته است و لذا أمر به تداوی، أمر عقیب توهّم حظر بوده که بیش از جواز و اباحه از آن استفاده نمی شود.

علاوه بر این اشکال، سند احادیث کتاب دعائم مبتلا به ارسال است و خود نویسنده نیز توثیق ندارد و از این جهت حدیث اعتبار ندارد.

لکن بیان شد که مسلماً جواز بالمعنی الأعم (که شامل وجوب، کراهت، استحباب و اباحه می شود) با أدله مختلف ثابت می شود و ممکن است برای برخی موارد با توجه به خصوصیاتی که دارد احکام خاص هم ثابت شود. به هر حال، دلیل شرعی بر وجوب مراجعه به طبیب نیافتیم و تنها عقل در فرضی که ضرر شدید و غیر قابل تحمل وجود داشته باشد یا بیم هلاکت در بین باشد حکم به لزوم مراجعه به طبیب می کند.

روایت سوم: «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُدَاوِيهِ الْيَهُودِيُّ وَ النَّصْرَانِيُّ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِنَّمَا الشِّفَاءُ بِيَدِ اللَّهِ تَعَالَى‌»[1] از امام صادق علیه السلام سؤال شد که حکم معالجه شدن توسط پزشک یهودی و نصرانی چیست؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد شفا به دست خداوند متعال است.

روایت چهارم: «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ المَرْأَةِ تُصِيبُهَا الْعِلَّةُ فِي جَسَدِهَا أَ يَصْلُحُ أَنْ يُعَالِجَهَا الرَّجُلُ قَالَ إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَى ذَلِكَ فَلَا بَأْسَ‌»[2] خانمی است که مبتلا به بیماری شده آیا شایسته است مرد او را معالجه کند؟ حضرت فرمودند: اگر مضطر شود اشکالی ندارد. بحث اضطرار و این که چه زمانی صادق است و چه زمانی صادق نیست باید در جای خود بحث شود؛ أما این مسأله واضح است که اگر ضرورت حاصل شود «الضرورات تبیح المحظورات» و با حصول اضطرار، جواز ثابت می شود. روایات دیگری نیز در کتاب دعائم الاسلام در باب «ذکر العلاج و الدواء» بیان شده است که می توانید مراجعه کنید.

در روایت سوم دو بحث مطرح است؛ یکی این که اشکالی ندارد پزشک غیر مسلمان مثل یهودی و مسیحی، شخص مسلمان را طبابت کند.

1.1.1- نکته (اشاره ای به نظریات پیرامون نحوه تأثیر گذاری اشیاء)

بحث دیگر این است که؛ تسبیب اسباب خلاف توکل است که در آخر حدیث اشاره می کند شفا به دست خداوند متعال است. این نگاه، یک نحوه نگاه توحیدی است که فهم این مرتبه بسیار مهم است و متأسفانه خیلی اوقات این مطلب درست فهمیده نمی شود و آن این است که اگر خدا –به تعبیر عامیانه- همه کاره است و توحید افعالی دارد چه معنا دارد انسان سراغ طبیب برود و نقش این طبیب چیست؟ ما می دانیم که خدا امور را از طریق اسباب دنبال می کند «أبی الله ان یجری الامور الا بأسبابها»، ولی بحث در این است که وقتی انسان به سبب یعنی پزشک مراجعه می کند شفا به چه کسی نسبت داده می شود و فاعل شفا چه کسی است؟ این مسأله یکی از مباحث بسیار دقیق و بحث برانگیز در فلسفه و کلام بوده است. از یک طرف اگر سببیت و علیت اسباب به شکل تفویض به اشیاء مطرح شود به این معنا خواهد بود که سبب و علت خودش عمل می کند و گویا یک خدایی به او داده شده است در حالی که هیچ خدایی جز الله در بین نیست «أإله مع الله». و اگر علیت اسباب را منکر شویم و همه چیز را مستند به خدا بدانیم تا «انما الشفاء بید الله» معنا شود دیگر نمی توان تأثیر و علیتی برای طبیب و دارو قائل شد. این دو دیدگاهی که از ناحیه معتزله و اشاره مطرح شده صحیح نمی باشد و لذا ملاصدرا تأثیر اسباب را به نحو علت تامه ندانسته و از باب معدات دانسته است؛ یعنی بیان مطرح نموده است که هم دو علت مطرح نشود که یک نحوه شرکی ایجاد شود و هم تأثیر دارو و طبیب هم بالکل کنار نرود. عرفا نیز در بیانی دیگر بر اساس وحدت وجود بیان نموده اند که سبب، علیت خود را از خدا می گیرد و وقتی پزشک کاری می کند به تعبیر عامیانه دست خدا از آستین بیرون آمده است؛ یعنی نباید پزشک با به صورت مستقل دید بلکه اراده الاهی به این تعلّق گرفته است که کار به دست این شخص انجام شود با بیاناتی که خودشان بیان می کنند. پس در رابطه با سببیت اسباب چهار مسلک وجود دارد (اهل تفویض یعنی معتزله که ظاهراً حرفشان با حرفهای مشائی ها از فلاسفه نزدیک باشد، اشاعره که منکر علیت اند، ملاصدرا که بحث معدات را مطرح نموده است، عرفا که این ها را یک نحوه جلوه ای از کار خدا می دانند) و تعبیر «انما الشفاء بید الله» به چهار شکل قابل توضیح است و کلام معتزله با توحید افعالی هماهنگی ندارد. در عصر کنونی ما دو دیدگاه ملاصدرا و عرفا مطرح است و اختلاف شدید و گاهی در حد تکفیر وجود دارد و هدف این چهار نظریه، بیان توحید افعالی است.

توجه شود که تعبیر «أمر بین الامرین» که در روایات آمده است یک اصطلاح است و بحث این چهار نظریه پیرامون توضیح حقیقت واقع است؛ أمر بین الامرین یعنی چه؟ یعنی بعضی دست ما و بعضی دست خداست؟ بالاخره آنچه دست ما است خدا کاره ای هست یا نه؟ این بحث صرفاً در مورد انسان نیست بلکه در رابطه با تأثیر اشیاء است که آیا بالاستقلال تأثیر گذارند یا همه تأثیر به دست خداست و یا معنایی دیگر دارد. شعر مولوی «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» ناظر به همین جهت است که سرکنگبین که باید صفرا را کاهش دهد و علیت برای کاهش دارد ولی باعث فزونی می شود.

به هر حال، همه به مضمون «انما الشفاء بید الله» ایمان داریم و سخن در توضیح این جمله است که ممکن است به صورت های مختلفی توضیح داده شود و باید دنبال کنیم که منظور أئمه چه بوده است. البته جایگاه این بحث در فلسفه است ولی به هر حال به دین و فقه هم مربوط می شود و نمی تواند فقه گفت و حدیث خواند و گتره ای از آن گذر کرد، بالاخره این معنا در روایات وجود دارد و باید توضیح داده شود. البته توضیح آن هم از نظر نظری و هم از جهت سیر و سلوک معنوی یعنی بندگی و تقوا، أهل و متخصص خودش را می خواهد. برخی مطالب با صرف مباحثه به دست نمی آید و انسان به جایی می رسد که دستش کوتاه می شود و نیاز به الهام از غیب دارد؛ گاهی برخی اساتید در توضیح برخی عبارت های فلسفه چنین می گفتند که فهم این عبارت بدون نماز شب میسّر نمی شود. ان شاء الله خدای متعال به همه توفیق بندگی و فهم این مطالب لطیف دینی را بدهد که یکی از لوازم فهم این مسائل، مرتبه عالی از ایمان و تقوا داشتن، است.

1.2- روایات وسائل الشیعه

در وسائل الشیعه کتاب الاطعمة و الاشربه، ابواب الاطعمة المباحه در باب 134 بحث «جواز التداوی بغیر الحرام» را مطرح می کند و روایاتی را ذکر می کند. با توجه به این که عنوان این باب «جواز التداوی» است و عناوین ابواب وسائل تقریباً می توان گفت که فتوای صاحب وسائل است، به نظر ایشان تداوی جایز است و فتوایی غیر از این ذکر نکرده اند.

روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي الْحَلَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ مُوسَى ع يَا رَبِّ مِنْ أَيْنَ الدَّاءُ- قَالَ مِنِّي قَالَ فَالشِّفَاءُ قَالَ مِنِّي- قَالَ فَمَا تَصْنَعُ عِبَادُكَ بِالْمُعَالِجِ- قَالَ يُطَبِّبُ بِأَنْفُسِهِمْ- فَيَوْمَئِذٍ سُمِّيَ الْمُعَالِجُ الطَّبِيبَ»[3] سند این روایت ولو مخدوش باشد ولی چون کلینی شهادت داده است که از معصوم صادر شده است برای آن احترام قائل ایم.

در این حدیث بیان می کند که درد و درمان از ناحیه خدا است. این تعبیر اشاره به توحید افعالی دارد که برای توضیح آن، نیاز به همان نظریات سابق در تأثیر گذاری اسباب وجود دارد. این مطلب بسیار دقیق است و کسی مثل ملاصدرا بیان ابن سینا را مورد خدشه قرار داده است و برخی بیان ملاصدرا را مورد خدشه قرار داده اند با این که این اشخاص بزرگان فلسفه بوده اند و کتاب هایشان محل مراجعه و مطالعه می باشد؛ لذا این گونه نیست که مطلب به این سادگی درک شود و حقیقت مطلب فهمیده شود و نیاز به زحمت مطالعه زیاد و تقوا و نور ایمان دارد.

در ادامه روایت بیان می کند «فما تصنع عبادک بالمعالج» اگر خدا همه کار است و درد و دواء از خدا است پس معالج و پزشک این وسط چه کار است؟ فرمود: رفتن پیش پزشک باعث دلخوشی آن ها می شود و مریض آرام می گیرد و بدین جهت از آن روز اسم پزشک، طبیب خوانده شد و قبل از آن به پزشک، معالج می گفتند.

البته در اینجا هم این پرسش جریان دارد که دل خوشی و آرامش از کجاست؟ اگر حضرت موسی سؤال می کرد خدای متعال چه جواب می داد؟ این دلخوشی هم بدون علت نمی تواند باشد؛ حال بالاستقلال که نمی توان به طبیب نسبت داد چون خلاف نگاه توحیدی به عالم است که هیچ موجودی غیر از او استقلال ندارد و همه چیز به او بی می گردد. به هر حال، ظاهراً از نظر عقل و فلسفی توضیحی بهتر از توضیح ملاصدرا پیدا نشده است که قائل به مراتب وجود شده و جایگاه خدای متعال و اشیاء را محفوظ نگه داشته است.

روایت دوم: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَخِيهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ- وَ لِي بِالطِّبِّ بَصَرٌ- وَ طِبِّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ- وَ لَسْتُ آخُذُ عَلَيْهِ صَفَداً قَالَ لَا بَأْسَ- قُلْتُ إِنَّا‌ نَبُطُّ الْجُرْحَ وَ نَكْوِي بِالنَّارِ قَالَ لَا بَأْسَ- قُلْتُ وَ نَسْقِي السُّمُومَ الْأَسْمَحِيقُونَ وَ الْغَارِيقُونَ- قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ- قَالَ وَ إِنْ مَاتَ قُلْتُ نَسْقِي عَلَيْهِ النَّبِيذَ- قَالَ لَيْسَ فِي حَرَامٍ شِفَاءٌ الْحَدِيثَ»[4]

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت که مردی از عرب هستم و در طب تخصص دارم و طب من طب عربی است و در مقابل درمان پول نمی گیرم. حضرت فرمود: اشکالی ندارد. عرض کرد که گاهی شکم را می شکافم و جراحی می کنم و گاهی شخص را داغ می کنم[5] ؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد. گاهی طبق تخصص عمل می شود و کوتاهی هم نمی شود ولی شخص از دنیا می رود؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد. گاهی از داروهایی که الکل دارد مثل نبیذ در درمان استفاده می کنیم؟ حضرت فرمود: در حرام شفا نیست.

این ها مطالبی است که در این روایت مطرح شده است و بحث فقهی دارد. از این حدیث استفاده می شود که رجوع به پزشک برای تداوی اشکال ندارد و گاهی عقل رجوع را ضروری می داند.

1.2.1- تذکّر (لزوم توجّه به طب سنتی و بررسی تجربی آن در دانشکده ها)

در این روایت به «طب عربی» اشاره شده است که به مناسب این تعبیر نکته ای بیان می شود؛

بعضی از عزیزان آن قدر مشعوف به طب اروپایی و غربی شده اند که طب ایرانی را انکار می کنند، در حالی که همان طور که طب سوزنی چینی وجود دارد و با ورد به عرصه تجربه و بررسی عالمانه و پژوهش جای خود را باز کرد، طب ایرانی نیز وجود دارد و به جای انکار آن، شایسته است که محتوای آن را مورد بررسی عالمانه و پژوهش و تجربه قرار دهیم و در صورت تأثیر گذار بودن، از آن بهره ببریم و چه بسا محتوای طب ایرانی بهتر از طب اروپایی باشد. در دنیا برخی از این ها را به عنوان طب مکمّل پذیرفته اند ولی متأسفانه در درون خود ما مسائلی است که برخی نمی خواهند بپذیرند. طب عربی، طب ایرانی، طب چینی، طب غربی و هر طب دیگری در صورتی ارزش پیدا می کند که به مجال پژوهش تجربی که روش علم طب است وارد شود. چه بسا در برخی موارد طب ایرانی با ارائه یک داروی ساده تأثیر گذار باشد و دیگر نیاز به استفاده از دستگاه های مدرن و پرتو درمانی و أمثال آن ایجاد نشود؛ مثلاً بین مردم مشهور بود که گردی از دخت نخل برای درمان نازایی مفید است. یکی از دوستان ما در دانشگاه علوم پزشکی جهرم این مطلب را طی یک دوره چند ماهه مورد آزمایش قرار داد؛ دوز مشخصی برای مصرف تعیین کرد و شرایط مراجعه کنندگان را بررسی کرده و نتیجه را مورد مطالعه قرار داده و در نهایت در مقاله ای ارائه نمود و نشان داد که در برخی موارد این کاری که بین مردم مشهور شده در درمان نازایی تأثیر گذار است؛ خوب، این کار یک روش ساده است که اگر مؤثر باشد دیگر لازم نیست وقت و هزینه زیاد به کار گرفت. ما نمی خواهیم بگوییم حتماً تمام مواردی که در طب ایرانی گفته شده تأثیر گذار است، سخن ما این است که عرصه طب، تجربه و آزمایشگاه است چرا این موارد مورد بررسی قرار نمی گیرد تا اگر تأثیر گذار است مورد استفاده قرار گیرد و نباید طب سنتی کوچک شمرده شود و مورد تمسخر قرار گیرد (البته کسانی هم که طب سنتی کار می کنند توجه کنند که اسم ائمه را برای دارو قرار ندهند تا اگر احیاناً تأثیر گذار نبود مردم خیال نکنند که مقدسات أثر نداشته است. ساخت نام جدید که کاری ندارد مثل بقیه داروهایی که اسم روی آن گذاشته می شود تأمّل کنند و یک اسمی برای آن ایجاد کنند.) پس سخن ما در این است که نباید طب سنتی و ایرانی را کوچک شمرد و بر ورود آن به عرصه طب مقاومت کنیم؛ بلکه باید آن را وارد عرصه تجربه و آزمایش آورده و موارد مصرف و نحوه تأثیر آن را به دست بیاوریم. البته برخی مراکز این کار را انجام می دهند مثلاً دانشگاه تهران رسماً دانشکده طب سنتی راه انداخته و در شیراز هم مرکز مطالعه طب سنتی وجود دارد که تأثیرگذاری داروهای سنتی را بررسی می کنند.

الآن در زمینه روان شناسی اسلامی با کمک اساتید دانشگاه علوم پزشکی شیراز یک مرکز تحقیقات مطالعات بالینی ایجاد شده است که روان پزشک، روانشناس و روانشناس اسلامی با هم همکاری کرده و هر موردی را در روند پژوهش قرار داده و در نهایت یک مقاله علمی پیرامون آن مورد منتشر می کنند. در رابطه با طب سنتی هم خوب است این کار انجام شود که البته برخی مراکز مشغول به چنین کاری شده اند ولی باید این تحقیقات در زمینه طب سنتی را به رسمیت شناخت.


[1] دعائم الإسلام، ج‌2، ص: 144‌.
[2] دعائم الإسلام، ج‌2، ص: 144‌.
[5] طبابت با سوزاندن در پزشکی مدرن نیز وجود دارد و در جایی که چیزی برای جلوگیری از عفونت و نیز جلوگیری از خونریزی وجود نداشته، از سوزاندن و داغ کردن استفاده می کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo