< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1400/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شرایط متعاقدین /فقه پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در این بود که شرط صحت قرارداد اجاره ای که بین پزشک و بیمار منعقد می شود، عاقل بودن طرفین است. بحث در این بود که شرطیت عقل در معاملات چه دلیلی دارد. ادله را بررسی کردیم و گفتیم سیره عقلا نیز شرطیت عقل را می گوید. گفتیم اینکه بعضی فقها گفته اند شرطیت عقل از ضروریات است مرادشان این است که عقلا شرطیت آن را قبول دارند و اجماع ادعا شده نیز ناشی از دلیل کتاب و سنت است که تفصیل آن بیان شد و اجماع و ضرورت دلیل مستقل نیستند.

1- دلیل دیگر بر شرطیت عقل در متعاقدین

دلیل دیگری برای شرطیت عقل این است که اگر شک کنیم در همه ادله مذکور، مقتضای اصل شرطیت عقل است. اگر شک در صحت عقدی که فاقد العقل منعقد کرده کنیم اصاله الفساد در معاملات جریان پیدا می کند و حکم به بطلان معامله می شود.

در خصوص اصاله الفساد نکاتی هست که باید بیان شود. اول اینکه به چه دلیل در معاملات اصاله الفساد جاری می شود و اصاله الصحه جاری نشود؟

اگر عقدی جاری شد، در مورد آن اصاله الصحه جاری می شود ولی چرا اینجا اصاله الفساد جاری شود؟

جواب این است که ما ابتداء با ادله ای مانند «اوفوا بالعقود» می گوییم اگر عقدی شرائط عقد بودن را داشت و دانستیم که عقد است، نمی خواهیم بگوییم اصل در آن فساد است، بلکه تا وقتی دلیل محکمی، فاسد بودن آن را اثبات نکند باید بگوییم صحیح است. بحث ما در این است که در عقد بودنِ صیغه ای که مجنون جاری می کند بحث داریم. می گوییم این اصلا عقد نیست چون مجنون مانند صبی مسلوب العباره است.

وقتی مجنون مسلوب العباره باشد، رکن عقد وجود ندارد و با نبود ارکان عقد، قراردادی نداریم تا بگوییم صحیح است. پس در مانحن فیه عقد بودن آن مسلم نیست که در صحت و فساد آن شک کنیم تا اصاله الصحه جاری شود بلکه در اصل عقد بودن شک داریم. «اوفوا بالعقود» می گوید به عقدی که واقع شده است وفا کنید ولی در مانحن فیه شک در اصل وقوع عقد داریم در نتیجه شک در انتقال ملک می کنیم، استصحاب می گوید ملک منتقل نشده در نتیجه معامله فاسد است.

حاصل کلام اینکه با اصاله الفساد می گوییم عقل شرط است یعنی نتیجه استصحاب شرطیت عقل است.

1.1- مراد از عقل

نکته ای که باید تذکر داده شود این است که وقتی می گوییم شخص باید عاقل باشد، مراد از عقل اقل مراتب عقل است که علامه مجلسی آن رابیان کرد و اقل مراتب این است که باید دو ویژگی داشته باشد یکی اینکه می فهمد که چه می گوید-آگاهی به عبارتی که تلفظ می کند داشته باشد- و دیگر اینکه قصد داشته باشد. اگر کسی که هم می فهمد چه می گوید و هم قصد دارد، نمی توان گفت عاقل نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo