< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1401/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سقط جنین/ فقه پزشکی/ مسائل مستحدثه

 

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در مسأله سقط جنین بود. گفتیم چند آیه برای حرمت سقط جنین بیان کرده اند. همینطور بیان شد که دلالت آیات سوره تکویر بر حرمت سقط جنین قابل پذیرش نیست مگر اینکه سراغ تنقیح مناط برویم ولی تنقیح مناط غیر از دلالت الفاظ این آیه است.

دو آیه دیگر بیان شد که اصل مسأله آن قتل نفس است.

1- آیات دال بر حرمت سقط جنین

یکی از آنها ﴿وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ‌ اللَّهُ‌ إِلاَّ بِالْحق﴾[1] بود که تصریحا فرموده قتل نفس حرام است. از این آیه یک عموم فهمیده می شود به این صورت که قتل نفس حرام است و بعد استدلال می آوریم به اینکه سقط جنین نیز قتل نفس است و در نتیجه قتل نفس حرام است. آیه دیگر ﴿مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي‌ الْأَرْضِ‌ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً﴾[2] است که قتل نفس را حرام کرده است. وقتی که این دو آیه را که به صورت عموم قتل نفس را حرام می کند در نظر بگیریم، می توان گفت نتیجه این عمومات حرمت سقط جنین است.

1.1- اشکال به استدلال به آیات

به این استدلال اشکال وارد شده به اینکه این آیات حرمت قتل انسان را می گویند و صدق عنوان انسان بر جنین محل اشکال است. ولی جوابش این است که در این آیات، انسان ذکر نشده است و بلکه نفس را می گویند.

اشکال دیگری در کلام آیه الله العظمی مکارم شیرازی آمده که ایشان در مورد سقط جنین اینطور فرموده «لا يبعد شمول آيات حرمة قتل النفس له بعد تمام الخلقة و ولوج الروح فيه، في مثل قوله تعالى (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ‌ الَّتِي حَرَّمَ‌ اللّهُ‌ إِلاّ بِالْحَقِّ‌) ؛ لصدق النفس عليه كذلك.

نعم، شمولها لدون ما ذكر - من مراحل تكامل الجنين كما إذا تمّ‌ و لم تلجه الروح بعد - مشكل جدّاً فكيف بما دون ذلك من المراحل‌؟! إذ لا حياة إنسانية له و إن كان ذو حياة نباتية»[3] ایشان می فرماید وقتی به جنین، نفس می گویند که ولوج روح شده باشد و خلقت جنین تام شده باشد. شمول عمومات حرمت نفس برای یک وهله از مراحل جنین است. اگر جایی خلقت تمام نشده باشد یا ولوج روح نشده باشد، آنجا صدق نفس نمی کند.

این اشکال در کتاب موسوعه احکام الاطفال نیز آمده است. در این کتاب آمده «إسقاط الجنين إذا ولجت فيه الروح يطلق عليه القتل عرفا و شرعافيصحّ‌ أن يقال لمن أسقط الجنين: إنّه قاتل، فتشمله الإطلاقات التي تدلّ‌ على حرمة القتل من الكتاب و السنّة و لكنّ‌ الإنصاف أنّ‌ هذا الدليل لا يجري في جميع موارد الإجهاض، مثل إخراج المني عن رحم المرأة بعد استقراره فيه في الأيّام الأولى من المجامعة»[4] می فرماید اگر ولوج روح نشده باشد، قتل صدق نمی کند شرعا و عرفا. ولی اگر ولوج روح شده باشد صدق قتل می کند و اطلاقات شامل آن می شود.

اشکال این است که عمومات قتل نفس شامل یک وهله ای از صدق جنین نمی شود و دلیل اخص از مدعاست.

پس یکی از اشکالات این است که اینجا نفس صدق نمی کند و اشکال دیگر این است که قتل صدق نمی کند. بحث ما این است که اگر نفس نباشد، قتل نفس صدق نمی کند.

باید بررسی کنیم که آیا به جنین قبل از ولوج روح نفس می گویند یا نه؟

ما یک اصطلاحی در باب نفس و روح داریم که این اصطلاح بین فلاسفه متداول شده است و مردم نیز همان اصطلاح را می‌گویند. یک بحث لغوی داریم که نفس در قرآن به چه معناست. این یک بحثی است که جای تأمل دارد. لغویین، در مورد نفس گفته اند نفس، روح است. این یک اصطلاحی است که از فلسفه آمده است. بعضی از اهل لغت گفته اند نفس شی، ذات شی است. معنای فارسی نفس، خود شی است. بعد گفته اند ذات انسان، چیست؟ آیا خود انسان با روح انسان متفاوت است یا نه؟ در کتاب تاج العروس از ابن عباس نقل کرده «لكُلِّ إِنْسَانٍ نَفْسَانِ: إِحْدَاهُمَا نَفْسُ العَقْلِ الَّذِي يكونُ بِهِ التَّمْيِيزُ، والأَخْرى نَفْسُ الرُّوحِ الَّذي بِهِ الحَيَاةُ»[5] ایشان گفته دو نفس داریم یکی جایی که شخص عقل دارد و قدرت تمییز دارد و دیگر اینکه حیات نباتی دارد و در همان موقع که حیات نباتی دارد، نفس دارد. می توان با توجه به این کلام گفت که تفکیکی از قدیم الایام بین قدرت تمییز و حیات نباتی وجود دارد. حال سوال می شود وقتی که آیه می گوید قتل نفس نکنید کدام یک را می گوید و کدام یک منهی عنه است. علامه مصطفوی در کتاب التحقیق، استعمالات قرآنی نفس را بیان می کند و می گوید منظور از نفس آن چیزی که فقها می گویند که باید ولوج روح شده باشد نیست.

اصطلاحی وجود دارد که در علم اخلاق به کار می رود که نفس انواعی دارد. حال آیا به این معناست که متعدد است و در هر انسانی مواجه با نفوس کثیره هستیم یا اینکه نفس مراتبی دارد و رشد می کند. از نگاه فلسفه متعالیه مسأله این است که شما یک نفس دارید که دارای مراتب است. وقتی لقاح رخ می دهد، یک موجود مستقل از پدر و مادر بوجود می آید.

علامه مصطفوی می فرماید نفس، فرد متشخص است. «و النفس هو الفرد المتشخّص‌ المطلق‌»[6] کاری نداریم که روح است یا جسم است ولی متشخص است و از دیگران جداست. بعد می فرماید «ثمّ إنّ استعمال كلمة النفس و الأنفس في القرآن الكريم إنّما هو بمعنى‌ المتشخّص‌ المتعيّن، و لم تستعمل بمعنى الروح‌»[7] ایشان می فرماید کلمه نفس 295 مورد در قرآن به کار رفته و هیچ کجا به معنای روح نیست.

بحثی در باب دیه جنین داریم، که بعضی مراحل جنین مختلف دیه متفاوت می شود ولی بعضی قائل مقدار دیه ثابت است و فرقی نمی کند در چه مرحله ای باشد. اگر گفتید دیه ثابت است، همان فرد متشخص می شود.

1.2- نظر استاد در مورد استدلال به آیات

به نظر ما استدلال به عمومات حرمت قتل نفس برای حرمت سقط جنین اشکالی ندارد و شامل تمام مراحل جنین می شود.

آیات دیگر دال بر حرمت سقط جنین

دو آیه دیگر وجود دارد که قتل اولاد را بیان فرموده است﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ﴾[8] در سوره مبارکه ممتحنه آمده ﴿وَ لا يَقْتُلْنَ‌ أَوْلادَهُن[9] این دو آیه می تواند دال بر حرمت سقط جنین باشد به شرطی که به جنین، ولد بگویند. اثبات صدق ولد به جنین، از اطلاق نفس به جنین آسان تر است. به حسب ظاهر این دو آیه دلیل بر حرمت سقط جنین در همه مراحل جنین است. بعضی تفصیل داده اند بین کامل شدن خلقت و کامل نشده خلقت. ولی با توجه به روایات در مسأله قطع پیدا می کنیم که سقط جنین در تمام مراحل حرام است و اگر کسی خدشه به استدلال به آیات وارد کند، ضرری به بحث حرمت سقط جنین نمی رساند.

 


[3] مکارم شیرازی، ناصر.، 1380 ه.ش.، بحوث فقهیة (مکارم)، قم - ایران، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (علیه السلام)، صفحه: ۲۸۶.
[4] انصاری، قدرت الله. مرکز فقه الأئمة الأطهار علیهم السلام، و محمدجواد فاضل لنکرانی. نويسنده جمع من المحققین في الجنة الفقهیة.، 1429 ه.ق.، موسوعة أحکام الأطفال و أدلتها، قم - ایران، مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، جلد: ۱، صفحه: ۱۳۵.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo