< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1401/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: آناتازی /فقه پزشکی /مسائل مستحدثه

 

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در آناتازی غیر فعال بود.

آناتازی غیر فعال

گفتیم هرچند این کار-ترک فعلی که منجر به مرگ شخص شود- حرام است ولی موجب ضمان نیست و ضمان اعم از قصاص و دیه است. این مسأله دو صورت دارد یکی اینکه خود بیمار اذن داده به ترک فعل و دیگری بیمار اذن نداده است. اگر شخص داوطلب بوده، قصاص نداریم و دیه هم نداریم به خاطر اینکه اذن داده است و اگر قصاص نداشتیم دیه هم نداریم. ولی اگر شخص خودش داوطلب نبوده و بدون اذن بیمار، پزشک ترک فعل کرده، اینجا اگر سببیت تمام باشد قاعدتا باید بگویید ضامن است و طبق نظر علامه که قبلا گفتیم مراد از ضمان، قصاص است. اطلاق عبارت علامه حلی این است که ضمان اعم از قصاص و دیه است چرا که این کار اگر قتل صدق کند، اول باید قصاص شود و بعد از آن منتقل به دیه می شود. لکن گفتیم فقها قائل به قصاص و دیه نشده اند.

صاحب جواهر می فرماید «و لم أجده فيما حضرني من نسخته في المقام و في كتاب الأطعمة، و هو مشكل ضرورة عدم مقتض للضمان من مباشرة أو تسبيب أو غيرهما من الأفعال التي رتب الشارع عليها الضمان، و ليس ترك حفظه من الآفات منها و إن وجب عليه ذلك، لكنه وجوب شرعي يترتب عليه الإثم دون الضمان»[1] صاحب جواهر می فرماید کلام علامه را پیدا نکردم ولی التزام به کلام او مشکل است چرا که متقضی برای ضمان نداریم چون نه مباشرتا کشته و نه تسبیبا. ایشان فرموده ترک حفظ نفس مسلمان، از موارد ضمان آور نیست هرچند که کار واجبی است و ترک آن گناه دارد ولی ضمان ندارد.

در موجبات ضمان بحث تسبیب، صاحب جواهر می فرماید در ادله بحثهایی که فقها گفته اند از قبیل شرط و علت و تسبیب و... نیامده است بلکه آنچه آمده این است که شخص به واسطه کاری که کرده در مورد او قتل صدق کند. کشتن از نظر عرفی در مواردی صدق می کند و هر جا صدق کرد، موجب ضمان است ولی جایی که شخص کاری انجام نمی دهد، قتل صدق نمی‌کند. آنچه در ادله است، انتساب قتل است. آتانازی غیر فعال چون انتساب ندارد، قتل صدق نمی کند و در نتیجه ضمان در کار نیست. اینکه گفته شود که ترک فعل هرچند امر عدمی است ولی حقیقتش «کف النفس» است که امر وجودی است ولی این بیان نیز ضمان را ثابت نمی کند چرا که با این وجود، انتساب ثابت نمی شود. عرف اینجا انتساب قتل نمی فهمد.

آناتازی در صورت نبودن حیات مستقر

فرض دیگر در بحث به مرگی این است که بیمار، حیات مستقر نداشته باشد. در اینصورت، به کار بردن قتل ممکن است صادق نباشد و عرف به آن قتل نگوید. به نظر ما آناتازی در اینصورت نیز دو فرض دارد. یکی آناتازی با فعل مثبت و یکی با فعل منفی. فعل مثبت مثل اینکه اکسیژن را قطع کند. فعل منفی مانند اینکه اقدام به احیاء یا نصب اکسیژن نمی کند. در فرض دوم قتل صدق نمی کند و گناه بودن این فرض نیز مورد بحث است چرا که ممکن است بگوییم نفس کسی وجوب حفظ دارد که حیات مستقر داشته باشد اما شخصی که حیات مستقر ندارد، وجوب حفظ نفس ندارد.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo