< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهات تناسخیه

و الذي يؤيد ما ذكرناه من تبدل الأبدان ما ورد في صفة أهل الجنة أنهم جرد مرد أبناء ثلاثين سنة و أن أول زمرة يدخلون الجنة على صورة القمر ليلة البدر ثم الذين يلونهم كأشد كوكب دري في السماء إضاءة و في صفة أهل النار «أن ضرس الكافر يوم القيامة مثل أحد و فخذه مثل البيضاء و مقعده من النار مسيرة ثلاث مثل البريدة (الربذة ن خ)» و في رواية «أن غلظ جلد الكافر اثنان و أربعون ذراعا و أن مجلسه في جهنم ما بين مكة و المدينة» و في رواية أخرى «أن الكافر يسحب لسانه الفرسخ و الفرسخين- يتوطاه الناس» إلى غير ذلك من أوصاف الفريقين في الآخرة

و منها: أن العالم الذي فيه الآفات‌

و العاهات و العقوبات و الشرور و الآلام هو هذا العالم العنصري لما فيه من التضاد و التفاسد و التزاحم و الأمور الاتفاقية و القسرية- دون غيره من العوالم لأنه أكثفها و أكدرها و أظلمها فينبغي أن يكون هذا العالم جهنم الأشقياء و الكفار و الأشرار و جحيمهم هي نار الطبيعة التي قيل لها هل امتلأت فتقول هل من مزيد و دركاتها هي أبدان الحيوانات التي «كلما أرادوا أن يخرجوا منها أعيدوا فيها» لتراكم جهالاتهم و رداءة أخلاقهم بخلاف السعداء الذين قال الله فيهم- «لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‌ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ» و ذلك لاستحالة انتقال نفوسهم إلى الحيوانات المعذبة التي هي أبواب الجحيم «و لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» و ذلك لغلبة الأخلاق المرضية و الهيئات المحمودة لها و إذا لم تنتقل نفوسهم إلى الأبدان العنصرية الكائنة الفاسدة «فلا يذوقون إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى»‌ التي هي مفارقتهم عن الأبدان الإنسانية.

و الجواب: أن اختصاص التعذيب التام و العقاب الشديد في نشأة لا يستلزم كونها أحسن النشئات فإن النشأة التي يقع فيها العذاب الأليم للأشقياء و الثواب العظيم للسعداء نشأة إدراكية هي أصفى و ألطف من هذه النشأة الكثيفة و هي الدار الآخرة التي هي دار الحيوان و ذلك لأن الملذ و المؤذي في الحقيقة ليسا من الأمور الخارجة عن الصور الإدراكية الحاضرة عند النفس الواصلة إليها فكل مؤلم أو مُلذّ لنا ليس من المحسوسات الخارجة و لا يمكن إدراكه بهذا الحس الظاهري الدنيوي- بل بالحواس الباطنة الأخروية و تلك الحواس هي التي بها يسمع و يبصر و يذوق و يشم و يلمس ما لا وجود له.

 

ملا صدرا می فرماید: مؤید تبدل ابدان اخروی روایاتی است که در اوصاف اهل بهشت و دوزخ ذکر می شود اهل جنت جوانی هایی زیبا وشاداب و از نظر کمال عقل هم مثل شخص 30 ساله اند و صورتهایشان همچون ماه شب 14 می درخشند و عده ای دیگر که وارد بهشت می شوند همچون نورانی ترین ستاره آسمان می مانند و لذا این بدن دنیوی در آخرت تبدل می یابد هر چند در دنیا تیره باشد و خمیده پیکر

و یا اهل دوزخ مثلا دندان کافر به اندازه کوه احد است و ران او به اندازه کوه بیضاء در دمشق و نشیمن گاه کافر که آتشین است به اندازه مسافتی است که یک پیک با اسبی تیزرو 3 روز می پیماید و کلفتی پوست کافر 42 ذراع است و جای نشستن او در جهنم به اندازه فاصله بین مکه و مدینه است و کافر زبانش را یک یا دو فرسخ پهن می کند و مردم پایمالش می کنند و قدم بر آن می گذارند

لذا بدن دنیوی در آخرت تبدل و تغییر می بابد.

دلیل چهارم تناسخیه: دنیا و عالم طبیعت و عنصری محل آفات و اتفاقات و شرور و گرفتاری ها است علتش هم تضاد و تزاحم و تعارض و برخوردی است که در عالم طبیعت و دنیا وجود دارد و باز علت هر دو این است که که عالم طبیعت تاریکخانه جهان هستی است و تاریک تر و ظلمانی تر و پایین تر از این نیست که در روایت آمده ؛ «انت فی انزل العوالم و انت فی اظلم العوالم» دنیا با این حال و روزش باید جهنم اشقیاء باشد و هست جهنمی است که سیر شدنی هم ندارد و فریاد "هل من مزیدش" بلند است احقاب کثیره از بدن حیوان به انسان و از آن به بقیه تعلق می پذیرد و تمامی هم ندارد و درکات این جهنم هم ابدان حیوانات اند و از این بدن جدا شده و به بدن دیگر تعلق می پذیرد؛ «كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ» {22} و دوزخیان هر چه بخواهند از آن جا خارج شوند باز به جهنم برگردانیده می شوند اما سعدا فقط یک مرگ دارند که قرآن می فرماید: «لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ» {56} در بهشت مرگی را نچشند مگر همان مرگ نخست که با آن به بهشت منتقل شدند به جهت اخلاق حسنه و ملکات حمیده که نفوسشان پیدا کرده بودند

جواب شبهه چهارم: ملاصدرا می فرماید: آتش جهنم را 70 آب شسته شده تا آتش دنیا شده است اگر عذاب شدید در یک عالمی واقع شد و دوزخ به مراتب سخت تر از آتش دنیا است و اگر عذاب تام در یک نشأه و عالمی محقق شد باعث نمی شود که آن نشأه پایین ترین و پست ترین عالم باشد زیرا آن نشأه ای که در آن عذاب الیم برای اشقیاء و ثواب عظیم برای سعدا واقع می شود نشأه ادارکی و تجردی است و آن هم دار آخرت است که الدار الحیوان است به صورت وصفی نه اضافی یعنی عالم دنیا دار الحیوان است یعنی زنده هایی هم در آن هستند اما در آخرت خود سراسر حیات است مراد از عالم آخرت در اینجا عالم مثال است و خود دار و خانه زنده است

ملاصدرا توضیح می دهد: سرّش این است که هر مُلذ و مولمی که در آن عالم برای انسان وجود می یابد حال یک نعمتی باشد که لذت بخش باشد یا عذابی درد آور باشد همه در محدوده وجود و ادراک انسان است لذا است که نشأه ادراکی است و الدار الحیوان می شود البته در دنیا هم همین طور است و در اینجا لذت ها و رنج هایمان همان صورت های ادراکی ما است که بالذات می باشند صورت های خارجی و محسوس خارجی ملذ و مولم بالعرض است و فرق بعد و قبل از مرگ این است که الان یک محسوس خارجی هست که مُلذ بالعرض یا مولم بالعرض که خارج از وجود و ادراک ما است که یک صورت ادراکی در وجود و نفس ما پیدا می کند و باعث لذت و الم ما می شود اما در نشأه آخرت هر چه هست در درون خود ما است و چیزی بیرون از وجود و ادراک انسان نیست که سبب الم و لذت شود مانند این که کسی در کنار ما خوابیده است او در خواب تصویر های خوش ویا رنج آوری می بیند چیزی بیرون از او نیست همه در درون خودش و ادراک اوست اما نباید خیال کرد داستان بعد از مرگ هم مانند خواب است این هرچه هست در خیال متصل و ذهن شخص است ولی در بعد از مرگ و آخرت خیال منفصل و یک عالم خارجی است که در خارج همه این ها وجود می یابد و جای آن چیز هایی را می گیرد که در بیداری می بیند اما هر چه هست دردایره وجود خودش است و حکیم سبزواری گوید: «و الویل منک علیک» عذاب تو از تو وبر علیه خود توست

باش تا از خواب بیدارت کنند     در نهاد خود گرفتارت کنند

 

قرآن می فرماید: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ {6} الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» {7} این آتش افروخته بر دل سر می کشد و داخل در وجود شخص است نه از بیرون او لذا «انّ الدار الاخرة لهی الحیوان» هر چه هست ادراک و تجرد و حیات و شعور و آگاهی است

بعد با نقول ایضا فرمایش دیگری دارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo