< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: میزان علوم

فالموازين مختلفة و الميزان المذكور في القرآن ينبغي أن يحمل على أشرف الموازين و هو ميزان يوم الحساب كما دل عليه قوله تعالى:‌ «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ» و هو ميزان العلوم و ميزان الأعمال القلبية الناشئة من الأعمال البدنية.

و سئل جعفر الصادق ع عن قوله تعالى‌: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ» فقال: «الموازين هم الأنبياء و الأولياء»

و اعلم؛ أن ميزان الآخرة ما يُعرف به حقائق الأشياء كما هي من العلم بالله‌ و صفاته العليا و أفعاله العظمى من ملائكته و كتبه و رسله و العلم باليوم الآخر و المعاد تعليما من قبل أنبياء الله ع كما علم الأنبياء من الملائكة و الملائكة من الله؛

     فالمعلم الأول‌ هو الحق سبحانه

     و المعلم الثاني هو جبرئيل

     و المعلم الثالث هو الرسول ص

و قد أنزل الله سبحانه من السماء هذه الموازين الخمسة المستخرجة من القرآن ليعلم بها كل أحد مقدار علمه و عقله و ميزان سعيه و عمله و هي؛

     ميزان التعادل

     و ميزان التلازم

     و ميزان التعاند

لكن ميزان التعادل ينقسم إلى ثلاثة أقسام؛

     الأكبر

     و الأوسط

     و الأصغر

فيصير الجميع خمسة و تفاصيلها و بيان كل قسم منها و كيفية استنباطه من القرآن مذكور في كتابنا المسمى بالمفاتيح الغيبية[1] و هي بالحقيقة سلاليم العروج إلى عالم السماء بل إلى مجاورة مبدإ الأشياء و المقدمات و الأصول المذكورة فيها درجات السلاليم للعروج الروحاني و أما المعراج الجسماني فلا تفي بذلك سعة قوة كل نفس بل يختص ذلك بقوة نفس النبي ص.

 

به عنوان مقدمه گفته شد: الفاظ برای ارواح معنای وضع شده و میزان به معنای ما یوزن به است هر آنچه شیئ با آن سنجیده شود مجرد باشد یا مادی لذا میزان مصادیق مختلفی از قبان تا عقل می یابد که میزان همه اشیاء عقل است.

اکنون در جواب می گوید: حال که موازین گوناگون است باید میزانی که در قرآن به کار رفته را بر اشرف موازین حمل کنیم که بالاتر از آن نباشد زیرا وضع میزان در کنار رفع سماء یاد شده است «رفع السماء و وضع المیزان» و یا یا از نزول میزان در کنار نزول کتاب با پیامبران یاد شده است در نتیجه جایگاه میزان قرآنی بر شریف ترین موازین حمل می شود اشرف موازین هم موازین آخرت است که در آخرت بر پا می شود زیرا در آیه شریفه می فرماید: «و الوزن یومئذ الحق» وزن آخرت حقیقت است اشرف از حق هم وجود ندارد در آخرت ترازوی وضع می شود «و نضع موازین القسط یوم القیامة» باید میزان قرآنی را بر حق و حقیقت حمل کنیم بر میزانی که با آن حقیقت سنجیده می شود و حقیقت هم علم به الله و علم به ملایکه الهی و رسل خدا و علم به یوم الآخرة می باشد و معیار قرآنی علم به این حقایق است این میزان ها که با آن ها علم به خدا و ملایک و رسل و معاد حاصل می شود این موازین را انبیاء الهی به بشریت تعلیم داده اند

روایتی از امام صادق ع نقل شده است که؛ موازین آخرت انبیاء و اولیاء اند این روایت هم این گونه تبیین و توضیح می شود زیرا موازین حقیقت را که علم به خدا و ملایک و رسولان و معاد است را انبیاء به انسان ها آموخته اند و این که انبیاء و اولیاء موازین را به بشر آموخته اند خود از جبرئیل و او هم از خدا برگرفته است «علمه شدی القوی» جبرئیل هم واسطه وحی است لذا ملاصدرا می گوید: خدا معلم اول است جبرئیل معلم ثانی و انبیاء و اولیاء معلم ثالث اند همان طور که به ارسطو معلم اول می گویند که واضع منطق است و به فارابی که منطق را از یونانی به عربی ترجمه کرده معلم ثانی و برخی به میرداماد معلم ثالث می گویند این موازین را پیامبر ص در قرآن به بشر آموخته است موازین 5 گانه منطقی و عقلی در قرآن نازل و از آن استخراج می شود البته حکیم سبزواری در تعلیقه می گوید: نه با اصطلاحات منطقی همان طور که اصطلاحات اصول و فقه هم در قرآن نیامده است اما از آیات و روایت مثل اصل استصحاب استفاده می شود سخن از محتوا است که در قرآن آمده است

موازین منطقی که چند تا و چگونه است را ملاصدرا به مفاتیح الغیب احاله می کند حکیم سبزواری در لئالی منطق می گوید:

هذا هو القسطاس مستقیما    و یوزَن الدین به قویما

 

همان جا موانین خمسه را خاطر نشان می سازد که عبارت است از؛

تلازم تعاند تعادل    من اصغر اوسط اکبر جلی

 

5 میزان عبارتند از؛

    1. قیاس استثنایی اتصالی که از آن به میزان تلازم تعبیر می شود و تشکیل می شود از؛

     شرطیه متصله: که در این قضیه لزوم تلازم بین مقدم و تالی است لذا به آن اطلاق میزان تلازم می شود

     قضیه حملیه

    2. قیاس استثنایی انفصالی یا تعاند که تشکیل می شود از؛

     شرطیه منفصله که مشتمل بر "لکنّ" است و بخاطر تعاندی که بین مقدم و تالی شرطیه منفصله است به آن میزان تعاند می گویند

     قضیه حملیه

    3. قیاس اقترانی که به آن میزان تعادل می گویند و در آن لزوم و تعاندی وجود ندارد و 4 قسم است و فقط شکل 4 آن دور از طبع است

    4. قیاس اقترانی که شامل؛

     اقترانی شکل اول که میزان اکبر است زیرا بدیهی و جلی و آشکار است

مثل این آیه؛ «هو الذی یبدأ الخلق ثم یُعیده و هو اهون علیه» شروع ایجاد با خدا است و معادش با خدا است که اعاده آسان تر از ابداع است با این قیاس که؛ الإعادة اهون من الإبداع و کل ما هو اهون ادخل فی الإمکان فالإعادة ادخل فی الامکان

و یا نمونه دیگر این آیه شریفه؛ «و ما أبرء نفسی إن النفس لأمارة بالسوء» که شکل اول است با این قیاس؛ إنها نفسٌ و النفس غیر مبراةٍ عن الأمر بالسوء فنفسی غیر مُبراة بالسوء

     اقترانی شکل دوم که میزان اوسط است

مثل، «فلما افل قال انی لا احب الآفلین» که قیاسش این است؛ الکوکب آفل و الربّ لیس بآفل فالکوکب لیس بالربّ

     اقترانی شکل سوم که میزان اصغر است

مانند این آیه؛ «وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاء بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ » با این قیاس که؛ موسی بشرٌ و موسی مُنزّل علیه الکتاب در نتیجه؛ فبشر منزل علیه الکتاب

    5. قیاس استثنایی:

     استثنایی اتصالی:

مانند «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا» که این یک شرطیه لزومیه است و حملیه اش این است که در آسمان و زمین فسادی نیست و در نتیجه مقدم رفع می شود که در آسمان و زمین دو خدا نیست

     استثنایی انفصالی:

مانند آیه؛ ﴿إنا او إیاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین﴾ که دو قضیه از آن بدست می آید: أنا لعلی هدیً أو فی ضلال مبین لکنا علی هدیً که وضع مقدم و نتیجه آن رفع تالی است و ما بر ضلال نیستیم

و دیگری؛ إیاکم لعلی هدی أو فی ضلال لکنکم فی ضلال که در نتیجه شما بر هدایت نیستید که رفع مقدم است فکنتم لستم علی هدیً.

شکل چهارم قیاس اقترانی بُعد از طباع دارد و نقطه مقابل شکل اول است و بدیهی نمی باشد با این شعر از شیخ بهایی که؛

اوسط اگر حمل یافت در بر صغرا و باز    وضع به کبری گرفت شکل نخستین شمار

حمل به هر دو دُوم وضع به هر دو سیم    اربع اشکال را عکس نخستین شمار

 

بعد ملا صدرا می گوید: این 5 تا موازین عروج روحانی به افق تجرد و به پیشگاه حق تعالی است عروج روحانی یعنی عروج فکری و اندیشه و در عالم عقلی است و این موازین نردبان های عروج روحانی به عالم بالا و پیشگاه حق اند و صغریات و کبریات آنها هم پلکان و درجات این نردبان ها است

اما معراج جسمانی به عوالم برتر خاص پیامبر اکرم ص است که ﴿وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى (13) عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (14) عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى (15) إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (16) مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى (17) لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى (18)﴾


[1] . المفاتیح الغیب مفتاح سادس، ج1، ص299 تا 320، ط. جدید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo