< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد المحارب /مسأله1: تعریف محارب (بررسی مفهوم محاربه، تعمیم مفهوم محاربه در فتوای مرحوم امام قدس سره)

 

در مساله ی یک از فصل ششم که مربوط به حد محارب بود امام فرمودند المحارب: هو كلّ من جرّد سلاحه أو جهّزه لإخافة الناس وإرادة الإفساد في الأرض. ما محارب را تعریف کردیم ظاهرا فعلا به اینجا رسیدیم که موضوع افساد فی الارض و محاربه دو موضوع است موضوع واحد نیست.

مطلب دومی که در این مساله بیان شده بود این است که آیا این تجرید السلاح اسلحه کشیدن باید در شهر باشد یا در صحرا و بیابان هم بود فرقی نمی کند امام فرمودند فی بر کان او فی بحر فی مصر او غیره لیلا او نهارا فرمودند در سه مطلب بلکه چهار مطلب بلکه میشه گفت پنج مطلب امام قائل به تعمیم هستند اولا فرقی نمیکند که در خشکی باشد یا دریا باشد محارب در دریا هم محاربه کند همین حکم را دارد که در خشکی است فرقی نمی کند حتما در شهر باشد یا در روستا هم باشد بازهم عنوان محارب صدق میکند امام باز هم قائل به تعمیم است می فرماید فرقی نمی کند مصر باشد یا غیر مصر باشد ، آیا این قضیه ی تجرید السلاح که میخواهد محارب صدق بکند باید در روز اینکار را بکند یا در شب امام باز هم فرموده است فرقی نمی کند تعمیم ، از اهل ریبه باشد یا از اهل ریبه نباشد امام فرمودند باز هم فرقی نمیکند مذکر باشد یا مونث که زن و مرد هم فرقی نمیکند که دیشب توضیح دادیم پس در پنج تا مطلب امام قائل به تعمیم است شاید در بین فقها تفصیل وجود داشته باشد از جمله در مورد اینکه در شهر باشد برخی گفتند اگر در شهر باشد عنوان محارب صدق می کند و الا عنوان محارب صدق نمی کند مستندا به این روایت شریفه ای که در جلسه قبل خواندیم امام باقر علیه السلام فرمودند من شهر السلاح فی مصر من الامصار اگر کسی اسلحه بکشد در شهری از شهرها حکمه کذا و کذا پس امام مساله ی مصر و شهر را مطرح کرده اند بنابراین اگر در روستا و آبادی کوچکی این اتفاق افتاد این حکم بر او مترتب نمی شود

این کلام امام رضوان الله علیه که برخی از او اختصاص حکم به شهر را استفاده کرده اند این حرف دو تا احتمال دارد یک احتمال آن است که فی مصر من الامصار جنبه ی مثال داشته باشد من شهر السلاح فهو کذا و کذا حالا خلاصه شهر السلاح یک مکانی میخواهد به عنوان مثال فرموده اند فی مصر من الامصار اگر این کلام امام جنبه ی مثالی داشته باشد ازش اختصاص استفاده نمی شود و اما اگر جنبه ی موضوعیت داشته باشد این احتمال هم هست که جنبه ی موضوعیت داشته باشد یعنی مصر بودن موضوعیت دارد در صدق محاربه اگر اینجور باشد باید بگوییم حکم اختصاص دارد به کونها فی مصر هر دو احتمال وجود دارد پس هم احتمال دارد علی شکل المثال ذکر شده و طریق المثال و هم احتمال دارد علی طریق الموضوعیه باشد که قید باشد برای موضوع لولا المثل لما کان محاربا این هم احتمال است اگر هر دو احتمال آمد استدلال به او ممکن نیست چون احتمالی که علی سبیل المثال باشد شاید قوی تر باشد بنابراین تعمیم آیات و روایات دیگر را نمی تواند تقیید بکند و تخصیص بزند اذا دلیلی بر تخصیص وجود ندارد پس قائل به تعمیم می شویم

این در رابطه با قید اولی فی مصر او غیره در رابطه با فی بحر او بر چون حتی دلیل محتمل التقیید هم وجود ندارد به عموم آیه ی یحاربون الله و رسوله استدلال میکنیم پس او دلیل نمی خواهد دیگه ظاهر آیه تعمیم است اما قید دیگری امام بیان فرمودند فرمودند لیلا او نهارا شب باشد یا روز فرقی نمی کند نسبت به این شب و روز جلسه قبلی یک حدیثی را خواندیم و آن حدیث این بود ظاهرا از امام باقر علیه السلام بود من حمل السلاح بالیل فهو محارب من حمل السلاح بالیل فهو محارب فرمودند هر کسیکه شب اسلحه بردارد او محارب است ولی ازش استفاده نمی شود که من حمل السلاح فی النهار فهو محارب اینجا مقید شده است حمل سلاح و کون الحامل محاربا بکون الحمل فی الیل اگر حمل سلاح فی الیل باشد محارب است و الا محارب حساب نمی شود ،این روایت ممکن است دلیل بشود به تقیید به لیل ، لو فرض که این روایت از نظر سند درست باشد که محل تامل است در عین حال روایات کثیره ای که بیانگر اطلاق است و آیه ای که ازش عموم استفاده میشود این روایت مع ضعف سنده نمی تواند در مقابل آنها موجب تقیید یا تخصیص ادله بشود ، این هم لیلا و نهارا قائل به تعمیم میشویم خیلی مهم نیست

سوال:

جواب سوال : بخاطر اینکه ما نمی دانیم که این بالیل قید برای موضوع است یا قیدیت ندارد ممکن است حالت وصفی دارد و وصف مفهوم ندارد

سوال:

جواب سوال و ادامه بحث: بله اون تقیید نمیشه بشرط اینکه خلاصه وحدت مطلوب احساس نشود

شماببینید که اینجا فرمودند من حمل السلاح بالیل ما اینجور موارد را میگوییم وصف مفهوم وصف، من حمل السلاح بالیل فهو محارب این روایت بنابر وصفیت یعنی اینکه وصف باشد کون الحمل لیلا این وصف است این قید احترازی هم که باشد یعنی قید موضوعیت هم داشته باشد می گوید حامل سلاح بالیل محارب است این معلوم است محارب است بر شکاکش لعنت ، حامل سلاح بالیل محارب است اما حامل سلاح بالنهار محارب نیست؟ این دیگه وصف مفهومی ندارد چون مفهوم ندارد تعمیم ادله را نمی تواند تخصیص بزند لو فرض که چی باشد

این هم تفصیل بعدی که فرمودند

اما این کلمه اهل ریبه ، امام فرمودند من اهل ریبه کانت ام غیره ، گاهی یک نفری که اسلحه برداشته جزء مخالفین و معاندین است و گاهی کسیکه حمل سلاح کرده است جزء معاندین نیست جزء معاندین نیست این اهل ریبه تقریبا همینجور معنا میشود معاند باشد ، حالا اهل ریبه ممکنه اهل خلاف باشد سنی باشد ارمنی باشد ... ، شما مطلق معاند معنا کنید بگویید اگر اسلحه را معاند برداشته است فهو محارب اما اگر معاند برنداشته یک نفری برداشته است که معاند نیست اسلحه برداشته است این بگویید محارب نیست ، آیا این حرف را میشه گفت یا نمیشه گفت؟

از همین روایت ضریس گفت من حمل السلاح فهو محارب الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه ادامه ی حدیث این است الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه این الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه از نظر اینکه چه نوع جمله ای است باید دقت بشود، مشتمل بر نفی و استثناء هست لیس من اهل الریبه نفی اوست الای اولش هم استثنای اوست نفی و استثنا اگر باهم باشد ازش انحصار استفاده میشود یا نه؟ ما زید الا شاعر مفید حصر است در اینکه جمله ی حصر دارای مفهوم است شکی نیست حصر مفهوم دارد بلکه برخی گفته اند مفهوم وصف در حقیقت مفهوم نیست منطوق است در حقیقت مفهوم نیست یعنی اونقدر دلالتش بر مفهوم ظاهر است که گاهی از او تعبیر به منطوق کرده اند اصلا مفهوم نیست الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه این ظهور دارد در اینکه اگر اهل ریبه نبود محارب نیست اصلا این منطوق است اصلا مفهوم نیست منطوق است منطوقش میگوید من حمل السلاح بالیل فهو محارب مگر اینکه اهل ریبه نباشد که اگر اهل ریبه نباشد محارب نیست منطوق ذیل روایت دلالت می کند بر اینکه المحارب یشترط ان یکون من اهل الریبه لذا اگر اهل ریبه نبود معاند نیست ظاهر این روایت این است ، با توجه به همین روایت در عین حال امام قائل به تفصیل نشده اند قائل به تعمیم شده اند فرمودند فرقی نمی کند در صدق محارب طرف حامل السلاح جرد السلاح اهل ریبه باشد یا اهل ریبه نباشد فرقی نمی کند ، ملاحظه کنید امام رضوان الله علیه وقتی محارب را معنا کردند چی معنا کردند؟ فرمودند من جرد السلاح لاخافه الناس و اراده الافساد فی الارض خلاصه اون کسیکه اهل ریبه نیست معاند نیست آیا قصد او اخافه الناس و افساد فی الارض هست یا نیست ؟ هست یا نیست؟ نظر امام این است که اگر نظرش این نباشد که اصلا محارب نیست اگر قصد اخافه دارد قصد افساد دارد محارب است شما با توجه با این قیود محارب حالا اگر کسی اسلحه برداشته است اهل ریبه نیست لیس بمحارب ، چرا لیس بمحارب ؟ چون اراده افساد ندارد ، اراده افساد ندارد قصد اخافه الناس ندارد پس بنابراین این ذیل حدیث درست است دلالت می کند بر اینکه اگر حامل سلاح اهل ریبه نبود محارب نیست اما قصد اخافه الناس دارد یا ندارد ؟ ازش چیزی استفاده نمی شود ،فقط فرموده حمل السلاح اسلحه برداشته ، پس با توجه به آن تعریفی که امام فرمودند که در صدق محاربه قصد اخافه الناس و قصد افساد فی الارض معتبر است این روایت روایت مجملی می شود دلالتی بر مطلوب ما ندارد آیا با توجه به قصد اخافه و افساد لیس بمحارب ؟ از این روایت چنین چیزی استفاده نمی شود پس بنابراین بر اساس فرمایش امام که در محاربه لازم است قصد افساد فی الارض و قصد اخافه الناس لذا تفصیل جا ندارد ، مضافا به اینکه اصل این قضیه اگر خلاف اجماع نباشد این تفصیل ، خلاف شهرت حتما هست و اما حرف آخر امام رحمه الله علیه این بود که فرقی بین زن و مرد نیست

سوال:

جواب سوال و ادامه بحث : حالا اون هم از نوع حرکتش معلوم است که چه قصدی دارد ؟ معلوم هست

سوال:

جواب سوال: فرموده حمل السلاح ، حمل سلاح برای چی ؟ مطلق است عام دارد

سوال:

جواب سوال: ظاهر حال او با ظاهر روایت ، من میگویم ظاهر روایت این است اما ایشون می گوید از کجا بدانیم اون کسیکه اسلحه برداشته قصدش اخافه الناس است این از ظاهر حال خودش معلوم میشود

ادامه بحث

بعد فرمودند و یستوی فیه الذکر و الانثی تا اینجا مطلب تمام است پس بنابراین امام محارب را تعریف کردند و قائل به تعمیم شدند در موارد خمسه ای که نام بردیم

مطلب دیگری که در این مساله فرمودند این است که اگر کسی به قصد اخافه الناس اسلحه برداشت و قصد فساد فی الارض هم داشت ، قصد اخافه الناس دارد قصد افساد فی الارض هم دارد ، هر دو قصد را دارد و اسلحه هم برداشته ولی اونقدر ضعیف است که اصلا هیچ فسادی بر فعل او مترتب نمی شود قطعا و هیچ کس هم از او نمی ترسد هیچ کس نمی ترسد او قصد اخافه دارد قصد افساد فی الارض دارد همه این قصد ها را دارد اما اصلا نمی تواند فسادی درست بکند و اصلا کسی از او نمی ترسد ،نمی تواند ایجاد خوف بکند، آیا این شخص محارب حساب میشود و حد محارب بر او ثابت می شود یا نه ؟ به تعبیر دیگر آیا صرف قصد اخافه در صدق محارب لازم است یا علی و بر قصد اخافه ،اخافه هم باید باشد بنابراین لولم یخف منه احد ، بله، اگر اینجور بود آیا محارب صدق میکند یا نه؟

قصد افساد دارد ولی اصلا لایترتب علی فعله فساد اصلا ، اگر اینجوری باشد آیا ترتب فساد بر قصد او در صدق محاربه لازم است ؟ ترتب خوف بر قصد اخافه لازم است در صدق محارب یا این ترتب لازم نیست و معتبر نیست ؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo