< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد المحارب /مسأله1: تعریف محارب (بررسی مفهوم محاربه در روایات و کلام فقها(شیخ صدوق و شیخ مفید قدس سرهما)

 

انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا الی آخر قوله جل و عز

بحث ما در رابطه با حد محارب بود ،محاربه را فی الجمله معنا کردیم ولی بخاطر اینکه بحث را بر اساس روایات و گفته ی فقها مبسوط بحثی است که نیاز دارد به توضییح و بیان ریزه کاری ها و دقت ها بخاطر اینکه بر اساس روایات و فرمایش فقها همه جوانب قضیه را بررسی کنیم به بیان بعضی از روایات و بعضی از کلمات فقهای متقدم به آنها اشاره میکنیم آنها را نقل می کنیم استظهارات آنها را در نظر می گیریم تا ببینیم نهایتا چه چیز میشه از لا به لای مجموعه ی ادله استفاده کرد در جلسه ی قبل دو سه تا حدیث خواندیم که در آن احادیث آمده بود من شهر السلاح کسیکه اسلحه بکشد ، روایتی که امروز عرض می کنیم روایت معتبره ی طلحه بن زید است .

سوال...

جواب: روایت اصطلاحات رجالی است گاهی می گویند روایت معتبره روایت معتبره روایتی است که قابل استدلال است می شود از او استفاده کرد و در استنباطات به او استدلال کرد ولی این روایت معتبره یک معنای اعمی دارد شامل روایت صحیحه می شود روایت صحیحه به روایتی می گویند که همه ی راویان او شیعه اثنی عشری باشند و همه شان توثیق هم شده باشند هم شیعه ی اثنی عشری باشند هم توثیق شده باشند یعنی گفته شده باشد هو ثقه فرد عادل و مطمئنی است ثقه یعنی دروغ نمی گوید .

قسم دوم از روایت معتبره روایت موثقه است روایت موثقه یعنی روایتی که راویانش توثیق شده اند گفته شده است که ثقه هست ولی همه شان شیعه اثنی عشری نیستند ممکنه در لابه لای سند اهل سنت هم باشند ولی کسی است که اهل کذب نیست قابل اعتماد است حرفش صادق است و درست است به این روایت میگویند روایت موثقه .

قسم سوم روایت حسنه است حسنه به روایتی می گویند که همه ی راویانش شیعه اثنی عشری هستند اما ممکنه توثیق نشده باشند تصریح به وثاقتشان نشده ولی شیعه اثنی عشری هستند به این روایت حسنه می گویند .

مجموعه ی اینها تحت عنوان معتبره مطرح می شود پس اگر عنوان معتبره گفتند هر سه قسم را شامل میشود البته اصطلاحات دیگه هم داریم .

حالا این روایت معتبره طلحه بن زید از امام صادق علیه السلام نقل شده قال سمعته یقول این آقای طلحه بن زید میگوید شنیدم امام صادق می فرمودند کان ابی یقول پدرم می فرمود ان للحرب حکمین حرب دو تا حکم دارد اذا کانت قائمتا لم تزع اوزارها و لم یسخ عن اهلها اگر جنگ پایدار است هنوز جنگ تعطیل نشده است در حال جنگ اند لم تزع اوزارها اسلحه هایشان را نگذاشتند خسته هم نشدند از جنگ بیزار نشدند فکل اسیر اخذ فی تلک الحال هر اسیری که در این حالت گرفته بشود فان الامام فیه بالخیار امام مختار است ان شاء ضرب عنقه اگر بخواهد گردنش بزند و ان شاء اگر امام بخواهد قطع یده و رجله من خلاف دست و پایش را قطع می کند بغیر حصم و ترکه و او را ولش می کنند در خونش همچنان بغلطد تا بمیرد فهو قول الله عز و جل امام فرمودند این است معنای قول خدای تعالی انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا ، خب امام یک مصداقی را ذکر کردند و بعد آیه را بر آن مصداق تطبیق دادند مصداقی که امام نقل فرمودند چیه؟ مصداق امام جنگ واقعی است یعنی واقعا جبهه درست کردند دو گروه صف آرائی کردند در مقابل هم ایستادن و جنگ کردن که حالا یا جنگ با کفار است یا جنگ با بغات است ، حضرت فرمودند اینکار را انجام بدهد و بعد آیه را هم حضرت خواندند برای تطبیق بر این مورد و بعد حضرت فرمودند الا تری ان المخیر الذی خیر الله امام علی شیئ واحد آیا مشاهده نمی کنی مخیری که خداوند امام را بر یک چیز مخیر کرده کفر است و لیس هو علی اشیاء مختلفه اشیاء مختلفه ندارد فقلت لابی عبدالله میگه من به امام عرض کردم او ینفوا من الارض چیه ؟ معنای کلام امام در اول این است که دست و پایش را که قطع بکنند یا به دارش بزنند و بکشندش این همه اش یعنی مردن ، وقتی هم دست و پایش را که قطع بکنند ولش کنند تا بمیرد چون فرمود ولش کنید تا بمیره ، پس بنابراین نتیجه همه این مجازات یکی میشود بخاطر کفر است بعد این راوی می گه قلت قول الله میگه من به حضرت عرض کردم این ینفوا من الارض یعنی چی ؟ تبعیدش کنند یعنی چی؟ قال ذلک الطلب حضرت فرمودند این در صورتی است که طلب باشد طلب یعنی درخواست باشد ، درخواست کی باشه؟ ای تطلبه الخیل حتی یحرب یعنی لشکر تعقیب کردن فرد را و فرار کرده و فراری است چیکارش کردند؟ تعقیبش می کنند فاذا اخذت الخیل وقتی لشکری که تعقیب می کنند این فرد را گرفتند او را اسیرش کردن حکم علیه ببعض الاحکام اللتی وصفت لک یکی از اون احکام را یا میکشند یا به دار میزنند یا تبعیدش میکنند این در صورتی که فرار بکند معنایش این است که اون اسیری که داره می جنگه و می گیرنش اون دو راه دارد یا اعدامش کنند و یا دست و پایش را قطع کنند بگذارند تا بمیرد ولی اگر اسیری فرار کرد و درحال فرار گرفتند او را حکمش اختیار است این یک مورد محاربه بود و الحکم الآخر فرمودند که حکم دیگر حرب این است اذا وضعت الحرب او زارها و اسخن اهلها اگر جنگ پایان پذیرفت دو طرف خسته شدند حالا فکل اسیر اخذ فی تلک الحال در حال پایان جنگ اگر اسیر گرفته شد فکان فی ایدیهم اسیر در حالیکه جنگ تمام شده در اختیار مسلماناست فالامام فیه بالخیار امام در اینجا اختیار دارد ان شاء من علیهم اگر خواست بر این اسرا منت بگذارد آزادشان کند و ان شاء فاداهم انفسهم و اگر امام بخواهد می تواند فدیه بگیرد و آنها را آزاد بکند و ان شاء استبعدهم و اگر امام خواست آنها را به عنوان عبد انتخاب کند و آنها عبید بشوند.

خب ، این روایتی که معتبره است و طلحه بن زید از امام صادق علیه السلام نقل می کند این روایت با روایات قبلی یکسان نیست ، روایات قبلی محارب را می فرمود کیست ؟ کسی که شهر السیف برای ترساندن مردم مثل دزد و امثال اینها ولی در این روایت محارب به کسی گفته شده است که واقعا رو در رو مشغول جنگ است حالا یا کافری که با مسلمین و امام مسلمین می جنگد و یا بغات و طغات که بر علیه امام مسلمین قیام کردند و شورش کردند علیه امام مسلمین می جنگند مثل اصحاب جمل اصحاب نهروان و امثال اینها ، در این روایت از من جرد السلاح که دزد باشه برای ایجاد نا امنی و امثال اینها قدمی برداشته و کاری کرده در این روایت خبری نیست اگر ما باشیم و این روایت و روایات قبلی اگر ما باشیم این دو نوع روایت دو تا مطلب را بیان می کنند در حقیقت درست است نفی نمی کنند همدیگر را ولی دو نوع برداشت و دو تا تفسیر برای آیه شده است آن روایات قبلی می فرمود محارب کسی است که اسلحه برداشته برای ایجاد ناامنی این روایت محارب را به کسی تطبیق داد که حقیقتا مشغول جنگ باشه پس این روایت با روایات قبلی متفاوت بود

شما می توانید بگوئید که میتوانید اینجور جمع کنید بگویید خب این دو نوع روایت هر دو مثبتین اند چه اشکالی دارد بگوئیم محاربه معنای عامی دارد هم مساله ی تجرید السلاح لاخافه الناس را شامل می شود و هم حرب واقعی را که مشرکین و کفار در مقابل پیامبر بودند یا بغات و طغات در مقابل امام مسلمین و حاکمیت اسلام ایستادند همه شان محارب باشند یعنی اینجور این دو نوع روایت را کنار هم بگذاریم و از مجموع او تعمیم استفاده کنیم آیا میشه این کار را کرد یا نه؟

خب می فرماید به اینکه این روایت هست روایات قبلی هم هست ما به باید به فرمایشات فقهامان مراجعه کنیم ببینیم فقها چی استفاده ای کردند و چه برداشتی از روایات کردند و از آیه تا فهم آنها و درک آنها هم در اختیار ما باشد تا بعد ببینیم که چی استفاده کنیم

حالا یکی از فقهای بزرگ ما مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه است که ظاهرا عرض کردم این مرد به دعای امام زمان علیه السلام به دنیا آمده و امام زمان علیه السلام برای او فرمودند فقیه مبارک حالا این شخصیت بزرگ اینجوری فرموده : و المحارب یقتل او یسلب او تقطع یده او رجله من خلاف او ینفی من الارض کما قال الله عزوجل و ذلک مفوز الی الامام ان شاء سلب و ان شاء قطع یده تا آخر ، شیخ مفید فرموده است در کتاب حدود از کتاب هدایه باب الحدود فرموده محارب کشته میشود یا به دار می زنند یا دست و پایش را من خلاف قطع می کنند یا تبعیدش می کنند چنانکه خدای تعالی در قرآن فرموده انما جزاء الذین یحاربون الله .

سوال....

جواب و ادامه بحث: شیخ صدوق فرموده است این را یعنی از علی بن بابویه ؟ بله، خب، شیخ مفید که از شخصیت های بزرگ شیعه هست و از استوانه های بزرگ فقهی است و نکته ای از ایشان نقل شده که وقتی از دنیا رفت روی قبرش صبح که آمدند دیدند امام نوشته است امام زمان ارواحنا فداه لا سوتا ناعی بفقدک انها یوم علی آل الرسول عظیم باید نوحه کنندگان در عزای تو گریه کنند چون روز فقدان تو روزی بود که بر خاندان پیامبر گران تمام شد ، شیخ مفید این است و مطالبی نوشته شده و نامه ای حضرت بهش نوشته اند در یکی از نامه ها حضرت به شیخ مفید نوشته اند ایها الولی السدید الشیخ المفید دوست پابرجا و محکم شیخ مفید من دستور دارم به تو نامه بنویسم ، امام زمان ازچه کسی دستور می گیرد تا نامه بنویسد جز خدا که نیست دیگه ، بعد حضرت در اون نامه مطالب فراوانی نوشته اند ازجمله در اون نامه آمده است ولو ان اشیائنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع القلوب علی الوفاء بعهدنا لما تاخر الیمن بلغائنا اگر شیعیان ما که خداوند توفیق اطاعتش را به آنها عنایت کند اگر آنها یک دل بودند در وفای به عهد ما ملاقات ما به تاخیر نمی افتاد و فرج ما به تاخیر نمی افتاد و بعد فرمودند به شیعیان ما بگو انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرم مراعات شما را اصلا به اهمال و اجمال نمی گذاریم و شما را فراموش نمی کنیم و اگر ما مواظبت بر شما نکنیم دشمنان شما را قطعه قطعه می کردند ، این مطالب را امام زمان علیه السلام در اون نامه شیخ مفید فرموده ، حالا این شیخ باعظمت که البته حرف های زیادی برای این شیخ عظیم نقل شده است ....

علی کل حال شیخ مفید شخصیت با عظمتی است این مرد بزرگ در کتاب مقنعه در کتاب حدود فرموده : و اهل الدغاره اذا جرد السلاح فی دار الاسلام و اخذ المال کان الامام مخیرا فیهم ان شاء قتلهم بالسیف و ان شاء سلبهم حتی یموتوا و ان شاء قطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف و ان شاء نفاهم من المصر الی غیره فرمود اولا اهل دغاره ، دغاره مراد همین دزدها و سر راه بگیرهایی که ایجاد ناامنی و اخافه الناس می کنند فرمود وقتیکه اینها اسلحه بکشند در دار الاسلام و اموال مردم را بگیرند امام مخیر است یا با شمشیر آنها را بکشد یا به دار بزند تا بمیرند و یا دست و پایشان را من خلاف قطع بکند و یا تبعیدشان بکند از این شهر به شهر دیگری ، خب ،

این فرمایش ایشان است این دو تا فرمایش این دو فقیه بزرگ را که نگاه میکنیم درست است از بغات اسمی به میان نیاوردند از مشرکینی که در مقابل پیامبر ایستادند هیچی نگفتند فقط و فقط دغاره را گفته اند یعنی همین هایی که ایجاد ناامنی می کنند از اینکه فقط اینها را گفته اند و حکم محارب را فقط برای آنها ثابت کردند و از بغات هیچی سخن به میان نیاورده اند و همچنین از مشرکینی که در مقابل پیامبر بایستند هیچی به میان نیاوردند معلوم میشود این دو شخصیت بزرگ فقهی برداشتشان از آیه ی محاربه فقط این محاربه ای است که بخاطر اخافه الناس باشد و محاربه ی به شکل بغی و به شکل قتال با مشرکین را مدنظر نداشتند ، این کلام این دو شخصیت بزرگ است و اما شیخ الطائفه یعنی شیخ اعظم طوسی قدس سره ایشان هم در کتاب مبسوط و هم در کتاب خلاف به تفصیل این بحث را نقل کرد و اقوال اهل سنت را هم نقل کردند .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo