< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الاستثناء المتعقب لجمل متعددة /بحث ثبوتی مساله

 

در این فصل صاحب کفایه (ره) فرمودند: ان استثنا ....اگر استثنایی بعد از جمله های متعدد بکار رفت آیا از نظر دلالت لفظی و ظهور لفظی ظهور دارد که این استثنا مربوط به جمله اخیر است یا این استثنا به تمام جملات برخورد میکند و همه جملات را اگر عام باشند تخصیص می زند . ظهور لفظی چگونه است؟ از نظر محاورات عرفی دلالت چگونه است؟

فرمودند: مابه قدر متیقن کاری نداریم یقینا استثنا به خاطر اینکه لغو نباشد به یکی از جملات باید برگشت بکند و قاعده اش این است یمنع العبد.. به جمله اخیر برخورد کند اما بحث ما در قدر متیقن نیست بحث ما دراصل ظهور لفظی است . گرچه این توضیح اولیه ما داخل در کلام صاحب کفایه نیست ولی بدنیست اگر احیانا اشتباهی صورت نگیرد بیان کنیم . گاهی چندین عام است و یک استثنا منتهی این چندین عام ما در چند جمله نیستند. جمله واحده است مثل اینکه فرموده اند: اکرم العلما ...اینجا درست است چند عام داریم علما، مساکین، ابناء و سبیل چند جمله نداریم یک محمول به نام اکرم داریم و چند عام داریم که حکم همه آنها واحد است که اکرم است اینجا جمل متعدد نیستند لذا اینجا از بحث خارج است مسلم استثنا همه این عام ها راتخصیص می زند چرا؟

زیرا للمتکلم .... تا وقتی که متکلم است به کلامش هر چه بخواهد اضافه می کند و تا وقتی که در حال تکلم است کلامش هیچ ظهوری ندارد وقتی کلام تمام شد آن وقت ظهور پیدا می کند یا در معنای حقیقی یا در معنای مجازی بحسب مقتض المقام بنابراین اینجا استثنا به همه برخورد می کند . للمتکلم ... ولی وقتی جمله تمام شد وارد جمله دیگر شد مانند آن است که کلام تمام شده است. یعنی وقتی جمله اول تکمیل شد فعلش، فاعلش، مفعولش همه متعلقات فعل را ذکر کرد تمام شد وارد جمله بعدی که شد نمی توانیم بگویم مادام و متکلمن. دیگر مادام و متکلمن نیست .وارد جمله ی بعدی شده .لذا در جایی که جمله واحد است مثل این مثال اطعمن علما ... مادام و متکلم اند . جمله کامل نیست لذا الل فساق که آخر گفت همه این عام ها را تخصیص می زند چون این مادام و متکلم هنوز است ولی اگراین طور گفت: اکرم العلما ... هر کدام جمله مستقل است اکرم العلما جمله تمام است اطعم الفقرا جمله تمام است . اینجا الل فساق که آمد جای این شبه و تردید هست که آیا به همه رجوع می کند یا بخوص اخیره رجوع می کند؟این جای بحث است ولی در مثال اول جای بحث نیست.

اگر جملات متعدد داشتیم و آن جملات متعدد کلمه عام بکاربرده شده بود و بعد از جملات متعدد یک استثنا آمد این استثنا آیا از نظر ظهور لفظی ظهور دارد به در رجوع به جمیع جملات همه را تخصیص می زند یا ظهور دارد در رجوع به جمله اخیرفقط او را تخصیص می زندبقیه جملات به عموم خود باقی هستند یا اینکه نه مشکوک فیه است محتمل است رجوع به اخیره یا مرجوع جمیع لذا اگر قرینه داشتیم به رجوع جمیع به همه بر میگردد. اگر قرینه داشتیم برای خصوص اخیره بقیه باقی است و اگر قرینه ای وجود نداشت سار الکلام ... کدامی یک است ؟ صاحب کفایه (ره)می فرماید : صاحب معالم مقدمه ای چیده است که با آن مقدمه اثبات کند که استثنا بعد از جمل متعدد برگشت می کند به جمیع و مانعی ندارد . از مقدمه صاحب معالم چنین استفاده می شود که گویا افردی بوده امد که ارجاع استثنا را به جمیع درست نمی دانستند لذا صاحب معالم آن مقدمه را چیده است.توضیح مطلب این است که بحث گاهی در مقام ثبوت و اقع است آیا چنین کاری ممکن است یا نیست به حسب واحد؟ و گاهی بحث در مقام اثبات و دلالت است که آیا چنین کاری انجام شده به حسب دلالت؟یا انجام نشده است به حسب دلالت و ظهور؟ اما بحث در مقام ثبوت و واقع آیا ارجاع استثنا به جمیع استحاله وقوعی دارد یا نه ؟ محال است یا نه؟ بعضی فرمودند ارجاع استثنا به جمیع استحاله وقوعی دارد. چرا استحاله وقوعی دارد؟ از دو راه فرمودند : ادات استثنا گاهی اسم است و گاهی حرف است مقصود ما از اسم ما دل علی معنا فی نفسه آنچه که دلالت بر معنای مستقل می کند . خواه از نظر نحوی فعل باشد مقترنن به احداجمعته صلاصه یا اسم باشد. یا غیرمقترنن به احداجمعته صلاصه گاهی می گویید اکرم العلما ... حاشا را حرف نمی گیرید یا ادا ما ادا زیدا که اسم بکار می گیریم در استثنا حرف را بکار نمی گیریم اما گاهی دراستثنا از حرف استفاده می کنیم می گوییم اکرم العلما ... از الا که حرف استثنا است استفاده می کنید . اگر در مقام استثنا از اسم استفاده کنیم اشکالی که الان مطرح می نیم مطرح نمی شود چرا؟ زیرا الاسم وضع عام و موضوع له عام. کشکلی ندارد اما اگر ادات استثنا ما حرف باشد الحرف وضع عام و موضوع له خاص. در من ابتداییه در الای انتهاییه اول معنا و مفهوم عام ابتدا را تصور می کنید معنا و معنای عام انتها را تصور می کنید در مقام تصور. ولی در مقام ایجا د رابطه بین لفظ و معنا بین الا و معنای کلی و مفهوم کلی انتها ارتباط برقرار نمی کنید .بین الا و متادیق انتها ارتباط برقرار می کنید لذا می شود موضوع له خاص و جزیی حقیقی است اگر موضوع له جزیی حقیقی است در حروف جزیی حقیقی قابل صدق بر کثیری نیست .چون قابل صدق بر کثیری نیستالا نمی تواند در اخراج های متعدد فی عان ما استمال شود استعمال در غیر موضوع له است . اگر می گویید اکرم العلما .... بعد می گویید الل ... الا در خاصه جزیی حقیقی استعمال می شود نه در اخارج کلی چون موضوع له خاص است.

اگر این است پس استثنا قابلیت ندارد فی حد نفسه به مقام دلالت کاری نداریم .در مقام ثبوت و اصل معنا صلاحیت ندارد که حرف استعمال شود در معنای کلی زیرا معنای او جزیی حقیقی است . فتعال ارجاع استثنا به جمیع نمی تواند به جمیع برگردد باید خصوص اخیره برگردداقتضا لمعن الموضوع له الای استثنا

پرسش شاگرد

ادعاعا شما کثیر را واحد حساب کردیدبحسب دلالت می توان کاری کرد اما به حسب واقع و ثبوت واحد نیست ما فعلا بحث ثبوتی می کنیم در بحث ثبوتی این اقا می گویند استحاله دارد چون استحاله دارد پس ارجاع استثنا به جمیع محال است منتهی استحاله وقوعی دارد نه استحاله ذاتی. این ایراد اول. از این ایراد اول صاحب کفایه یک جور جواب داده است دیگران به شکل دیگر. صاحب کفایه فرموده است ما در بحث وضع حروف گفتیمحروف با اسم ها فرقی ندارد بلکه موضوع له در حروف و مستعمل فیه در حروف عام است کل اسما به صاحب کفایه ایراد گرفتند که اگر این باشد باید کلمه ابتدارا بشود بجای من به کار برد و بالعکس. و حال اینکه استعمال هر یک بجای دیگری محال است.فرمودند استعمال بجای یکدیگر نمی شود بخاطر اطوار استعمال است این طور من الاستعمال را بکار ببرید یا اسم را بکار ببرید و الا در اصل معنا تاثیر ندارد حالا فرمایش صاحب کفایه درست ایت یا نه بجای خود ولی بر اساس این معنا این جواب را داده است.

و اما دیگران که پذیرفته اند وضع در حروف عام است و مضوع له خاص است فرمودند شما وقتی می گویید اگر مولا و اگر مسئول فلان اداره به کارمندش گفت صبح زود از شهر خارج شوی. اخرج من البلد صباح آیا این اخرج ... یعنی از جای خاص مشخص که هیچ گونه بر و برگرد ندارد جزیی حقیقی است مقصود این است یعنی فردا اگر به اقا گفتند اخرج من تربت حالا این اخرج گفت اگر از راه زاوه رفت تکلیف را انجام داده یا نه؟ از راه شمهد اگر بیرون رفت انجام داده ؟ از راه خواف رفت آیا این تکلیف را عمل کرده است یا نه؟

پس مسلما عمل کرده است معلوم می شود حرف که جزییه حقیقی است ما می خواهیم مفهوم کلی ابتدا بگوییم نیست باید از یه جایی خارج شود اما اینگونه نیست که یک موضع خاص و مشخص باشد .جزیی است یعنی در نسبت بکار می رود و نسبت حقیقتی است بین المنتسبین .اگر منتسبین درست شد خاص می شود بنابراین این معنای خاص جزیی حقیقی که قابل انطباق بر دو چیز یا سه چیز نباشد معنا نیست بنابراین این اشکال که دلیل بر استحاله قرار دادیم وارد نیست چنان که عرف این مطلب را میفهمد در مثالهایی از این قبیل قابل امتثال است ولو اینکه جای خاصی مد نظر نباشد.

دلیل دو بر استحاله مربوطه به بعضی از موارد است نه همه موارد.فرمودند همیشه مستثنی ما الل فساق نیست.که یک جمع با الف و لام باشد.اگر این طور باشد می گوییم فساق با عموم جمع شده خودش هم با الف و لام است مشکلی ندارد اما فرض کنیم مستثنی ما جزیی حقیقی است اکرم العلما .....و در بین علما هم زیدی وجود دارددر بین فقها هم شخصی به عنوان زید وجود دارد.در بین ابنا و سبیل شخصی به همین نام وجود دارد. اگر بگوییم این استثنا به جمیع برخورد می کند معنایش این است زید استعمال شده است بر اکثر معنای واحد.و استعمال لفظ مشترک د راکثر از معنای واحد استحاله دارد به خاطر اینکه استعمال لفظ در معنا یعنی فنای لفظ در معنا و مراتیت لفظ برای معنا و اندکاک لفظ فی المعنا لفظ واحد در استعمال واحد نمی تواند فانی شود در دو معنا .زیرا فنای در معنای اول یعنی در معنای دوم هم همین طور . و این مطلبی که استعمال لفظ در اکثر معنای واحد جایز نیست این مطلب را صاحب کفایه در بحث خودشان مستحکم و مستدلل ساخته است.

بناراین در بعضی موارد اگر استثنا به جمیع برگردد لازمه اش استثنا لفظ مشترک در اکثر از معنای واحد است و محال است اینایراد دیگر . پس ثبوتا این بحث اشکال دارد.جواب از این اشکال دو چیز است . 1- ما تصرف می کنیم در معنای زید.و می گوییم الا زید یعنی الا المسما به زیدوقتی گفتیم مراد از زید المسما بزید استجزیی نیست که استعمالش در اکثر درست نباشد.چنان که در تفسیر زید و زیدون نحویین همین کار را کرده اند.گفتند در تصنیه، تصنیه لفظی است که دلالت می کند بر دو برابر معنای مفرد و مفرد ها از نظر لفظ ومعنا باید یکی باشند.لذا در القمران که تصنیه شمس گفتند ملحق به تصنیه است در زید چه می گوییم که لفظ هایشان یکی است ولی اداهاشان فرق می کند گفتیم اولا می گوییم مقصود از زید یعنی المسما بزید بعدا تصنیه می بندیم .تا لفظ ها و معانی با هم یکی باشند در اینجا هم ما می گوییم مراد از مستثنی المسما بزید است کلی است قابل صدق بر کثیری. هذا اولا و ثانیا استعمال لفظ در اکثر معنا مستطیع باشد این مبنایی است نظر صاحب کفایه و بعضی از من طبع این است .ما در همان بحث گفتیم استعمال لفظ در اکثر معنا نه جایز است بلکه واقع شده است کاری که واقع شده است ادل له امکان شی کل شی و این کار چون واقع شده است مشکلی نیست.پس استعمال در اکثر معنا جاری است. بااین توضیح مطلب ما در مقام ثبوت به پایان می رسد پس ثبوتا ارجاع استثنا به جمیع مانعی ندارد و استحاله ای ندارد و اما در مقام اثبات.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo