درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1403/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت از سوی جائر/ حکم تکلیفی/ حرمت ذاتی و نفسی
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره «حرمت پذیرش ولایت از سوی سلطان جائر» بود که آیا حرام ذاتی، نفسی یا غیری است؟
سه احتمال وجود دارد. اگر با آیات و روایات اثبات میشود، حرام نفسی است. اگر با دلیل عقلی و قبح ظلم حرمتش ثابت شود، حرام ذاتی است و اگر گفته شود که حرمت پذیرش ولایت بهدلیل خودش نیست بلکه بهدلیل آن چیزی است که بر آن مترتب میشود، حرام غیری است. این سه تعبیر و دیدگاه میان فقها وجود دارد. ادله حرمت نفسی را بررسی میکردیم، آیات و روایاتی را در جلسات گذشته بررسی کردیم.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[2] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[3] عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُهَاجِرٍ[4] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فُلَانٌ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَقَالَ: «وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ» قُلْتُ: يَسْأَلُونَكَ الدُّعَاءَ فَقَالَ: «وَ مَا لَهُمْ؟» قُلْتُ: حَبَسَهُمْ أَبُو جَعْفَرٍ فَقَالَ: «وَ مَا لَهُمْ وَ مَا لَهُ؟» قُلْتُ: اسْتَعْمَلَهُمْ فَحَبَسَهُمْ فَقَالَ: «وَ مَا لَهُمْ وَ مَا لَهُ أَ لَمْ أَنْهَهُمْ أَ لَمْ أَنْهَهُمْ أَ لَمْ أَنْهَهُمْ هُمُ النَّارُ هُمُ النَّارُ هُمُ النَّارُ!» قَالَ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اخْدَعْ عَنْهُمْ سُلْطَانَهُمْ» قَالَ: «فَانْصَرَفْتُ مِنْ مَكَّةَ فَسَأَلْتُ عَنْهُمْ فَإِذَا هُمْ قَدْ أُخْرِجُوا بَعْدَ هَذَا الْكَلَامِ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ».[5]
یحیی بن ابراهیم گوید: به امام صادق علیهالسلام گفتم: فلانی به شما سلام رساند. سپس سلام چند نفر دیگر را به امام رساندم. امام علیهالسلام فرمود: بر همه آنها سلام باد. گفتم: اینها ملتمس دعا بودند. امام علیهالسلام فرمود: مشکلشان چیست؟ گفتم: ابوجعفر دوانیقی آنها را زندانی کرده است. امام علیهالسلام فرمود: چه کردهاند که با آنها این کار را کرده است. گفتم: درخواست کرده که برایش کار کنند سپس آنها را زندانی کرده است. امام فرمود: آنها را با او چه کار است. آیا آنها را نهی نکردم؟ آیا آنها را نهی نکردم؟ آیا آنها را نهی نکردم؟ آنها آتش هستند، آنها آتش هستند، آنها آتش هستند. سپس امام علیهالسلام فرمود: پروردگارا! سلطنتشان را از آنها بگیر. یحیی بن ابراهیم گوید: پس از این دیدار، از مکّه خارج شدم و سراغ آنها را گرفتم. پس از سه روز از سخن امام علیهالسلام، آنها آزاد شدند.
هرچند سند ورایت، ضعیف است، اما به نظر میآید که میتوان از این روایت حرمت نفسی را استفاده کرد؛ زیرا نزدیکشدن به حاکم ظالم، آتش است.
امام خمینی رحمهالله میگوید: «لا يخفى أنّها ظاهرة الدلالة على الحرمة ذاتاً. و ما ذكر فيها من العلل، علل للتشريع، فكأنّه قال: لمّا كانت المفاسد العظيمة مترتّبةً على الولاية من قبل الجائر و أنّ الحكومات الجائرة الباطلة منشأ كلّ مفسدة، حرّمها اللّه_ تعالى_ و حرّم الدخول فيها في أعمالهم و الولاية من قبلهم و إلّا فالمفاسد المذكورة لم تترتّب على كلّ ولاية؛ ضرورة أنّ في عصر بني أميّة و بني العبّاس_ لعنهم اللّه_ لم يكن نبي؛ لكنّ المنظور بيان علّة التشريع كلّيّاً، فدلالتها على الحرمة الذاتيّة غير خفيّة».[6]
از دیدگاه مرحوم امام خمینی، روایات دلالت دارند که پذیرش ولایت از سوی سلطان جائر، حرمت ذاتی دارد. در برخی از روایات آمده که پذیرش این ولایت، مفاسد بزرگی دارد. خداوند بهدلیل وجود مفاسد بسیاری که بر برخی از کارها مترتب میشود، حرمت را تشریع میکند. سلطان جائر نیز مراتب دارد؛ برخی از سلطانها ده مفسده دارند، برخی پنجاه و برخی صد مفسده دارند. درمجموع اسلام نهی می کند که به آنها نزدیک شویم؛ زیرا مفسده دارد. این حکم کلی است و مربوط به همه زمانها است و مربوط به حاکم خاصی نیست.
آیتالله سبحانی سلّمهالله نیز حرمت ذاتی را از روایات استفاده کرده و میگوید: «دلالتها على الحرمة الذاتيّة واضحة».[7]
از این حرمت، یک مورد در روایات استثنا شده و آن اینکه اگر در تقیه بود و مجبور بود که وارد دستگاه حکومتی شود، اشکالی ندارد اما خدماتی را برای شیعیان انجام دهد.
روایت چهارم: عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ[8] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرضا علیه السلام: مَا تَقُولُ فِي أَعْمَالِ السُّلْطَانِ؟ فَقَالَ علیه السلام: «يَا سُلَيْمَانُ الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ التي يُسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ».[9]
راوی از امام رضا علیهالسلام پرسید: دیدگاه شما درباره کارهای سلطان چیست؟ امام علیهالسلام فرمود: ای سلیمان! ورود به کارهای آنها و کمک به آنها و تلاش برای رفع نیازهایشان، همتراز با کفر است. نگاه عمدی به آنها از گناهان کبیرهای است که انسان را مستحق آتش جهنم میکند.
مراد از نگاه به آنها، تمایل به سمت سلطان جور است که استحقاق عذاب آتش را به همراه خواهد داشت.
دلیل سوم: عقل
مهمترین دلیل حرمت ذاتی و نفسی پذیرش ولایت از سوی جائر، دلیل عقل است و ادله دیگر، ارشاد به حکم عقل است. پذیرش این ولایت، ظلم و تحکیم حکومت ظالم است و ظلم، قبیح عقلی است؛ پس پذیرش ولایت از سوی جائر، قبیح عقلی است.
مرحوم کاشف الغطاء میگوید: «(تحرم) في ذاتها (من الجائر) مسلماً أو كافراً، مؤمناً أو مخالفاً، عقلاً».[10] وی از تعبیر حرمت ذاتی استفاده نموده است.
آیتالله خوانساری رحمهالله میگوید: «هل الولاية تكون حرمتها نفسيّةً مع قطع النظر عن ترتّب محرّم أو تكون الحرمة من جهة ترتّب المحرّمات؟ لا يبعد ظهور الروايات في الحرمة النفسيّة. و يؤيّد هذا أنّ مقدّمة الحرام ما لم توجب سلب الاختيار عن المكلّف_ كالأفعال التوليديّة_ لا وجه لحرمتها».[11] وی از تعبیر حرمت نفسی استفاده کرده است.
دیدگاه دوم: حرمت غیری
در برابر دیدگاه پیشین که حرمت پذیرش ولایت از سوی جائر را ذاتی و نفسی میدانست، گروهی حرمت آن را غیری میدانند.
محقق ایروانی رحمهالله میگوید: «الظاهر أنّ المراد من الولاية من قبل الجائر نفس أخذ المنصب منهم؛ أعني هذا الأمر الاعتباريّ بتسويد الإسم في ديوانهم المرتّب على ذلك القيام بإعمال الولاية، محرّمة كانت في ذاتها أو مباحةً، فيكون أخذ المنصب محرّماً و القيام بأعماله محرّماً آخر؛ لكن يشكل استفادة هذا من أدلّة حرمة الولاية؛ فإنّ منصرف تلك الأدلّة حرمة الولاية بمعنى القيام بأعمالها، لا مجرّد أخذ المنصب.
و يشهد له رواية زياد بن أبي سلمة و التعليل في رواية تحف العقول و يشهد له أيضاً أنّ أخذ النصب لو كان حراماً في ذاته، لما جاز ذلك لأجل غاية مستحبّة؛ مثل القيام بحوائج المؤمنين و الإحسان إليهم. و قد ادّعى المصنّف تطابق الأدلّة على جوازه لأجل هذه الغايات؛ نعم، إن كان مجرّد أخذ المنصب تقويةً لهم و زيادةً لشوكتهم، حرم بهذا العنوان و إن لم يقم بشيء من أعمال الولاية».[12]
وی از آیات و روایات، حرمت نفسی را برداشت نمیکند بلکه معتقد است که ادله، دلالت بر حرمت غیری دارند. حرمت غیری یعنی اگر کسی وارد دستگاه حکومت شود، محرماتی را انجام میدهد که باعث میشود پذیرش ولایت، حرام شود.
دلیل دیدگاه دوم این است که باید میان روایات، جمع کرد. روایاتی وجود دارد که میگوید، ولایت را بپذیرید و به شیعیان، احسان کنید. اگر مرتکب حرام شود، پذیرش ولایت، حرام میشود، اما اگر حرامی مرتکب نشود بلکه احسان و خدمت کند، اشکالی ندارد. در روایت تحف العقول، مفاسد بسیاری بر پذیرش ولایت آمده که این مفاسد بهدلیل «ما یترتّب علیها» است نه خود ولایت. اگر کارهای مستحبی مانند رفع حاجت مؤمنان را انجام دهد، پذیرش این ولایت، جایز میشود.
در جلسه آینده بررسی میکنیم که کدام دیدگاه درست است.