< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب محرمه/کذب/ تعریف کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: در بحث فقه،‌ مباحثی درباره کذب که یکی از مکاسب محرمه‌ای است که شیخ انصاری (رحمه‌الله) بیان کرده، مطرح و تعاریفی برای کذب ذکر شد. تعریف سوم این بود: «کذب آن چیزی است که مطابق با اعتقاد متکلم باشد». برای این قول به آیه‌ اول سوره منافقون استدلال کرده بودند: ﴿إِذٰا جٰاءَكَ الْمُنٰافِقُونَ قٰالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللّٰهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنٰافِقِينَ لَكٰاذِبُونَ﴾[1] . منافقین خدمت پیامبر می‌آمدند و شهادت می‌دادند که تو پیامبر خدا هستی؛ اما خداوند آنان را کاذب می‌داند. خبر منافقین با واقع مطابق بود ولی با اعتقادشان مطابق نبود به همین خاطر خداوند آنان را دروغ‌گو می‌داند؛ پس اعتقاد متکلم در معنای صدق و کذب دخالت دارد.

پاسخ: محقق خویی (رحمه‌الله) به این استدلال پاسخ می‌دهد: «الأولی: أنّ الشهادة في العرف و اللغة بمعنى الحضور؛ سواء كان حضوراً خارجيّاً؛ كقوله- تعالى: ﴿... فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ ...﴾[2] أم حضوراً ذهنيّاً؛ كحضور الواقعة في ذهن الشاهد.

الثانية: أنّ المخبر به قد يكون أمراً خارجيّاً و قد يكون أمراً اعتباريّاً و قد يكون أمراً ذهنيّاً؛ كالإخبار عن الصور النفسانيّة. فيتجلّى من هاتين المقدّمتين أنّ الإخبار عن الشهادة بالرسالة مبنيّ على حضور المخبر به و المشهود به في صقع الذهن؛ لأنّ الشهادة ليست من الأعيان الخارجيّة و حيث إنّ المنافقين غير معتقدين بالرسالة و لم يكن المخبر به و هو الاعتقاد بالنبوّة موجوداً في أذهانهم فرماهم اللّه إلى الكذب و الفرية، فلا دلالة في الآية على مقصود النظّام»[3] .

شهادت در عرف و لغت به معنای حضور است، وقتی کسی شهادت می‌دهد یعنی من حاضر بودم و با چشم خودم دیدم. حضور گاهی خارجی است و گاهی ذهنی. حضور خارجی مثل ﴿... فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ ...﴾[4] کسی که در ماه رمضان در محل خودش حضور داشته باشد باید روزه بگیرد. حضور ذهنی هم مثل اینکه در جایی بوده و آنچه دیده را بیان می‌کند.

مخبرٌبه (آن چیزی که از آن خبر داده می‌شود) گاهی امر خارجی است مثل «زید قائم»، گاهی امر اعتباری است مثل نماز و گاهی امر ذهنی است مثل افکار و عقایدی که در ذهن وجود دارد. شهادت به رسالت از نوع سوم و امر ذهنی است و وقتی این‌ها از مخبربه (رسالت) خبر می‌دهند، در ذهن آن‌ها این اعتقاد نیست درحالی‌که خبر می‌دهند که وجود دارد.

به نظر ما فرمایش محقق خویی (رحمه‌الله) درست است اما ما نیازی به این مقدمات نداریم بلکه کافی است که گفته شود: ما یک صدق خبری داریم و یک صدق مخبری. خبر وقتی صادق است که مطابق با واقع باشد و مخبر زمانی صادق است که مطابق با اعتقادش صحبت کند. در محل بحث چون منافقین صدق مخبری نداشتند خداوند آنان را کاذب می‌داند نه اینکه خبر را کذب بداند.

آیت‌الله سبحانی (سلّمه‌الله) نیز می‌فرماید: «إِنَّكَ لَرَسُولُ اللّٰهِ» حرف صدقی است اما تطابق قول با اعتقاد، کذب است.[5]

سخن ایشان هم تقریباً همان چیزی است که ما گفتیم؛ یعنی ازنظر مخبری کذب است هرچند ازنظر خبری صدق است. می‌شود خبر صدق باشد اما مخبر کاذب باشد.

ان قلت: برخی گفته‌اند: مراد آیه این است این‌ها ذاتاً دروغگو هستند و در همه‌جا دروغ می‌گویند نه این‌که فقط در این مورد خاص دروغ می‌گویند بلکه در این مورد راست گفتند که «انک لرسول الله».

اشکال: این کلام درست نیست؛ زیرا اگر اینها دروغگو هستند آیا در اینجا راست گفتند یا دروغ؟ جمله «وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللّٰهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنٰافِقِينَ لَكٰاذِبُونَ» آیا مورد خودش را شامل می‌شود؟ بدون شک این مورد را هم شامل می‌شود. نمی‌شود صدر آیه داخل در ذیل آیه نباشد پس اعتقاد نقش دارد و نمی‌توانیم بگوییم که نقشی ندارد.

گاه در عرف می‌بینید که شخصیتی صحبتی می‌کند که دروغ است و در مقابلش نمی‌گویید که دروغ می‌گویی بلکه می‌گویید: شما اشتباه می‌فرمایید؛ یا به خاطر احترام، تعبیر به دروغ‌گو نمی‌کنند بلکه گفته می‌شود: خطا می‌فرمایید. این همان معنای خلاف واقع است که با تعبیر محترمانه بیان می‌شود.

زمانی که به کتاب‌های علمی پاسخ داده می‌شود به شخص مقابل گفته می‌شود که اشتباه می‌کنید نه اینکه دروغ می‌گویید؛ پس خطا و اشتباه غیر از دروغ است؛ یعنی به مسئله‌ای اعتقاد پیدا کرده‌ای و طبق آن بیان کرده‌ای؛ پس شما صادق هستید. مطابق با واقع نیست اما هر عدم مطابق با واقعی هم کذب نیست زیرا اعتقاد دارد و در اعتقادش اشتباه دارد. وقتی می‌خواهید نسبت کذب را به مخبر بدهید باید به اعتقادش توجه کنید


[3] مصباح الفقاهة، السیدالخوئی، ج1، ص397.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo