< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1400/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره تقیه و تبری از آقا امیرالمؤمنین و اهل‌بیت (علیهمالسلام) بود که آیا در این باره تقیه واجب است یا جایز و می‌توان گردن را برای کشته شدن جلو انداخت؟ مرحوم محقق خویی آن را جایز می‌داند؛ یعنی دو راه جلو انسان است: 1- تقیه کنیم و جان خود را حفظ کنیم 2- گردن‌ها را برای کشته شدن آماده کنیم و با شهادت، جایگاهمان در بهشت باشد. ایشان برای مدعای خود دو روایت را ذکر می‌کند:

روایت اول: «عبد اللّٰه بن عطاء[1] قال: قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) رَجُلَانِ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْكُوفَةِ أُخِذَا، فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه‌السلام) فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ، فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ، فَقَالَ(علیه‌السلام): «أَمَّا الَّذِي بَرِئَ، فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ، فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ».[2]

روایت سند صحیحی ندارد اما محققق خویی (رحمه‌الله) به آن استناد می‌کند.

راوی می‌گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) عرضه داشتم: دو نفر از اهل کوفه را گرفته‌اند و به آن‌ها گفتند که از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تبرّی کنید تا خلاص شوید. یکی از این دو نفر برائت جست و دیگری سرپیچی کرد و جرائت نجست. آن‌که برائت جست را آزاد کردند و دیگری که برائت نجست را کشتند. امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: آن‌که برائت جست و جان خود را نجات داد، انسان فقیهی است که می‌داند وظیفه‌اش چیست و آن‌که برائت نجست، انسانی است که برای رسیدن به بهشت، عجله کرد.

محقق خویی (رحمه‌الله) از این روایت استفاده می‌کند که هر دو راه درست است.

روایت دوم: محمّد بن مروان[3] قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «مَا مُنِعَ مِيثَمٌ مِنَ التَّقِيَّةِ، فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ‌ أَنَّ‌ هَذِهِ‌ الْآيَةَ نَزَلَتْ‌ فِي‌ عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ ﴿إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ﴾[4] ».[5]

این روایت هم از نظر سند درست نیست اما مورداستناد محقق خویی (رحمه‌الله) است.

فراض اول روایت را می‌توان به دو گونه خواند:

1_ «مَا مُنِعَ مِيثَمٌ مِنَ التَّقِيَّةِ»

2_ «مَا مَنِعَ مِيثَماً مِنَ التَّقِيَّةِ»

در زمان پیامبر مشرکین عمار را مجبور کردند که از پیامبر برائت بجوید، عمار تقیه کرد و جان خود را نجات داد. زمانی که نزد پیامبر آمد و از کار خود پشیمان بود، پیامبر فرمود که اشکالی ندارد و اگر بازهم مجبور شدی همین کار را کن. جان عمار حفظ شد و در جنگ کشته شد اما میثم تقیه نکرد و به شهادت رسید.

اگر «ما مُنع» خوانده شود، «ما» موصوله است، «مُنع» مجهول و میثم نائب فاعل است؛ یعنی چه چیزی میثم را از تقیه منع کرد؟ باید تقیه می‌کرد و جان خود را حفظ می‌کرد. این آیه درباره عمار است که تقیه کرد و جان خود را حفظ کرد. عمار اکراه شد اما قلبش مملو از ایمان بود. با این اعراب اگر خوانده شود، امام صادق (علیه‌السلام) کار عمار را بر میثم ترجیح داد. کار میثم هم خوب بود اما کار عمار بهتر است که با حفظ جانش خدمت‌های دیگری به اسلام کرد.

اگر «ما مَنع» خوانده شود؛ یعنی «ما» نافیه باشد معنای روایت این است که میثم از تقیه ممنوع نبود اما خواست که تقیه نکند و شهید شود. عشقش به ولایت باعث شد که جان خود را در راه خداوند نثار کند. با این معنا کار میثم خوب بوده و لااقل کمتر از کار عمار نبوده است.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید که به نظر ما از این روایت جواز استفاده می‌شود؛ یعنی هم کار عمار و هم کار میثم درست بوده است؛ بنابراین در مقام اکراه بر تبرّی، تقیه جایز است نه واجب.[6]

بنا بر حرام نبودن هیچ‌کدام می‌توان سه فرض را مطرح کرد:

تقیه مستحب است و ترک تقیه مکروه است؛

ترک تقیه مستحب است و تقیه مکروه است؛

هر دو مساوی هستند. محقق خویی فرض سوم را انتخاب می‌کند.

اشکال به محقق خویی (رحمه‌الله)

مرحوم امام خمینی نظر مبارکشان این است که تقیه واجب است و باید تقیه کنیم. حکم اولی این است که باید تقیه کنیم نه اینکه خود را به کشتن دهیم.

اولا این دو رواتی که محقق خویی (رحمه‌الله) برای مدعای خود استناد کردند، سندشان ضعیف است؛ لذا با دو روایت ضعیف نمی‌توان فتوا به جواز کشته شدن داد درحالی‌که ما روایات بسیاری داریم که جان انسان‌ها محترم است و تمام احکام شرعی در مقابل جان انسان، تحت الشعاع قرار می‌گیرد. این دو روایت با ادله اولیه وجوب حفظ جان، در تعرض است و توان معارضه با آن‌ها را ندارد.

ثانیا در این روایات هم امام (علیه‌السلام) توضیح می‌دهد که انسان فقیه، مانند عمار تقیه می‌کند و آیه درباره‌اش نازل می‌شود. انسان جاهل ممکن است قربة الی الله تقیه کند که در صورت کشته شدن، جایگاهش بهشت است. مثلا روایت داریم که فقیه در شک در نماز، نمازش را اعاده نمی‌کند بلکه نماز احتیاط یا سجده سهو به‌جا می‌آورد اما انسان جاهل به محض شک، نمازش را می‌شکند و دوباره می‌خواند. تکلیف اولی آن است که فقیه انجام می‌دهد.

ثالثا روایت داشتیم که خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم تقیه می‌کرد. حضرت فرمود که اگر بخواه م مقام ابراهیم را سرجایش برگردانم یا فدک را به اولاد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برگردانم، مردم متفرق می‌شدند. اگر حضرت می‌خواست دو متعه‌ای که دومی حرام کرد را حلال اعلام کند، لشکریان حضرت او را تنها می‌گذاشتند و نظام اسلامی بهم می‌خورد.

به نظر ما هم همان‌گونه که حضرت امام (رحمه‌الله) فرمود، تقیه واجب است.


[1] المکّي: مهمل.
[3] مهمل.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo