< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / حکم تکلیفی کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث صدق و کذب به اینجا رسید که معنای صدق و کذب چیست.

مقام دوم: حکم تکلیفی کذب

علما اتفاق دارند که کذب، حرام است.[1] [2] هیچ عالمی نمی‌گوید که کذب، حرام نیست و برای این حرمت، به ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) استناد کرده‌اند.

تعابر مختلفی توسط علما شده است مثل، «ضروری الدین»، «ضروری المذهب» و «ضروری الادیان» در تمام ادیان، دروغ حرام است.

اگر اثبات شود که کذب، گناه کبیره است، حرمتش نیز به طریق اولی ثابت می‌شود.

دلیل اول: آیات قرآن

آیه اول: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيٰاتِهِ إِنَّهُ لٰا يُفْلِحُ الظّٰالِمُونَ﴾[3] کسی که به خداوند یا آیاتش افتراء بزند، بالاترین ظلم را کرده‌ است. و ظالم‌ها رستگار نیستند.

اشکال به استدلال به آیه اول

آیه فی‌الجمله بر حرمت کذب دلالت دارد اما آیا تمام افراد کذب حرام است یا برخی؟ در این آیه فقط تکذیب خداوند و آیاتش مطرح شده است نه همه افراد کذب.

پاسخ: شأن نزول، مخصص مورد نیست و شامل موارد مشابه هم می‌شود.

آیه دوم: ﴿انْظُرْ كَيفَ يفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِينًا﴾.[4]

در این آیه نیز همان اشکال قبلی می‌آید که اگر کسی به خداوند افتراء ببندد، گناه بزرگی مرتکب شده است نه سایر موارد کذب.

آیه سوم: ﴿إِنَّمَا يفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ﴾.[5] کسانی که دروغ می‌گویند، ایمان به آیات خداوند ندارند.

درست است که در ظاهر این آیه مطلق است و شامل همه افراد کذب می‌شود اما چند آیه قبل می‌فرماید: ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيةً مَكَانَ آيةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا ينَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَ﴾[6] مشخص می‌کند که مورد آیه در جایی است که آیه‌ای را در جای آیه دیگری بیان کنند. تنها می‌توان گفت که مورد آیه، مخصص نیست.

آیه چهارم: آیه: ﴿... وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾.[7]

بهترین آیه‌ای که می‌توان به آن استدلال کرد، همین آیه است. واژه «اجتنبوا» را در آیات دیگر قرآن دیده‌اید: ﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[8] این واژه دلالت بر حرمت دارد. «زور» در لغت به معنای باطل است و کذب هم از مصادیق جلی باطل است که امر به اجتناب از آن شده است. این آیه مطلق است و اختصاص به مورد خاصی هم ندارد.

آیه پنجم: آیه: ﴿وَيا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾.[9]

برخی استدلال کرده‌اند که عذاب برای کسانی است که دروغ می‌گویند اما اگر به صدر آیه دقت شود، آیه مربوط به حضرت شعیب است که مردم ایمان نمی‌آوردندو حضرت، فرمود که عذاب الهی برای شما نازل خواهد شد و خواهید دید که من دروغ نمی‌گویم. آیه دلالت می‌:ند که کذب زشت است اما اینکه آیا عذاب الهی هم دارد، آیه بر آن دلالت نمی‌کند.

دلیل دوم: روایات

روایات متواتری بر حرمت کذب وجود دارد. در اخبار متواتر بررسی سند، نیازی نیست و اگر مجموع روایات باعث علم شود، حجت است هرچند سند برخی روایات، ضعیف باشد.

روایت اول: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ[10] عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ[11] عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ[12] عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهما‌السلام)[13] قَالَ: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما‌السلام) يَقُولُ لِوُلْدِهِ: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله علیه و آله) قَالَ: «مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً».[14]

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: امام سجاد (علیه‌السلام) همیشه به فرزندش می‌فرمود: از دروغ کوچک و بزرگ در شوخی و جدی بپرهیزید. اگر انسان در موارد کوچک دروغ بگوید در موارد بزرگ هم دروغ خواهد گفت. آیا نمی‌دانید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر انسان همیشه راستگو باشد خداوند نام او را به‌عنوان صدّیق می‌نویسد و اگر زیاد دروغ بگوید، نامش به‌عنوان کذّاب نوشته می‌شود.

بر اساس این روایت، باید از تمام دروغ‌ها چه کوچک و چه بزرگ، پرهیز کرد.

دلالت روایت تام است اما سند روایت ضعیف است که تواتر و عمل اصحاب، جبران آن را می‌کند.

روایت دوم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ[15] عَنْ أَبِيهِ[16] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ[17] عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ[18] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ[19] قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه‌السلام): «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ».[20]

سند روایت صحیح است و دلالت آن نیز تام است؛ زیرا کسی که دروغ می‌گوید، طعم ایمان را نمی‌چشد.

روایت سوم: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ[21] قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي[22] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ[23] عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِيِّ[24] عَنْ أَبِي وَكِيعٍ[25] عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ[26] عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ[27] عَنْ عَلِيٍّ(علیه‌السلام) قَالَ: «لَا يَصْلُحُ مِنَ الْكَذِبِ جِدٌّ وَ لَا هَزْلٌ وَ لَا أَنْ يَعِدَ أَحَدُكُمْ صَبِيَّهُ ثُمَّ لَا يَفِيَ لَهُ إِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ وَ مَا يَزَالُ أَحَدُكُمْ يَكْذِبُ حَتَّى يُقَالَ كَذَبَ وَ فَجَرَ وَ مَا يَزَالُ أَحَدُكُمْ يَكْذِبُ حَتَّى لَا يَبْقَى فِي قَلْبِهِ مَوْضِعَ إِبْرَةٍ صِدْقٌ فَيُسَمَّى عِنْدَ اللَّهِ كَذَّاباً».[28]

دروغ شوخی و جدی صلاح نیست. همچنین صلاح نیست که به دختر کوچکش قولی بدهد و به آن وفا نکند.

انسان دروغگو ابتدا یک دروغ می‌گوید اما به مرور زیاد می‌شود و انسان فاجری می‌شود. ممکن است انسانی آنقدر دروغ بگوید که دیگر سر سوزنی صدق در قلبش وجود ندارد تا جایی که در نزد خداوند او را کذاب می‌نامند.

اشکال: دلالت این روایت، ضعیف است زیرا از عبارت «لایصلح» استفاده شده است که ظهور در حرمت ندارد اما دلالت می‌:ند که شوخی و جدی کذب، قبیح است. می‌توان از آن به‌عنوان مؤیّد استفاده نمود.

روایت چهارم: «عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[29] عَنْ أَبِيهِ[30] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[31] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ[32] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام): الْكَذَّابُ هُوَ الَّذِي يَكْذِبُ فِي الشَّيْ‌ءِ؟ قَالَ: «لَا مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ لَكِنَّ الْمَطْبُوعَ‌ عَلَى‌ الْكَذِب».[33]

دلالت این روایت هم ضعیف است؛ زیرا می‌گوید: دروغ را که همه می‌گویند اما دروغگو کسی است که طبعش دروغ است و همیشه دروغ می‌گوید. این روایت، کذّاب بودن را زشت می‌داند نه کذب.

روایت پنجم: «[عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا] عَنْه[34] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى[35] عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ[36] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[37] عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[38] (علیه‌السلام) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- جَعَلَ‌ لِلشَّرِّ أَقْفَالاً وَ جَعَلَ‌ مَفَاتِيحَ‌ تلك‌ الْأَقْفَالِ‌ الشَّرَابَ‌ وَ الْكَذِبُ‌ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ».[39]

خداوند برای شر، قفل‌هایی را قرار داده که کلید آن‌ها شراب است و دروغ از شراب، بدتر است.

 


[10] البرقيّ: إماميّ ثقة.
[11] إسماعیل بن مهران بن محمّد بن أبي نصر: إماميّ ثقة.
[12] إماميّ ثقة.
[13] الإمام الباقر(علیه‌السلام).
[15] أحمد بن محمّد بن خالد البرقي: إماميّ ثقة.
[16] محمّد بن خالد البرقي: إماميّ ثقة.
[17] مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[18] عبد الحمید بن عوّاض الطائي: إماميّ ثقة.
[19] إماميّ ثقة.
[21] مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[22] محمّد بن یحیی العطّار: إماميّ ثقة.
[23] الأنباري: أماميّ ثقة.
[24] من رؤساء الواقفة و الظاهر أخذ المشایخ عنه قبل وقفه و هو إماميّ ثقة.
[25] الجرّاح بن ملیح بن عديّ الرؤاسي : عامّيّ غیر ثقة.
[26] عمرو بن عبدالله أبو إسحاق السبیعي: إماميّ لم تثبت وثاقته.
[27] الحارث بن عبدالله الأعور : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[29] عليّ بن إبراهیم بن هاشم: إماميّ ثقة.
[30] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[31] محمّد بن أبي عمیر زیاد: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[32] البجلي: إماميّ ثقة.
[34] أحمد بن محمّد بن خالد البرقي: إماميّ ثقة.
[35] الکلابي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً، من أصحاب الإجماع علی قول.
[36] عبد الله بن مسکان: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[37] الثقفي: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[38] الإمام الباقر(علیه‌السلام).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo