< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره حکم تقیه کتمانیه بود. گفتیم که تقیه کتمانیه غالبا مصداقی از تقیه خوفیه یا مدارتیه است.

حکم اولی در تقیه

در مواردی که مشخص باشد که تقیه خوفیه است باید تقیه را انجام داد اما اگر مکلف شک کند که جای تقیه هست یا نه، خوف عقلایی موجود است یا نه، یا شک دارد که تقیه مداراتیه محقق است و باید جلب قلوب مخالفین شود، آیا تقیه لازم است؟ در موارد شک، باید احکام اولیه اسلام را انجام داد؛ پس باید وضوی صحیح و نماز صحیح را مرتکب شویم و تقیه حکم ثانوی است. در تقیه باید موضوع آن که خوف یا مدارات است محقق باشد تا جواز تقیه تحقق پیدا کند. بنابراین احکام اولیه در موارد مشکوک حاکم بر تقیه است مگر اینکه موضوع تقیه ثابت شود.

حکم تکلیفی تقیه

آیا تقیه دارای احکام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) است؟

برخی گفته‌اند که تقیه هر پنج قسم احکام را دارد: «تنقسم التقيّة حسب انقسام الأحكام إلى أقسام خمسة، فبينما هي واجبة في موضع، تجدها محرّمةً في موضع آخر».[1]

در مقابل برخی گفته‌اندکه تقیه فقط دو قسم دارد: «أقسام التقيّة لا يكون إلّا إثنين: الواجب و الحرام و ليس لنا مستحبّ و مكروه و مباح».[2]

تقیه یا واجب است یا مباح؛ پس تقیه مستحب، مکروه یا مباح نداریم.

برای آنکه روشن شود تقیه چند قسم دارد لازم که درباره تقیه و مصادیق آن بحث کنیم.

قسم اول: تقیه واجب

همه قبول دارند که ما تقیه واجب داریم. جایگاه تقیه واجب جایی است که خوف بر نفس باشد. اگر می‌ترسد که کشته شود، باید تقیه کند و اگر تقیه نکرد و جانش به خطر افتاد، گناه‌کار است.

شیخ طوسی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «التقيّة- عندنا- واجبة عند الخوف على النفس».[3]

شهید اول (رحمه‌الله) می‌فرماید: «الواجب إذا علم أو ظنّ نزول الضرر بتركها به أو ببعض المؤمنين».[4] نیازی نیست که حتما ضرر متوجه خود انسان باشد بکه اگر با عمل شما ضرر متوجه یکی از مؤمنین شود، تقیه خوفیه واجب می‌شود.

ضرری که شهید اول (رحمه‌الله)‌ مطرح می‌کند اعم از ضرر جانی، مالی یا آبرویی است. حتی ممکن است ضرر بر دین یا مذهب باشد. مثلا کسی که برای حج به عربستان رفته، ممکن است کاری کند که ضرر به دین یا مذهب وارد شود.

ممکن است یقین به تحقق ضرر نباشد و همین که خوف بر ضرر وجود دارد، تقیه واجب می‌شود که شهید اول (رحمه‌الله) تعبیر می‌کنند به اینکه علم یا ظن به ضرر داریم؛ بنابراین بنا بر فرمایش ایشان در موارد شک نباید تقیه کرد اما به نظر ما اگر عقلای عالم در مورد شک هم ضرر مهمی را در نظر بگیرند، خوف محقق می‌شود. مثلا اگر تقیه نکنی، ممکن است مقدار اندکی ضرر مالی به شما وارد ‌شود، در این مورد با شک نمی‌توان تقیه کرد اما اگر احتمال کشتن می‌دهید با وجود شک هم باید تقیه کنید چون محتمل مهم است حتی اگر وهم هم باشد باید احتیاط کرده و تقیه کنید؛ پس در موارد مختلف مصداق خوف متفاوت می‌شود.

مرحوم کاشف الغطا در تعریف تقیه واجب می‌فرماید: «الواجبة ما كانت لدفع الخوف على نفس أو عرض محترمين، أو ضرر غير متحمّل عن نفسه أو غيره من المؤمنين. و تستوي فيها العبادات و المعاملات و الأحكام من الفتوى و القضاء و الشهادة على خلاف الحق، فيحرم لها الواجب و يجب لها الحرام و تتبدّل لها جميع الأحكام».[5]

ایشان بستر تحقق تقیه واجب را در عبادات،‌ معاملات، احکام، قضاوت و شهادت می‌داند. عبادات را به گونه‌ای باید انجام داد که ضرر جانی، مالی، آبروی، دینی و مذهبی بر ما وارد نشود. در معاملات باید ضوابط را به‌گونه‌ای انجام داد که این ضررها نباشد. در احکام هم مثلا اگر مسئله‌ای را از شما پرسیدند باید به‌گونه‌ای پاسخ بدهید که این ضررها تحقق نیابد. در قضاوت هم باید به‌گونه‌ای قضاوت کرد که این ضررها منتفی باشد. در شهادت بر امور هم باید به‌گونه‌ای شهادت داد که اگر خوف این ضررها از خودمان یا دیگران وجود دارد، ضرر محقق نشود.

در معاملات که احکام وضعیه هستند، آیا تقیه باعث می‌شود که معامله باطل شود؟ معامله‌ای از دیدگاه شیعه باطل است اما مخالفین آن را انجام می‌دهند و انسان مجبور می‌شود از روی تقیه چنین معامله‌ای را انجام دهد، حکم این معامله چیست؟ آیا ملکیت با چنین معامله‌ای حاصل می شود؟ این مسئله باید در جای خودش بحث شود.

قانون اهم و مهم

در تمام این موارد لحاظ اهم و مهم لازم است؛ گاهی چیزی اهمیت بشتری دارد و دیگری اهمیت کمتری دارد، مثلا ده هزار تومان، ضرر مالی است ولی عقلای عالم این مقدار را ضرری نمی‌داند که به‌خاطرش واجبی را ترک کنید یا حرامی را مرتکب شوید.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «التقيّة بالمعنى الأخص ؛ أعني التقيّة من العامّة، فهي في الأصل واجبة. ... التقیّة بحسب الأصل الأوّليّ محکومة بالوجوب».[6]

تقیه بالمعنی الاخص و بالمعنی الاعم داریم. معنای تقیه پرهیز دادن است. کسی که به دکتر می‌رود و دکتر او را از برخی غذاها پرهیز می‌دهد این هم نوعی تقیه است که بر انسان واجب است پرهیز کند تا سلامتی را به دست آورد. تقیه به معنای عام آن است که هر کاری که در عالم وجود باعث ضرر جانی، مالی، آبرویی یا دینی برای شما می‌شود باید از آن پرهیز کنید. اگر مقاله‌ای بنویسید یا سخنرانی کنید که به شما اهانت کنند حرام است. تقیه به معنای اخص آن است که در مقال اهل تسنن به‌گونه‌ای رفتار کنیم که جان، مال، آبرو و دینمان از دست آن‌ها در امان باشد.

با این توضیحات، محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید: تقیه به معنای اخص گاهی واجب است و گاهی واجب نیست. اگر ضرر کمی باشد، تقیه واجب نیست. انسان مقدار کم هم نباید ضرر مالی کند اما اگر مقدار ضرر مالی کم باشد، تقیه واجب نیست هرچند ممکن است جواز باشد. پس مراتب ضرر گاهی کم و گاهی زیاد است، اگر مراتب ضرر زیاد باشد، تقیه واجب است.

به نظر ما در اینجا قانون اهم و مهم حاکم است. جان، مال، و آبروی انسان مهم است اما در مقابل آن کار که انجام می‌دهد ممکن است مهم باشد و آن کار اهم باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo